• خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • خانه » عکس » عکس های عاشقانه » اخبار حوادث روز+ من به او تعرض نکردم! خودش تقاضای رابطه نامشروع داد

    اخبار حوادث روز+ من به او تعرض نکردم! خودش تقاضای رابطه نامشروع داد

    رابطه نامشروع | برقراری رابطه | راننده | ازدواج | شناسایی | تحقیقات | ماشین | ایران

    اخبار حوادث روز+ من به او تعرض نکردم! خودش تقاضای رابطه نامشروع داد

    من به او تعرض نکردم! خودش تقاضای رابطه نامشروع داد| اخبار حوادث روز 

    زن جوانی که به اتهام تجاوز جنسی از راننده مسافرکش شکایت کرده بود، بعد از دستگیری مرد جوان ودر روز دادگاه با بیانات عجیب راننده رو به رو شد. راننده گفت: عمل من تعرض نبوده و او پیشنهاد رابطه نامشروع را داد و خواست از من اخاذی کند.

    وی نه تنها اتهام اذيت زن را رد کرد، بلکه مدعی شد زن جوان به او پیشنهاد برقراری رابطه داده بود. به گزارش پارس ناز، اسفند ماه دو سال قبل زنی با همراه مردی موتور سوار به کلانتری مراجعه کرد.وی مدعی شد از سوی مردی اذيت و اذیت شده است است.

    اخبار حوادث روز+ من به او تعرض نکردم! خودش تقاضای رابطه نامشروع داد

    این زن گفت: مرد راننده من را بعنوان مسافر سوار کرد و به راه افتاد. من چند جایی کار داشتم و با خودم فکر کردم که ماشین رابه صورت دربستی کرایه کنم که در راه یک دفعه متوجه شدم مرد راننده عوض کردن مسیر داد و بعد هم من را مورد آزارواذیت قرار داد.

    من چندباری تلاش کردم فرار کنم ولی نتوانستم او حتی پول و کارت بانکی من را گرفت و هرچه پول نقد داشتم هم از من گرفت تا این که در وقت مناسب از ماشین پیاده شدم و از مردم تقاضای کمک کردم که یک موتورسوار کمکم کرد و بعد هم من رابه کلانتری رساند.

    رابطه نامشروع | برقراری رابطه | راننده | ازدواج | شناسایی | تحقیقات | ماشین | ایران

    این در حالی بود که مرد موتورسوار هم بیانات زن جوان را تأیید کرد و گفت: من دیدم زنی فریاد می زند و کمک می خواهد مردم دور ماشین پرایدی جمع شده است بودند و میخواستند به زن کمک کنند.اما مرد راننده با گفتن این که دعوا خانوادگی است،

    دخالت نکنید تلاش داشت زن رابه داخل ماشین بیندازد. زن فریاد می زد دروغ میگوید من این مرد را نمی شناسم و من هم جهت این که به عنوان مشکوک بودم، مقاومت کردم و با ترفندی مرد را بیرون کشیدم و زن را نجات دادم و با خودم به کلانتری آوردم. با ردیابی هاي انجام شده است مأموران متوجه شدند مرد راننده دریک پمپ بنزین از کارت بانکی زن جوان استفاده کرده است.

    با به دست آمدن این سرنخ مأموران ماشین مرد جوان را شناسایی و وی را بازداشت کردند. متهم در بازجویی ها ابتدا مدعی شد که زن جوان فقط مسافر او بوده و گفته هاي زن درست نیست، ولی هنگامی جهت پیگیری به پرونده اش به دادگاه کیفری عدد یک شعبه چهار آورده شد، ادعای عجیبی را مطرح کرد.

    اخبار حوادث روز+ من به او تعرض نکردم! خودش تقاضای رابطه نامشروع داد

    در ابتدای جلسه پیگیری زن جوان که در دادگاه حاضر شده است بود، یک بار دیگر گفته هایش را تکرار کرد و مدعی شد مرد راننده وی را مورد اذيت قرار داده است و خواستار مجازات این مرد شد.او شرح حال را توضیح داد و گفت: من روز سختی داشتم و باید ماشینی رابه صورت دربستی میگرفتم تا کارهایم را انجام دهم.

