اطلاعیه سایت
کارت شناسایی | ماجرای تجاوز | تجاوز جنسی | نوجوان | دادگاه | شناسایی | تحقیقات | ماشین | زندگی | جنایت | ایران
ماجرای جوانی که به ۸۶ نوجوان تجاوز کرده + اخبار حوادث
شاهرخ، جوانی کـه بـه ۸۶ نوجوان تجاوز کرده اسـت محاکمه شد، در نگاه اول چنین چیزی قابل باور نیست ولی دنیا بـه قدر قشنگی هایي کـه دارد، آلودگی هایي هم دارد کـه گه گاه حتی قابل باور نیستند ولی متاسفانه حقیقت دارند، انتشار این اخبار ناراحت کننده جهت مـا کار سهولت نیست ولی حقیقت را نمیشود پنهان کرد، حقیقت باید گفته شود تا هر کس بـه نوعی بتواند با اینچنین آلودگی هایي مقابله کند و خودرا حفط نگه دارد.
بـه گزارش پارس ناز: کودک اذيت جوان ساکن یکی از شهر هـای غرب کشور کـه بـه ۸۶ پسر نوجوان تجاوز کرده و بـه دست فرد یا افراد ناشناسی کشته شده است اسـت، از سوی دادگاه مهدورالدم شناخته شد.
اخبار حوادث+ ماجرای جوانی که به ۸۶ نوجوان تجاوز کرده
تجاوز بـه ۸۶ نوجوان
جوان مقتول ۱۱ سال قبل در پارکی در یکی از شهر هاي غربی کشور بـه قتل رسید. هنگامی مأموران پيکر وی را پیدا کردند، وقت زیادی از قتل او گذشته بود؛ چراکه پيکر بو گرفته ودر حال متلاشی شدن بود. درحالی کـه مأموران دنبال پیداکردن اولیای دم و مشخص شدن هویت مرد مقتول بودند، در بین پرونده هاي اعلام فقدانی متوجه شدند خانواده اي مفقودشدن پسرشان شاهرخ رابه پلیس گزارش کرده و مشخصاتی را ارائه داده اند کـه بسیار با مشخصات مقتول هم خوانی دارد.
کارت شناسایی | ماجرای تجاوز | تجاوز جنسی | نوجوان | دادگاه | شناسایی | تحقیقات | ماشین | زندگی | جنایت | ایران
پس از پدا شدن پيکر و هویت مقتول تلاش جهت پیداکردن عاملان این قتل شروع شد. پلیس در نخستین گام از تحقیقات بـه پرس وجو از دوستان و خانواده شاهرخ پرداخت و متوجه شد کـه او در بهار ۸۶ بـه اتهام ربودن و ایجاد مزاحمت جهت چند پسر دانش آموز بازداشت و بـه زندان محکوم شده است بود. درحالی کـه فرضیه جنایت ناموسی قوت گرفته بود، بیانات یکی از دوستان شاهرخ بنام سیاوش سرنخ مهمی رابه پلیس داد.
ماجرای تجاوز یک جوان بـه ۸۶ نوجوان
پلیس فهمید سیاوش از قربانیان شاهرخ بوده و شاهرخ وی را بـه منزل کشانده و مورد تعرض جنسی قرار داده اسـت و ازآن صحنه ها فیلم گرفته و از فیلم این تعرض استفاده و از سیاوش اخاذی می کرده اسـت. سیاوش در بازجویی ها بـه مأموران گفت: مـن از یک سال قبل هنگامی کـه ۱۷ساله بودم، شاهرخ را می شناختم. او پسر خلافکاری بود. او بدون اطلاع خانواده اش منزل اي را در حاشیه شهر جهت خودش اجاره کرده بودو عصرها بـه آنجا می رفت.
یکبار مـن رابه منزل اش دعوت کرد ودر آنجا آزارم داد. بعد از این ماجرا شاهرخ مدام از مـن اخاذی می کرد . او حتی مجبورم کرده بود هنگامی پسربچه هاي دانش آموز رابه منزل شیطانی اش میبرد و انها را اذيت می داد، مـن از کارش فیلم بگیرم. مـن هم از وحشت او چندبار اینکار را انجام دادم. مدتی بود خودم را از شاهرخ مخفی میکردم تا دیگر از مـن خواسته اي نداشته باشد.
