• خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • خانه » آشپزی و تغذیه » آموزش انواع غذاها » اخبار حوادث اجتماعی+ ماجرای زنی که مردان را به منزل خلوت می برد

    اخبار حوادث اجتماعی+ ماجرای زنی که مردان را به منزل خلوت می برد

    دختر مورد علاقه | خانواده | دادگاه | ازدواج | میلیونر | خانواده | مردان | زندگی | پرونده

    اخبار حوادث اجتماعی+ ماجرای زنی که مردان را به منزل خلوت می برد

    ماجرای زنی که مردان را به منزل خلوت می برد + اخبار حوادث اجتماعی 

    یک زن صیغه اي با دستور و نقشه شوهر خود مردان پولدار را فریب داده و انها را سمت منزل خلوت می برد، در همین هنگام چند مرد دیگر وارد کار شده است و جیب مردان فریب خورده را خالی می کردند. با شکایت این افراد زن متخلف دستگیر شد. در حقیقت شکایتی در پایتخت کشور عزیزمان ایران مطرح شد و مرد پولداری گفت: چندی پیش با زن جوانی آشنا شدم که وی را به صیغه خودم در آوردم.

    پس از آخر تاریخ صیغه نامه دیگر هم دیگر را ملاقات نکردیم تا این که در تماس تلفنی از من خواست جهت دیدنش به محل قرار ملاقاتی در غرب پایتخت کشور عزیزمان ایران حاضر شوم. وی افزود: هنگامی به محل قرار رفتم در انتظار نسترن بودم که خودروی پژویی با ۳ سرنشین مرد جلوی پایم توقف کرد و با ترساندن و زور مرا سوار بر خودرویشان کرده و هنگامی چشمانم را باز کردم دیدم دریک منزل متروکه در شهر های شمالی کشور هستم.

    اخبار حوادث اجتماعی+ ماجرای زنی که مردان را به منزل خلوت می برد

    ۳ روز در اسارتگاه مردان غریبه با زنجیر بسته شده است بودم و هرروز از سوی انها شکنجه میدیدم و هر لحظه آرزوی فوت می کردم تا این که یک شب مردان خشن بعد از کتک کاری سفته میلیونی را پیش رویم قرار دادند که وادار به امضای آن شدم.

    این مرد ادامه داد: با تهدیدهایشان چند برگ از دسته چکم را سفید امضا در اختیارشان قرار دادم و از حسابم پول برداشت می کردند تا این که سومین شب یکی از آدم رباها کلید قفل ها را داخل اتاقی که زندانی بودم جا گذاشت.

    دختر مورد علاقه | خانواده | دادگاه | ازدواج | میلیونر | خانواده | مردان | زندگی | پرونده

    با هر سختی که بود خودم رابه کلیدها رساندم و بعد از بازکردن زنجیرها پا به فرار گذاشتم و زمانی که به پایتخت کشور عزیزمان ایران رسیدم متوجه شدم آدم رباها ۵۰۰ میلیون تومان از حسابم برداشت کرده اند. بدین ترتیب بازپرس سیفی دستور داد تا تیم خاص اي جهت ردیابی عاملان این آدم ربایی میلیونی وارد عمل شوند و ماموران در گام نخست جهت دستگیری نسترن که سرنخ مهم این باند مخوف بود تحقیقات را شروع کردند.

    ماموران با کارهای فنی ه نسترن را درمخفیگاهش دستگیر کردند ولی این زن ابتدا خودرا بی اطلاع از ماجرای آدم ربایی معرفی کرد ولی خیلی سریع لب به اعتراف گشود. نسترن به ماموران گفت:

    قبل از ازدواجم به پسر جوانی علاقه مند بودم که به خاطر اختلافات خانواده هایمان به هم نرسیدیم و وادار به ازدواج با مرد دیگری شدم. وی افزود: زندگی ام بی احساس شروع شد و بهمین خاطر بعد از مدتی از شوهرم طلاق گرفتم و زندگی جدیدی را شروع کردم.

    اخبار حوادث اجتماعی+ ماجرای زنی که مردان را به منزل خلوت می برد

    سپس با مرد میلیونر آشنا شدم و به خاطر مشکلاتی مالی که داشتم به صیغه او در آمدم. این زن فریبکار ادامه داد: بعد از آخر تاریخ صیغه نامه ام رابطه ام رابا مرد میلیونر تمام کردم تا این که از طریق اینستگرام پسر مورد علاقه ام راکه قبل از ازدواجم عاشقش بودم پیدا کردم و فهمیدم او نیز بعد از ازدواج طلاق گرفته و به تنهایی زندگی می کند.