    روز اتفاق ابتدا به صورت مسافر عادی سوار ماشین شدم بعد پیشنهاد دادم دربستی من رابه چند جا برساند. او قبول کرد ولی در راه من را مورد اذيت قرار داد و متوجه شدم اصلا قصدش از مسافرکشی همین بوده که من را مورد اذيت قرار دهد. متهم نیز گفت:

    رابطه نامشروع | برقراری رابطه | راننده | ازدواج | شناسایی | تحقیقات | ماشین | ایران

    زن جوان را بعنوان مسافر سوار کردم. او در راه با من درد دل کرد و تصویر فرزند هایش را نشان داد و گفت که میـــخواهد از شوهرش جدا شود. زن جوان به من گفت کسیکه می خواهد از او جدا شود، شوهر سومش است و زندگی بسیار بدی را دراین چند سال تجربه کرده است حتی برایم توضیح داد جهت کارهای طلاق باید به محضر و دفترخانه و چند جای دیگر برود و کارهایی انجام دهد.

    کارت بانکی اش رابه من داد تا خرید کنم چند جایی ایستادم تا آب و خوراکی بخرم و پمپ بنزین هم رفتم که بنزین بزنم و پولش را این زن حساب کرد. او زن درستی نیست یک بار هم به من پیشنهاد داد که با او رابطه داشته باشم.

    اخبار حوادث روز+ من به او تعرض نکردم! خودش تقاضای رابطه نامشروع داد

    این زن جوان بود که قصد داشت از من سوء استفاده کند و میگفت که حال خوبی ندارد. بعد هم جهت این که از من اخاذی کند هنگامی که جهت خرید جایی توقف کرده بودم، از ماشین پیاده شد و فریاد زد تا مردم را دور خودش جمع و خواست که از من اخاذی کند.

    وقتی من تن به خواسته او ندادم، چنین رفتاری کرد و حالا هم از من شکایت کرده است درحالی که متهم مهم خود اوست. این زن هنگامی که دید با من به جایی نمیرسد با فریادهایش تلاش کرد یک موتور سوار را متوقف کند و از او کمک بگیرد. من تلاش کردم به مرد جوان بگویم این زن دروغ میگوید، ولی توجه نکرد. این زن جهت من پاپوش درست کرده است و من حرف هایش را قبول ندارم.

    زن جوان گفته هاي متهم را قبول نکرد و وی را دروغ گو خواند و گفت که این مرد پول هایم را دزدید و من را مورد اذيت قرار داد و من خواهان اشد مجازات جهت او هستم. با آخر گفته هاي متهم، هیئت قضات وارد شور شدند و تصمیم گرفتند زن جوان را جهت معاینه زیاد و اعلام نظر دکتر قانونی به شرکت دکتری قانونی معرفی کنند. بعد از اعلام نظر متخصصان، قضات راجع به این پرونده تصمیم گیری خواهند کرد.


    و در خبر بعد: انتقام عجیب زن دکتر روانشناس از خواستگارش که پشیمان شد

    چندی پیش زن روانشناسی به پلیس رفت و از خواستگارخود و خانواده اش شکایت کرد. او گفت: مدتی قبل در اینستاگرام با صفحه فروش لباس هاي خارجی مواجه شدم. در حقیقت صاحب صفحه که دخترجوانی به نام فتانه بود مزون لباس داشت و از ترکیه و چین جنس وارد می کرد.

    از لباس ها خوشم آمد و شروع به چت در اینستاگرام کردم. مدتی از این آشنایی گذشت و رابطه ما صمیمی تر میشد. زمانی که فتانه متوجه شد من روان شناس هستم ودر کلینیکی مشغول به کارم از من خواست با دختر خواهرش که کمی مسئله معنوی داشت صحبت کنم.

    دکتر روان شناس

    شهناز ادامه داد: همین عنوان باعث شد تا رابطه من و فتانه زیاد شود و درنهایت او به من پیشنهاد داد تا با برادرش ازدواج کنم. از آنجایی که بنظر میرسید خانواده خوبی باشند به پیشنهادش پاسخ مثبت دادم. بالاخره چند روز قبل فتانه و برادرش همراه خانواده به خواستگاری من آمدند. جهت آنها شربت آوردم ودر این هنگام فتانه از من خواست برایش آب بیاورم تا داروهایش را بخورد.