اخبار حوادث+ ماجرای جوانی که به ۸۶ نوجوان تجاوز کرده
او از فرزند ها هم اخاذی می کرد و گاهی انها را مجبور میکرد تا چندین بار بـه منزل اي کـه جهت تجاوز تهیه کرده بود، بروند . او جوان نیرومندی بود؛ کار می کرد و درآمد خوبی داشت، با همان درآمد هم توانسته بود جهت خودش منزل اي اجاره کند. مـن نمی دانم به چه دلیل فرزند ها را اذیت میکرد.
اما هنگامی اینکار را می کرد حالش خوب بود. شاهرخ بسیار خشن بود. هیچ وقت آدمی دراین حد خشن ندیده بودم. بهمین علت هم خودم را از او مخفی میکردم تا دیگر نتواند از مـن اخاذی کند. تا این کـه شنیدم جنازه او در پارک جنگلی پیدا شده است اسـت. مـن گمان میکنم یکی از قربانیان جنایت شاهرخ وی را کشته باشد.
کارت شناسایی | ماجرای تجاوز | تجاوز جنسی | نوجوان | دادگاه | شناسایی | تحقیقات | ماشین | زندگی | جنایت | ایران
حکم جهت تجاوز یک جوان بـه ۸۶ نوجوان
درحالی کـه تحقیقات ادامه داشت، روشن شد شاهرخ چندین پسر دانش آموز را اذيت داده بود. هنگامی پلیس دفترچه خاطرات شاهرخ را پیدا کرد، متوجه کارهای خوفناک او علیه پسران نوجوان شد. شاهرخ نام قربانیان خودرا در دفترچه نوشته بود؛ ۸۶ کودکی کـه از سوی شاهرخ مورد اذيت قرار گرفته بودند نامشان دراین دفترچه بود. او اعمالی راکه مرتکب شده است بود، با شرح حال کامل در آن دفترچه نوشته بود.
اخبار حوادث+ ماجرای جوانی که به ۸۶ نوجوان تجاوز کرده
دادگاه جوان متجاوز
با افشای این ماجرا چندین مظنون بازداشت شدند، ولی پلیس مدرکی علیه آن ها بـه دست نیاورد. بـه این ترتیب، با گذشت ۱۱سال از کشته شدن شاهرخ، پدرومادر او بـه دادگاه رفتند و اعلام کردند چون قاتل پسرشان شناسایی نشده اسـت، تقاضا دارند تا دیه او از صندوق بیت المال با انها پرداخت شود.
وقتی جهت قضات دادگاه روشن شد قربانی با پسران نوجوان در ارتباط بوده و بـه انها تجاوز جنسی می کرده اسـت، تقاضای اولیای دم مبنی بر دریافت دیه از بیت المال را رد کردند، ولی با اعتراض اولیای دم پرونده بـه دادگاه کیفری یک استان پایتخت کشور عزیزمان ایران فرستاده شد. اولیای دم در اعتراض خود نوشتند:
«شکایتی علیه فرزند مـا مطرح نشده اسـت و هیچ کدام از کسانی کـه نامشان در دفترچه خاطرات بوده، علیه پسر مـا حرفی نزده اند و ممکن اسـت این دفترچه متعلق بـه فرد دیگری باشد. پسر مـا یک بار جرمی مرتکب شد و مجازاتش را هم تحمل کرد؛ نباید بـه جرمی کـه در گذشته مرتکب شده است اسـت وی را مهدورالدم تشخیص داد. بـه این ترتیب، قضات شعبه چهارم دادگاه کیفری استان پایتخت کشور عزیزمان ایران مسئول بررسی این پرونده شدند.
آن ها بعد از بررسی موشکافانه پرونده اعلام کردند با توجه بـه سابقه بد قربانی، او بـه لحاظ شرعی محقوق الحق نیست و خانواده اش نیز بـه تبع آن، حق مطالبه دیه از بیت المال را ندارند. بـه این ترتیب، با تقاضای اولیای دم مبنی بر دریافت دیه از صندوق بیت المال موافقت نکردند. این رأی در شعبه ۲۸ دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد و قطعی شد.
