• خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • خانه » خبری و خواندنی » تقابل خوشبختی و سیاه بختی در یک نمایش ، «یک روز تابستانی» با پارسا پیروزفر

    تقابل خوشبختی و سیاه بختی در یک نمایش ، «یک روز تابستانی» با پارسا پیروزفر

    «یک روز تابستانی»، وزنه نه چندان سنگینی است که پارسا پیروزفر آن را به درستی روی صحنه ایرانشهر بلند می کند.

    تقابل خوشبختی و سیاه بختی در یک نمایش ، «یک روز تابستانی» با پارسا پیروزفر

    به گزارش خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛پارسا پیروزفر بعد از هنرنمایی دو ساله خود در ماتریوشکا، در حال حاضر، نمایش یک روز تابستانی را به روی صحنه ایرانشهر برده است و علاوه بر کارگردانی آن، به همراه رضا بهبودی و سوگل قلاتیان در آن به ایفای نقش می پردازد.

    یک روز تابستانی کار خود را با ریتمی تند و با بازی پر انرژی رضا بهبودی شروع می کند، رضا بهبودی در نقش «ناموف» شخصیتی راحت لوح است که نتوانسته به خواسته های خود در زندگی دست یابد و حال بعد از تلاش های ناکارآمد خود جهت رسیدن به موفقیت،از زندگی ناامید شده است و قصد خود کشی دارد، او حتی در خودکشی هم موفق نمی شود و با ورود پارسا پیروزفر در نقش«موف» از این کار دست میکشد. موف، مردی موفق در هر زمینه است که جهت دستیابی به اهداف خود حتی نیازی به تلاش کردن هم ندارد ولی نمایش زمانی جان می گیرد که متوجه می شویم، موف هم قصد خودکشی دارد.

    در واقع نمایش تقابل بین دو انسان متضاد را برابر مخاطب به اجرا می گذارد؛ این تضاد را شاید بتوان از نام شخصیت ها حدس زد؛ در واقع از آنجایی که کارگردان و مترجم نمایشنامه پارسا پیروزفر هست، بعید نیست که «موف»به معنای موفق و «ناموف» به معنای نا موفق باشد. یکی از دو کاراکتر مهم به علت عدم موفقیت و بدشانسی سرنوشت و یکی دیگر به علت خستگی از موفقیت و شرایط مطلوبش در زندگی، به مرحله ناامیدی رسیده و آماده جهت خودکشی هستند.

    تقابل خوشبختی و سیاه بختی در یک نمایش ، «یک روز تابستانی» با پارسا پیروزفر

    متن از درونمایه اگزیستانسیالیستی برخوردار است که حول درونیات نقش پیروزفر مشاهده می شود. نمایش با فضای مینیمال خود به آسانی درونیات و خلقیات پیچیده درون دو پرسناژ مهم را به وسیله عنصر صداقت، به سادگی نشان می دهد، طوری که مخاطب نیازی به وقت و یا توضیح بیشتری جهت درک و هضم کاراکتر ندارد. موف از زندگی موفق و تجملی خود خسته شده است و ناموف از نداشتن موفقیت و خوشبختی در زندگی خود که دیالوگ:«شما زندگی خودتون را دوست ندارید ولی من خود زندگی را دوست ندارم» ، بیانگر آن هست؛ با این حال هر دو کاراکتر با وجود تمام اختلافات فاحشی که در روش زندگی خود دارند، یکی در نهایت خوشبختی و یکی غرق در سیاه بختی، به یک وجه اشتراک رسیده اند که آن هم خودکشی هست.
    “_تنها چیزی که تو زندگی دارم یه امیدِ، یه امیدِ دائمی

    عبارات مهم : رسیدن به موفقیت – پارسا پیروزفر
    الان هم امیدم اینه که حداقل خودمو دار بزنم
    +به نظرم شما خوشبختید
    _چرا؟!
    +چون امید دارید “

    امید، موضوعی که موف (پیروزفر) در حسرت داشتن آن است و کار او را به جایی رسانده که قصد کشتن خود را دارد، در حالیکه این عنوان در آخرین لحظات زندگی ناموف (بهبودی) با وجود تمام ناکارآمدی هایش در او دیده می شود. موف خوشبختی را در امید به کار و تلاش در راه آن می بیند؛ امیدی که با ورود زنی زیبارو (سوگل قلاتیان) هر دو کاراکتر مهم را از خودکشی نجات می دهد. می توان آن را اینگونه بررسی کرد که ورود علاقه به زندگی حتی در ناامیدی مطلق به ادامه زندگی، امید دهنده است و می تواند ناجی روان هر انسانی باشد.

    مثلث عشقی به وجود آمده، رقابتی میان موف و ناموف ایجاد می کند که گمان می رود کار را به سوی کلیشه ببرد ولی خوشبختانه این اتفاق رخ نمی دهد. در آخر موف که طبق عادت و معمول زندگی خود هر لحظه برنده هست، اوضاع را به نفع خود عوض کردن می دهد. لحظات آخر نمایش نیز ذهن مخاطب با دیالوگ تامل بر انگیز موف درمورد خودکشی رو به رو می شود: “آدم هر هنگامی میتونه خودکشی کنه، حتی نیم ساعت قبل از مرگش یا حتی پنج دقیقه قبل از اون! ” شاید پیروزفر می خواهد از این طریق به مخاطبان بگوید که وقت در مورد خودکشی مفهومی در قبال فوت ندارد.

    بازی قشنگ و پر انرژی رضا بهبودی که از ریتم بالایی به نسبت دو بازیگر دیگر برخوردار بود باعث شد تا بازی پیروزفر و قلاتیان آنچنان که باید به چشم نیاید؛ شاید یکی از این دلایل، موقعیت کاراکتر ها بود که فرصتی جهت تظاهر به آن دو نمی داد؛ تظاهر از جنس بازی رضا بهبودی، با این حال هر سه بازیگر به خوبی ایفای نقش کردند. صحنه بسیار راحت و هماهنگ با نمایش بود. به نظر صحنه ای کم خرج بود؛ ترکیب و چیدمان رنگ ها نیز مناسب با فضای کار بود.

    «یک روز تابستانی»، وزنه نه چندان سنگینی است که پارسا پیروزفر آن را به درستی روی صحنه ایرانشهر بلند می کند.

    «یک روز تابستانی» در میان تئاتر های متفاوت امروز، نمایشی قابل درک و تامل برانگیز است که به خوبی روی صحنه اجرا می شود.

    میتوان گفت، یک روز تابستانی، وزنه ای نه چندان سنگین بود که پارسا پیروزفر آن را به درستی و به آسانی بلند کرد.

    یادداشت از بردیا زاهدی

    واژه های کلیدی: رسیدن به موفقیت | پارسا پیروزفر | سوگل قلاتیان | نمایشنامه | رضا بهبودی | کاراکتر | تابستانی | موفقیت | خودکشی | بازیگر | خوشبختی

    اشتراک گذاری مطلب

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • منابع اورجینال پزشکی طبیعی
  • خرید کتاب های زبان اصلی طب داخلی
  • خرید کتاب های انسان شناسی از آمازون
  • خرید کتاب های زبان اصلی مکانیک کوانتومی
  • خرید کتاب های زبان اصلی کتب عاشقانه
  • هاردکپی کتاب های اتوماسیون
  • دانلود منابع مرجع شیلات
  • هاردکپی کتاب های ریاضیات و آمار
  • خرید کتاب های زبان اصلی عمران
  • منابع اورجینال فنگ شویی
  • تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است - طراحی شده توسط پارس تمز
    ?>