    سرقت با آبمیوه مسموم

    دکتر روان شناس ادامه داد: من جهت آوردن لیوان آب به آشپزخانه رفتم و بعد از چند لحظه برگشتم. هنگامی شربتی راکه جهت خودم آورده بودم خوردم از هوش رفتم. به هوش که آمدم خودم را دست و پا بسته داخل اتاق پذیرایی یافتم بعد متوجه شدم ۷۰ میلیون تومان پول و چک ۵۰ میلیون تومانی و چند کارت عابر بانکم را از داخل گاوصندوق دزدی کرده بودند. به زحمت دست و پایم را باز کردم و به سرایدارمان زنگ زدم و از او کمک خواستم.

    انتقامگیری به خاطر پاسخ منفی

    با شکایت دکتر روان شناس تحقیقات شروع شد. در بررسی هاي صورت گرفته فتانه و برادرش شناسایی و از آنها تحقیقات صورت گرفت. فتانه که منکر دزدی بود، گفت: با شهناز در اینستاگرام آشنا شدم و به نظرم دختر خوبی می آمد. بهمین علت بعد از مدتی به او پیشنهاد ازدواج با برادرم را دادم. هنگامی عنوان رابا برادرم در بین گذاشتم او استقبال کرد و به خواستگاری شهناز رفتیم.

    ماجرای انتقام دکتر روان شناس از خواستگار

    پاسخ شهناز به این خواستگاری مثبت بود ولی مدتی بعد از این خواستگاری برادرم به سراغم آمد و واقعیت هایي را برملا کرد. شهناز گفته بود هم سن و سال برادرم است ولی او ۴۷ سال داشت. یعنی خیلی از برادرم بزرگ تر بود از طرفی گفته بود که وضع مالی خوبی دارند ولی برادرم متوجه شده است بود که منزل اي که به خواستگاری رفته بودیم منزل یکی از دوستان شهناز است.

    فتانه ادامه داد: او دختر شهرستانی بود که بعد از پیدا کردن کار در پایتخت کشور عزیزمان ایران به منزل دوستش نقل مکان کرده بودو وضع مالی زن روان شناس خیلی میانگین بود. نه به خاطر پول بلکه به خاطر دروغ هایي که گفته بود برادرم از ازدواج با او صرف نظر کرد. بعد ازآن نیز کلاً با شهناز قطع رابطه کردم و هیچ خبری ندارم تا این که امروز پلیس به سراغم آمد. نه من و نه برادرم هیچ دزدی اي مرتکب نشده ایم و سناریوی دروغین را خودش طراحی کرده است.

    باتوجه به بیانات فتانه و برادرش بار دیگر تحقیقات از شهناز صورت گرفت و اینبار زن روان شناس واقعیت را برملا کرد. او گفت: باید از فتانه و برادرش انتقام می گرفتم. زمانی که برادرش از ازدواج با من منصرف شد کینه وی را به دل گرفتم. می خواستم با این شکایت وی را مجبور به ازدواج کنم. با اعترافات این زن پرونده جهت تحقیقات زیاد در اختیار پلیس قرار گرفت.


    و در خبر بعد نیز: تو چند بار به خواهرم لبخند زدی! و به او نظر داری

    جوان ۲۴ ساله در حالیکه بیان می کرد، چهار سال از دوران نامزدی ام می گذرد ولی به خاطر بدبینی و سوءظن هاي همسرم هنوز نتوانسته ایم زندگی یکسان خودرا شروع کنیم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت:

    چهار سال قبل در رشته مهندسی عمران پذیرفته شدم، آرزوهای زیادی را در سر می پروراندم به چه دلیل که همواره در دوران تحصیل دانش آموز موفقی بودم. می خواستم دراین رشته به مهندسی متبحر تبدیل شوم و ادامه تحصیل بدهم.

    باوجود این هیچ گاه به ازدواج فکر نمی کردم در واقع قصد داشتم بعد از اتمام تحصیلات و آخر خدمت سربازی، ابتدا شغل مناسبی پیدا کنم و بعد عاقلانه جهت ازدواجم تصمیم بگیرم. ولی فقط به خاطر یک لجبازی احمقانه سرنوشتم به گونه اي دیگر رقم خورد. پسر جوان آهی کشید و ادامه داد: من و پدرم اختلاف سلیقه زیادی با یک دیگر داشتیم و بر سر مباحث بی اهمیت به مشاجره لفظی می پرداختیم.