ودر خبر بعدی: همسر سابق شاگرد شوهرش ، هووی زن شد.
«سارا» دست پسر خردسالش را محکم گرفته بودو بـه زور وی را دنبال خودش می کشاند. بعد از لحظه اي این پا و آن پا کردن روی صندلی نشست. ولی پسرش آرام نداشت و مدام این سو و آن سو می دوید.صحبت هاي یان زن در دادگاه خانواده را در ادامه بخوانید.
زن در دادگاه خانواده
«سارا» چند باری بـه او تشر رفت ولی هنگامی دید نمیتواند آرامش کند ترجیح حال خود رهایش کند. بعد رو بـه مشاور کرد و گفت: «۸ سال از زندگی یکسان مـن و «رامین» گذشته بود کـه بواسطه یکی از دوستانم فهمیدم شوهرم سرم هوو آورده اسـت. شنیدن این خبر آن قدر برایم سخت بود کـه تا چند روز گیج بودم و فقط بـه در و دیوار نگاه میکردم. حتی قدرت حرف زدن با همسرم را هم نداشتم.
در همه ی اینروزها فکری مثل خوره بـه جانم افتاده بود؛ این کـه آن زن را پیدا کنم و ببینم چـه شاخصه هایي دارد کـه شوهرم وی را بـه مـن ترجیح داده اسـت. دنبال جواب همین سؤال بودم کـه واقعیتی ترسناک تر برایم فاش شد. «بیتا»، همسر سابق شاگرد مغازه شوهرم حالا هوویم شده است بود. هضم این واقعیت تلخ برایم غیرممکن بود . آن زن تا پیش از جدایی اش بارها با شوهرش بـه منزل مـا آمده و هر لحظه با مـن و پسرم مهربان بود.
وقتی فکر میکردم کـه چـه درددل هایي پیش آن زن کرده بودم احساس درماندگی و خشم میکردم. اعصابم بـه هم ریخته بود. تصمیم گرفتم بـه روی خودم نیاورم. فکر می کردم شاید اگر دراین باره بـه شوهرم حرفی نزنم این رابطه پنهانی را تمام کند ولی هیچ چیز آن طور کـه مـن فکر میکردم پیش نرفت. هنگامی شوهرم فهمید از ازدواج دومش خبردار شده است ام نه ابراز پشیمانی کرد و نه تلاش کرد واقعیت را پنهان کند.
تنها در برابر گریه هاي بی امان مـن با خونسردی گفت: «خودت مقصر بودی. اگر تـو همان زنی می شدي کـه مـن میخواستم هرگز سراغ زن دیگری نمی رفتم…» ازآن روز بـه بعد حالم دگرگون بود. پسرم نیز با دیدن حال و روز مـن هرروز عصبی تر می شد. ولی انگار شوهرم اصلاً این اوضاع پریشان مـا را نمی دید. چند ماهی با همین شرایط گذشت. هرروز تحمل این سردی و بی اعتنایی برایم سخت تر میشد. دیگر رغبتی جهت دیدن شوهرم نداشتم.
اما تصمیم گرفتم بـه خاطر پسرم بـه زندگی برگردم. دیگر علاقه در زندگی مان معنا نداشت ولی کم کم حضور آن زن را در زندگی مان پذیرفته بودم. همه ی مان بجز زن دوم شوهرم از این زندگی سرد راضی بودیم. دو سال با همه ی سختی ها و تلخی هایش به آخر رسید تا این کـه صبر «بیتا» سر آمد و شیطنت هایش شروع شد. کم کم «رامین» نیز رفتارش عوض کردن کرد. دوباره روزهای تلخ قبل تکرار شد. هرروز دعوا و بی محلی… شوهرم حتی دیگر با پسرم هم واکنش درستی نداشت.