    آن روز هم جدل بین ما به خاطر عضویت برادر کوچک ام شروع شد. پدرم معتقد بود برادرم باید در مدرسه نزدیک منزلمان تحصیل کند ولی من به خاطر محیط نامناسب محله مخالفت میکردم بهمین علت بعد از یک مشاجره طولانی از منزل بیرون زدم و به پارک ملت مشهد رفتم تا کمی آرام بگیرم. دراین هنگام بود که دختر نقاش توجهم رابه خودش جلب کرد و نیرویی درونی مرا به سوی آن دختر کشاند.

    او منظره قشنگی را نقاشی کرده بود. نفهمیدم عاشق «روشنک» شدم یا به هنر او علاقه ورزیدم. خلاصه آشنایی من و روشنک به ارتباط تلفنی کشید و من وی را سنگ صبور خودم یافتم. در مدتی کوتاه، عشقی آتشین در وجودم زبانه کشید تا این که ماجرای عشقم رابا خانواده ام در بین گذاشتم ولی به محض این که پدرم ساز مخالف کوک کرد، من هم علم لجبازی را برافراشتم تا به هر طریق ممکن با روشنک ازدواج کنم.

    خلاصه در مجلس خواستگاری قرار بر این شد که من در وقت نامزدی درس و خدمت سربازی را به اتمام برسانم و بعد ازآن زندگی مشترکمان را شروع کنیم. هنوز چند روز از برگزاری مراسم عقدکنان نگذشته بود که احساس کردم واکنش‌ همسرم با من عوض کردن کرده هست. علت راکه جویا شدم گریه کنان گفت: تو چند بار به خواهرم لبخند زدی! و به او نظر داری! مات و مبهوت فقط نگاهش کردم و از شدت ناراحتی از منزل آنها بیرون آمدم.

    اما این آخرین سوءظن او نبود و مدام تصور می کرد من قصد خیانت به وی را دارم. بارها با گوشی دوستانش تماس می گرفت تا مرا امتحان کند. آشنایی خیابانی ما موجب این بدبینی شده است بود، به طوریکه کار به درگیری خانواده ها کشید. به ناچار تحصیلات دانشگاهی را رها کردم و بعد از اتمام سربازی در فروشگاه یکی از دوستانم مشغول کار شدم ولی همسرم هنوز مخفیانه با مخاطبان تلفن همراهم تماس میگیرد تا از وفاداری من مطمئن شود.


    ودر اتفاق بعد: ماجرای یک جنایت خوفناک در مهرآباد؛ همسرکشی با اره

    حوالی ساعت ۱۸:۴۵ دیروز دخترجوانی با مرکز فوریت هاي پلیسی ۱۱۰ تماس گرفته و اعلام کرد که از مادرش اطلاعی ندارد و درحالی که باید در منزل باشد، کسی در منزل را باز نمی کند که بلافاصله ماموران کلانتری ۱۱۹ مهرآباد در محل واقع در خیابان دانشگاه هوایی شمالی حاضر شده است و بررسی هاي خودرا دراین زمینه شروع کردند. با حضور ماموران کلانتری در محل، دختری که با ۱۱۰ تماس گرفته بود به آنان گفت:

    مادرم هر لحظه این ساعات در منزل است و اگر بخواهد جایی برود حتماً اطلاع می دهد، حدود یک ساعت و نیم پیش با مادرم تماس گرفتم ولی تلفن را جواب نداد، با پدرم تماس گرفتم و او هم ابراز بی اطلاعی کرد و گفت که دنبال مادرم بگردم، با دوست و آشنا هم تماس گرفتم ولی کسی از او خبر ندارد و به منزل هم که آمدم کسی در را باز نمی کند، ولی در منزل از داخل قفل است.

    در ادامه ماموران با اخذ مجوزهای مورد نیاز اقدام به بازکردن دراین منزل که در طبقه همکف یک ساختمان دو طبقه قرار داشت کرده ودر حالیکه در منزل از داخل با یک روسری هم بسته شده است بود ، ماموران وارد منزل شده است و مشاهده کردند که پدر ۷۲ ساله خانواده در منزل است.

    قتل فجیع همسر با اره

    ماموران بلافاصله اقدام به جست وجو در منزل کردند که در حمام ساختمان با پيکر زنی ۵۵ ساله که مادر خانواده بود روبه رو شدند، پيکر این زن در حالیکه روی گردنش آثار بریدگی وجود داشت و مچ دست چپش هم با اره بریده شده است بود در کف حمام افتاده و بررسی هاي بعدی نیز نشان داد که نقاطی ازبدن مقتول با آب جوش سوزانده شده است هست. به محض رویت این صحنه عنوان به بازپرس خاص قتل اطلاع داده شد.

    هم وقت پیرمرد ۷۲ ساله نیز تحت بازجویی قرار داده شد که این فرد در اعترافات خود به قتل همسرش اقرار کرد. سرهنگ حسن نورآبادی، رییس کلانتری ۱۱۹ مهرآباد با تایید این خبر به ایسنا گفت: شواهد اولیه حاکی ازآن است که اختلافات خانوادگی علت وقوع این جنایت بوده و این مرد بعد از درگیری با همسرش در اتاق خواب وی را به حمام کشانده و به قتل رسانده است.


    و اما: مزاحمت هاي زن همسایه کار دستش داد

    زن جوان که از مزاحمت هاي وقت و بی وقت زن همسایه به تنگ آمده بود نقشه قتل وی را طراحی کرد. شامگاه پنجشنبه ۱۴ تیر مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و از ناپدید شدن همسرش خبر داد. با گزارش این ماجرا بلافاصله مأموران پلیس استان همدان وارد عمل شدند و با حضور در یکی از روستاهای توابع بخش قهاوند به تحقیق دراین رابطه پرداختند.

    کارآگاهان در نخستین گام به تحقیق از فرزندان زن ۵۵ ساله به نام فرزانه پرداختند. آنها در تحقیقات گفتند: مادرمان حدود ساعت ۶ بعد از ظهر از منزل خارج شد و به ما گفت به منزل همسایه مان به نام شهناز میرود. ساعتی از رفتن مادرمان گذشته بود که پدربزرگم به منزل آمد و سراغ مادرم را گرفت. به او گفتیم که منزل شهناز است و از آنجایی که مدت طولانی بود که مادرم به آنجا رفته بود پدربزرگم از ما خواست به دنبال مادرم برویم.

    اما زمانی که به منزل شهناز رفتیم و سراغ مادرم را گرفتیم او گفت مادرم آنجا نیست. چند بار دیگر هم به منزل اش سر زدیم ولی فایده نداشت. من مطمئنم که مادرم به منزل او رفته هست، اگر میخواست جای دیگری برود به ما می گفت.با توجه به بیانات فرزندان زن میانسال، کارآگاهان پلیس همدان به سراغ شهناز رفتند. مأموران که با تناقض گویی هاي او رو به رو بودند، با هماهنگی هاي قضایی وارد منزل این زن ۳۵ ساله شدند.

    در یکی از اتاق ها پيکر زن همسایه را در حالی پیدا کردند که با ضربه چاقو به قتل رسیده بود.زن جوان که چاره اي جز اعتراف نداشت، گفت: فرزانه مدام به منزل ما می آمد و از من وسایل منزل ام را قرض می گرفت و دیگر بعد نمی داد. از دست کارهایش خسته شده است بودم و نمیدانستم چکار کنم. چند بار به او تذکر دادم ولی فایده اي نداشت تا این که چندوقت قبل فرزانه به منزل ما آمد و النگوی طلای مرا دزدید.

    من که متوجه این ماجرا شدم از او خواستم النگویم را برگرداند، ولی او هر بار بهانه می آورد. نمیدانستم چکار کنم اگر شوهرم از این ماجرا با خبر می شد جهت من مسئله پیش می آمد. سر همین مباحث بود که با هم درگیر شدیم و وی را به قتل رساندم. تصمیم داشتم هوا که تاریک شد، پيکر را از منزل خارج کنم که موفق نشدم.رئیس پلیس آگاهی استان همدان گفت:

    در تحقیقات صورت گرفته چهار نفر دیگر نیز بازداشت شده است اند ولی در ادامه بررسی ها دو نفر از آنان آزاد شدند. این زن بعد از به قتل رساندن زن همسایه، عنوان رابه برادر شوهرش اطلاع داده و شواهد گویای این بود که آنها منتظر تاریک شدن هوا جهت جابه جایی پيکر بودند.سرهنگ رضا زارعی ادامه داد: تحقیقات جهت یافتن انگیزه واقعی این جنایت ادامه دارد.