دست آخر هم انچه نمیخواستم سرم آمد؛ شوهرم بـه تقاضای «بیتا» بـه دادگاه رفت و مـا توافقی جدا شدیم. مـن با پول مهریه و کمک هاي پدرم منزل اي خریدم و پسر ۱۰ ساله ام را هم پیش خودم بردم. دراین مدت هر کاری کـه می توانستم جهت رفاه حال پسرم انجام دادم ولی بازهم نمیتوانم همه ی خواسته هاي وی را برآورده کنم. همسر سابقم وضع مالی خوبی دارد، با این حال هنگامی از او خواستم هزینه پسرمان را بدهد، در عین بی مسئولیتی گفت:
«خودت خواستی پسرمان را نگه داری و مـن هیچ تعهدی بـه او ندارم.» زن جوان با بغضی در گلو بـه مشاور گفت: مسائل زندگی کمرم را شکسته هر چـه تلاش میکنم زیاد ناامید می شوم از همه ی بدتر این کـه پسرم نیز هرروز افسرده تر می شود و افت تحصیلی شدیدی پیدا کرده اسـت. این زن در کمال بی رحمی پسرم را از محبت پدر محروم کرد و آینده مبهم زندگی مان مانند کابوسی آرامش مـا را گرفته اسـت و هیچ راهی جهت نجات ندارم.
در خبر بعد: ماجرای عجیب جنایت تجاوز به پسر هشت ساله در تهران
شب چهارشنبه آخر سال ۱۳۹۶ مرد جوانی در حالیکه دست پسر ٨ ساله اش رابه دست داشت هراسان بـه اداره پلیس رفت و از جنایت سیاهی کـه جهت پسرش رقم خورده بود خبر داد. شرح حال تجاوز بـه پسر هشت ساله را در ادامه بخوانید.
تجاوز بـه پسر هشت ساله
پسر هشت ساله در تحقیقات گفت: جهت خرید ترقه سوار مترو شدم. تعدادی ترقه خریدم و دوباره سوار مترو شدم تا بـه منزل برگردم. در راه بازگشت دو نفر از دستفروشان مترو بـه مـن گفتند کـه می توانند انواع و اقسام ترقه رابا قیمت هاي ارزان بـه مـن بدهند. مـن هم گولشان را خوردم و همراهشان رفتم ولی انها مرا بـه منزل اي برده و مورد اذيت و اذیت قرار دادند.
عامل تجاوز بـه پسر هشت ساله
با شکایت پسر فرزند تحقیقات بـه دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی جهت شناسایی مردان شیطان صفت شروع شد.در بررسی هاي صورت گرفته کارآگاهان موفق بـه شناسایی منزل مورد نظر شدند. بدین ترتیب صاحب منزل شناسایی و جهت تحقیقات بـه اداره آگاهی انتقال شد. صاحبخانه کـه مرد جوانی بود مدعی شد کـه در وقت اتفاق بـه مسافرت رفته و کلید منزل اش را جهت چند روزی بـه دو نفر از دوستانش داده اسـت.
دستگیری عامل تجاوز بـه پسر هشت ساله
با برملایی هویت مردان تبهکار بررسی ها جهت دستگیری آن ها ادامه یافت ولی دو مرد جوان از پایتخت کشور عزیزمان ایران خارج شده است بودند.بررسی هاي کارآگاهان اداره شانزدهم جهت دستگیری متهمان ادامه داشت تا این کـه مأموران یکی از شهر هـای شمال غربی کشور با خبر شدند کـه مرد جوانی دریک میهمانی شبانه از جنایت سیاهی کـه شب چهار شنبه سوری در پایتخت کشور عزیزمان ایران مرتکب شده است خبر داده اسـت.
با این سرنخ تحقیقات دراین شاخه متمرکز شد وکارآگاهان این مرد شرور راکه یکی از متهمان جنایت سیاه بود شناسایی کردند. بدین ترتیب با هماهنگی هاي صورت گرفته با بازپرس رضوانی از شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت کشور عزیزمان ایران مأموران وارد عمل شده است و وی را دستگیر کردند. تحقیقات جهت دستگیری عامل دیگر این جنایت سیاه ادامه دارد.