    ودر آخر هم: دزدی هاي مسلحانه مأموران قلابی

    اعضای یک باند که سه شنبه شب ها سناریوی آدم ربایی و دزدی مسلحانه از محموله هاي بین راهی را اجرا میکردند با ردیابی هاي کارآگاهان پلیس آگاهی به دام افتادند. آخرهای فروردین مرد جوانی در تماس با پلیس از دزدی شبانه سوپرمارکتی در جنوب پایتخت خبر داد. اوگفت: شاگرد مغازه سوپرمارکت هستم. لحظاتی قبل مرد میانسالی به مغازه آمد و مقداری جنس برداشت ولی بجای پول اجناس ناگهان اسلحه اي بطرف من گرفت.

    تمام پول هاي داخل دخل و گوشی تلفن همراهم رابه دزدی برد و سوار موتورسیکلتی شد و به همراه مرد میانسال دیگری فرار کرد. به دنبال اعلام دزدی مسلحانه از سوپرمارکت، به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای خاص سرقت، کارآگاهان اداره یکم پایتخت وارد عمل شده است و تحقیقات جهت شناسایی دو مرد مسلح شروع شد.

    در حالیکه پیگیری به این پرونده ادامه داشت، کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی با پرونده یک دزدی مسلحانه و آدم ربایی مواجه شدند. شاکی که مدعی شد سه مرد مسلح در بزرگراه قم به پایتخت کشور عزیزمان ایران محموله اش رابه دزدی برده و خودش را نیز جهت چند ساعتی ربوده بودند در تحقیقات گفت: با وانتم از قم لوازم خانگی بار زدم و راهی پایتخت کشور عزیزمان ایران شدم. در بزرگراه خلیج فارس، نرسیده به واوان سه مرد میانسال که تابلوی ایست در دست داشتند از من خواسته شد کنار بزرگراه توقف کنم.

    آنها خودشان را مأمور مبارزه با مواد مخدر معرفی کرده و با نشان دادن حکمی مدعی شدند که بار وانتم را باید نظارت کنند. بعد از لحظاتی یکی از آنها سوار وانتم شد و دو نفر دیگر با ترساندن اسلحه مرا سوار خودروی زانتیای خود کردند. راننده به راه افتاد و بعد از طی مسافتی جلوی اداره آگاهی ایستادند. یکی از آنها با گوشی صحبت کرد و بعد گفت باید مرا به مرکز دیگری تحویل دهند. دوباره به راه افتادند و درنهایت در میدان زینبیه بزرگراه یاسینی خودروی زانتیا ایستاد.

    آنها مرا از ماشین پیاده کردند و خودروی وانتم را نیز در حالیکه بارهایش را دزدیده بودند چند متر جلوتر رها کرده بودند.در بررسی هاي صورت گرفته و با توجه به صورت نگاری هایي که به وسیله شاگرد مغازه و راننده وانت نیسان صورت گرفت، این احتمال مطرح شد که هردو دزدی به وسیله اعضای یک باند صورت گرفته است.

    سرنخی جهت دستگیری

    اما این آخر دزدی هاي اعضای این باند نبود ودر ادامه ۴ آدم ربایی و دزدی مسلحانه از راننده هاي وانت بار در مسیر قم به پایتخت کشور عزیزمان ایران به پلیس گزارش شد. در ادامه یکی از شاکی ها سرنخ مهم رابه دست تیم تحقیق داد. او گفت: با این که هوا تاریک بودو بخوبی نمی توانستم ببینم ولی موفق شدم تعدادی از عدد پلاک خودروی زانتیا مأموران قلابی را بردارم. مأموران با کمک عدد ها ودر کنار هم قرار دادن آنها درنهایت موفق به شناسایی صاحب اتومبیل شدند.

    دستگیری مأموران قلابی

    بررسی ها نشان می داد که صاحب خودروی زانتیا مرد ۶۰ ساله اي هست. بعد از دستگیری در تحقیقات صورت گرفته از صاحب خودروی زانتیا او منکر دزدی هاي مسلحانه شد. ولی در بررسی هاي صورت گرفته مشخص شد که او دو پسر دارد. زمانی که تصویر پسرها به شاکی ها نشان داده شد، آنها یکی از پسران صاحب زانتیا رابه عنوان یکی از مأموران قلابی شناسایی کردند.

    بدین ترتیب نخستین عضو این باند به نام بهروز بازداشت شد. با دستگیری نخستین عضو این باند دو هم دست دیگر او نیز شناسایی و جهت تحقیقات به دادسرای خاص دزدی انتقال شدند. متهمان زمانی که در برابر بازپرس ایرد موسی قرار گرفتند به دزدی هاي مسلحانه خود اعتراف کردند.

    گفت و گو با متهمان

    سه مرد میانسال، دوست و همکاربودند آنها مدعی شدند سه شنبه شب ها که از محل کارشان به پایتخت کشور عزیزمان ایران بر می گشتند سناریوی دزدی ها را اجرا میکردند. چه شد که تصمیم به دزدی گرفتید؟ما هر سه در یکی از شهرستان هاي اطراف پایتخت کشور عزیزمان ایران کار میکنیم و سه شنبه ها به پایتخت کشور عزیزمان ایران برمی گردیم. نخستین بار در بزرگراه قم به پایتخت کشور عزیزمان ایران در حال برگشت بودیم که یک راننده را شناسایی کردیم.

    محموله خوبی داشت و تنها بود بهمین علت به فکر دزدی از او افتادیم. نخستین دزدی راکه انجام دادیم و موفق هم شدیم تصمیم به دزدی هاي دیگر گرفتیم. سوژه ها را چطور شناسایی میکردید؟ما در بزرگراه درکنار خودروهایی که پلاک شهرستان داشتند حرکت می کردیم. با دیدن صورت راننده که معلوم بود شهرستانی است و همچنین بار ماشین تصمیم به دزدی می گرفتیم.

    چه محموله هایي را دزدی میکردید؟

    فقط لوازم خانگی.

    سرقت ها را چطور انجام می دادید؟

    خودمان را مأمور مبارزه با مواد مخدر یا قاچاق معرفی میکردیم و بعد از دزدی محموله، صاحبان اتومبیل را در محلی خلوت و دور افتاده رها میکردیم. جهت این که راننده هاي اتومبیل به ما اعتماد کنند آنها را تا نزدیکی اداره آگاهی می بردیم تا مطمئن شوند که ما پلیس هستیم و با سر و صدا از دیگران کمک نخواهند.

    با لباس نظامی اینکار را انجام می دادید؟

    نه، ولی هم حکم جعلی داشتیم و هم تمام وسایل مانند شوکر، گاز و….

    محموله ها را چکار میکردید؟

    آنها رابه پارکینگ منزل یکی از همدستانم می بردیم و بعد هم بارها چون نو و آکبند بودند به بازار می بردیم و می فروختیم.

    چه مقدار از اینکار گیرت آمد؟

    ۷۰ میلیون جهت سه نفرمان.

    محموله اي بود که دزدی نکنید؟

    بله. ما فقط لوازم خانگی را دزدی میکردیم. یک ماشین از جنوب به پایتخت کشور عزیزمان ایران می آمد که جلوی آنرا گرفتیم. راننده برادر عروس زن بودو جهیزیه وی را به پایتخت کشور عزیزمان ایران می آورد. کلی التماس کرد و ما که دیدیم راست میگوید دلمان برایش سوخت، اجازه دادیم برود.

    واژه های کلیدی: رابطه نامشروع | برقراری رابطه | راننده | ازدواج | شناسایی | تحقیقات | ماشین | ایران

    اشتراک گذاری مطلب

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • منابع اورجینال روان شناسی
  • دانلود منابع مرجع ایمنی و امنیت
  • کتب عمومی زبان اصلی
  • خرید کتاب آسیب شناسی زبان اصلی
  • هاردکپی کتاب های تجارت الکترونیک
  • خرید کتاب زبان اصلی نوسازی و طراحی داخلی
  • خرید کتاب نورشناسی زبان اصلی
  • خرید کتاب های خارجی از آمازون
  • منابع اورجینال پیراپزشکی
  • دانلود منابع مرجع آنالیز تابعی
  • تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است - طراحی شده توسط پارس تمز
    ?>