و در اتفاق بعد مرد خشمگین نهاوندی که سر همسرش را با چاقو برید
مرد عصبانی در اوج خشم سر زن رابا چاقو برید. او سپس بریدن سر همسر عنوان رابه برادرش خبر داد و برادر قاتل هم بعد از حضور در صحنه جنایت این مرد رابا موتورسیکلت خود بـه کلانتری برد و وی را تحویل پلیس داد. مرد میانسال جهت آخر دادن بـه اختلافات خانوادگی با همسرش در تماس تلفنی، از وی خواسته بود بـه منزل برگردد تا درصورت بـه نتیجه نرسیدن جهت گفت و گو از هم جدا شوند.
سرهنگ رضا زارعی مدیر پلیس آگاهی استان همدان با اشاره بـه این جنایت گفت: این زن کـه بـه حالت قهر دو دخترش را برداشته و بـه یکی از شهر هاي استان مجاور رفته بود در جواب شوهرش بهانه آورد کـه پولی جهت کرایه ماشین ندارد تا بـه منزل برگردد، ولی شوهرش جهت رفع این بهانه مبلغ یکصد هزار تومان بـه حساب او واریز کرده بود.
قتل زن بـه دست شوهرش
سرهنگ زارعی میگوید: آخر این زن بـه همراه ۲ دخترش بـه منزل برگشت. شوهربه بهانه صحبت با همسرش، دخترهایشان رابه منزل خواهر خود فرستاد، ولی بعد از گفت و گو با همسرش مذاکره ارزش بـه نتیجه اي نرسید و مرد عصبانی در اوج خشم سر زن رابا چاقو برید. او سپس عنوان رابه برادرش خبر داد و برادر قاتل هم بعد از حضور در صحنه جنایت این مرد رابا موتورسیکلت خود بـه کلانتری برد و وی را تحویل پلیس داد.
و در اتفاق بعد نیز ماجرای قتل مرد جوان به خاطر پیامک های عاشقانه
ساعت ۶:۳۰ پنجشنبه هفته گذشته کشف پيکر مردی ناشناس در زمین هاي کشاورزی بـه کلانتری امین آباد اعلام و بعد از حضور تیم تشخیص هویت و بررسی صحنه اداره دهم خاص قتل پلیس آگاهی پایتخت کشور عزیزمان ایران بزرگ در محل مشخص شد پيکر متعلق بـه مردی حدودا ۳۵ساله اسـت کـه پیش از سوزانده شدن، دریک درگیری با ضربات متعدد چاقو بـه ناحیه صورت، شکم، دست، گردن و… بـه قتل رسیده اسـت.
کارآگاهان در بررسی لباس هاي بـه جای مانده از مقتول موفق بـه خارج کردن کارت شناسایی متعلق بـه او شدند و بـه این ترتیب هویت مقتول بنام صادق «۳۵ساله» ساکن خیابان پیروزی شناسایی ودر تحقیق از خانواده وی مشخص شد کـه این مرد یک روز قبل بـه دنبال تماس یکی از دوستانش بنام «علی» از منزل خارج شده است و دیگر بازنگشته اسـت.
با شناسایی محل زندگی «علی» «۴۰ ساله» در منطقه پیروزی، کارآگاهان جهت انجام تحقیقات بـه منزل او رفتند و اطلاع پیدا کردند علی هم وقت با کشف پيکر مقتول، از محل سکونتش خارج و بعد ازآن ناپدید شده است و پاسخ گوی تماس هاي تلفنی اعضای خانواده اش نیز نبوده اسـت.
دادگاه متهم بـه قتل بخاطر پیامک هاي عاشقانه
هم چنین در تحقیقات تکمیلی معلوم شد علی از حدود یک ماه پیش از همسرش متارکه کرده اسـت. کارآگاهان با بازجویی از همسر سابق علی اطلاع پیدا کردند مقتول در وقت زندگی یکسان علی و همسرش، دوست خانوادگی آن ها بود. همسر سابق علی بنام «ساناز» در اظهاراتش بـه کارآگاهان گفت:
«صادق دوست نزدیک همسرم بودو بهمین علت بـه منزل مـا تردد داشت و مـن وی را کاملا می شناختم. مـن و همسرم از مدت ها پیش با یک دیگر اختلاف و قصد متارکه از یک دیگر را داشتیم. قبل از متارکه، مقتول چندین بار پیامک هاي باعشق برایم ارسال کرده بود کـه آن وقت عنوان رابه همسرم اطلاع و پیامک ها رابه او نشان دادم.
اعتراف متهم بـه قتل بخاطر پیامک هاي عاشقانه
بـه واسطه پیامک ها، همسرم نسبت بـه صادق کینه پیدا کرده بود تا این کـه بعد از گذشت حدودا یک ماه درنهایت بدلیل اختلافات قبلی مـن و همسرم متارکه کردیم؛ بعد ازآن دیگر هیچ اطلاعی از همسر سابق خود و هم چنین مقتول ندارم و نمی دانم کـه آیا عنوان کشته شدن صادق بـه عنوان پیامک ها ارتباط دارد یا خیر.
کارآگاهان با توجه بـه اطلاعات بـه دست آمده راجع به انگیزه احتمالی جنایت با انجام کارهای خاص پلیسی موفق بـه شناسایی مخفیگاه علی در منزل یکی از دوستانش بنام علیرضا شدند. این محل در محدوده خیابان شوش تحت مواظبت نامحسوس پلیسی قرار داده شد و آخر مأموران ساعت ۱۶:۳۰ روز شنبه با خاطرجمعی از حضور متهم پرونده در محل اقدام بـه دستگیری وی بـه همراه علیرضا کردند.
متهم مهم پرونده با تأیید بیانات همسر سابقش راجع به ارسال پیامک هاي باعشق بیان کرد از همان وقت تصمیم بـه کشتن صادق گرفت. او در اعترافاتش بـه کارآگاهان گفت: بـه واسطه کینه اي کـه از مقتول پیدا کرده بودم، روز اتفاق با تصمیم قبلی و بـه همراه علیرضا وی را بـه بیابان هاي اطراف امین آباد بردم و با ضربات چاقویی کـه از قبل همراه داشتم، ضربات متعددی بـه صورت، گردن، کمر و… مقتول زدم.
پس از کشتن صادق جنازه اش را آتش زدم و بـه همراه علیرضا از محل دور شدیم. علیرضا نیز در اظهاراتش با تأیید بیانات متهم مهم پرونده، بیان کرد در محل ارتکاب جنایت حضور داشته، ولی هیچ دخالتی در درگیری منجر بـه جنایت یا سوزاندن پيکر نداشته اسـت.
سرهنگ کارآگاه علی ولیپورگودرزی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی پایتخت کشور عزیزمان ایران بزرگ، با تأیید این خبر گفت: با توجه بـه اعترافات صریح هر دو متهم بـه خاص متهم مهم پرونده، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس شعبه چهارم دادسرای عمومی و انقلاب شهرری صادر شد و متهمان جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت کشور عزیزمان ایران بزرگ قراردارند.
و در آخر هم آخر تلخ علاقه جوان ۲۴ ساله به دخترخاله ۳۹ ساله شوهردار
نیمه شب شانزدهم تیرماه سال ۱۳۹۵ وقوع آتش سوزی یک دستگاه سمند در کمربندی پل فیروز آباد بـه سمت غنی آباد بـه ماموران کلانتری ۱۷۳ اعلام شد. مأموران هنگامی بـه محل آتش سوزی رفتند و بـه مهار آن پرداختند با جنازه سوخته یک مرد روبرو شدند. جنازه این مرد کـه شواهد نشان می داد قبل از آتش سوزی با چاقو کشته شده است اسـت جهت شناسایی بـه دکتری قانونی انتقال شد.
یک روز از این ماجرا گذشته بود کـه زن ۳۹ ساله اي بنام الهام بـه پلیس آگاهی رفت و از ناپدید شدن شوهر ۴۲ ساله اش بنام بهرام خبر داد. وی گفت: دیشب شوهرم بعد از خوردن افطاری منزل را ترک کرد تا بـه مادرش سر بزند. ولی دیگر بـه منزل برنگشت. نشانی هایي کـه این زن از شوهرش ارائه داده بود با نشانی هاي جنازه ناشناس مطابقت داشت.
بـه این ترتیب مشخص شد جنازه سوخته متعلق بـه بهرام بوده اسـت. پلیس در تحقیقات بـه بازجویی از همسر و دو دختر ۹ و ۱۲ ساله قربانی پرداخت ولی بـه سرنخی نرسید.
برادر بهرام بـه ماموران گفت: هنگامی زن برادرم هراسان با مـن تماس گرفت و از ناپدید شدن بهرام خبر داد بـه آنجا رفتم .برادرم و همسرش مدتی اسـت باهم اختلاف دارند و ممکن اسـت الهام در ماجرای کشته شدن برادرم دست داشته باشد. در ادامه پرس و جو ها در خصوص علاقه مرد جوان بـه دخترخاله مستاجر منزل قربانی سرنخ تازه اي رابه پلیس داد و گفت:
شبی کـه جنازه بهرام پیدا شد، یک مرد جوان با یک دستگاه ۲۰۶ بـه منزل او آمد و ماشینش را داخل حیاط پارک کرد. سپس از بهرام خواست تا وی را بـه حوالی تهرانپارس برساند. صاحب منزل ام و مرد جوان باهم رفتند و بهرام دیگر بازنگشت. پلیس در حالیکه بـه دنبال نشانی از مرد ناشناس می گشت در ادامه بررسی ها بـه چندین پیامک مشکوک کـه بین الهام وپسرخاله اش بنام امیر رد و بدل شده است بود پی برد.
بـه این ترتیب امیر ۲۴ ساله کـه در نمایشگاه ماشین کار می کرد ردیابی و بازداشت شد. وی گفت: شوهر دخترخاله ام مرد بد اخلاقی بود. او هر لحظه دخترخاله ام را اذیت می کرد و مـن خیلی بـه دختر خاله ام و دختران او علاقه مند بودم.
آخرینبار هنگامی دختر دوازده ساله آن ها بـه مـن گفت پدرش وی را کتک زده عصبانی شدم. مـن آن شب با دوستانم مشروب خورده و مست بودم کـه یک اتومبیل ۲۰۶ را از نمایشگاه ماشین برداشتم و بـه منزل دخترخاله ام رفتم.
مـن بـه بهانه اي از بهرام خواستم تا اجازه دهد ماشین را در حیاط منزل اش پارک کنم. دقایقی بعد از او خواستم تا مرا با ماشین خودش بـه نزدکی منزل مان برساند. مـن سوار ماشین شوهر دختر خاله ام شدم. ساعت حدود یک نیمه شب بود کـه در حوالی اتوبان امام علی با چاقو چند ضربه بـه او زدم . ترسیده بودم بهمین خاطر چندین ساعت با جنازه در خیابان ها گشتم و سپس وی را بـه سمت بزرگراه ورامین بردم.
نگران بودم کـه اثر انگشتم روی ماشین مرا لو دهد بهمین خاطر تلاش کردم اثر انگشتانم را از روی فرمان پاک کنم ولی نشد. بهمین خاطر شیلنگ بنزین ماشین را بریدم و مقداری بنزین روی جنازه و داخل ماشین ریختم و سپس آنرا آتش زدم. چاقو را در زمین کشاورزی حاشیه ورامین انداختم و بـه منزل برگشتم . بـه دنبال اعتراف هاي پسر جوان الهام لب بـه اعتراف گشود و گفت :پسرخاله ام چند بار بـه مـن ابراز علاقه کرده بود.
او از این کـه میدید شوهرم با مـن و فرزند هایم بد رفتاری می کند ناراحت بودو هر لحظه میگفت اگرچندین سال سریعتر بدنیا آمده بود هرگز اجازه نمی داد تا با بهرام ازدواج کنم .او پیشنهاد قتل همسرم را مطرح کرد.
حتی یکبار بـه مـن گفته بود بهتر اسـت در غذای بهرام زهر بریزم و وی را مسموم کنم تا جهت هر لحظه از بدرفتاری هاي او خلاص شود. پرونده آن ها بـه شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان پایتخت کشور عزیزمان ایران فرستاده شد تا بزودی از خود دفاع کنند.
واژه های کلیدی: کارت شناسایی | ماجرای تجاوز | تجاوز جنسی | نوجوان | دادگاه | شناسایی | تحقیقات | ماشین | زندگی | جنایت | ایران