    نسترن گفت: با سپهر قرار ملاقات گذاشتم و از آینده زندگی ام برایش حرف زدم تا این که متوجه ارتباطم با مرد میلیونر شد.سپهر پیشنهاد داد تا با اجرای نقشه اي پول هاي مرد میلیونر را بالا بکشیم و سپس با هم ازدواج کنیم و وسوسه هاي مرد مورد علاقه ام کافی بود تا تن به این سناریوی میلیونی بدهم.

    دختر مورد علاقه | خانواده | دادگاه | ازدواج | میلیونر | خانواده | مردان | زندگی | پرونده

    وی افزود: روز اتفاق با مرد میلیونر قرار ملاقات گذاشتم و سپهر با ۲ تن از دوستانش جهت اخاذی طعمه مان در محل قرار حاضر شده است و بعد از ربودن او اقدام به اخاذی از مرد میلیونر کردند ولی دیگر اطلاعی از انها ندارم و خودم نیز مهره سوخته این ماجرا هستم.

    همدستان این زن نیز دستگیر شدند ودر تحقیقات از این مرد نیز مشخص شد که نسترن ابتدا به صیغه این مرد جوان در آمده و بعد از اعتماد سازی وی را با سناریوی طراحی شده است در محل قرار ملاقات با مردان خشن حاضر کرده است.

    اخبار حوادث اجتماعی+ ماجرای زنی که مردان را به منزل خلوت می برد


    ودر خبر بعدی: هفت روز اذيت و اذیت زن شوهردار در منزل گنده لات محله

    مرد شرور مدت یک هفته مرا در منزل اش زندانی کرد و بعد هم بارها مرا مورد اذيت و اذیت قرار داد. این فرد شرور حتی با هم دستی دوستش، من را نیمه لخت برابر دوربین قرار داده و فیلم برداری کرده بود…

    زن جوانی که از اذيت و اذیت هاي مکرر مرد ۳۵ ساله به ستوه آمده بود، با همراهی و حمایت اهالی محل توانست علیه او به پلیس شکایت کند. این زن به مأموران گفت: مدتی قبل هنگامی سر کوچه منتظر پسرم بودم، ابراهیم با موتورسیکلت خودش رابه من رساند.

    بعد هم با چاقویی که در دست داشت، با ترساندن مرا به زور سوار موتورسیکلتش کرد و به منزل اش برد. مرد شرور مدت یک هفته مرا در منزل اش زندانی کرد و بعد هم بارها مرا مورد اذيت و اذیت قرار داد. این فرد شرور حتی با همدستی دوستش، من را نیمه لخت برابر دوربین قرار داده و فیلم برداری کرده بود که بعد ازآن تهدیدم می کرد اگر شکایت کنم، این فیلم را انتشار خواهد کرد.

    بدین ترتیب مأموران متهم پرونده را دستگیر کردند، او در بازجویی ها گفت: من هیچ یک از ادعاهای این زن را نمی پذیرم، به چه دلیل که او به خاطر دشمنی و خصومتی که بین ما بوده، این دسیسه را برایم چیده هست. ولی قاضی پرونده با بررسی تحقیقات ماموران پلیس اتهامات این مرد را قاچاق مواد مخدر، شرکت در نزاع و درگیری، دزدی احشام، شرکت در دزدی و نگه داری شیشه و اهانت به مأمور دولت.

    همچنین مردم استشهادنامه اي علیه او مبنی بر شرارت و بهم زدن امنیت ساکنان محل تهیه کرده بودند اعلام کرد. ولی باوجود حضور شاهدانی که اتهاماتش را تأیید کردند، این متهم هیچ یک از موارد اتهامی را نپذیرفت و دستورات مورد نیاز جهت تحقیق در مورد این مرد شرور ادامه دارد.


    ودر اتفاق بعد نیز زنم دنبال زندگی مجردی است – او با هم دانشگاهی هایش ارتباط دارد

    آن ها هرروز از تفریحات هیجان انگیز و خوش حالی هاي دخترانه و مجردی ارزش می گفتند و کم کم زمزمه این که از شوهرت جدا شو و بیا با ما در منزل مجردی زندگی کن را در گوشم می خواندند. من هم وسوسه شدم و فریب وعده هاي قشنگ انها را خوردم.

    آن ها تصویر هایي که در لحظه هاي متفاوت با هم بودن می انداختند را برایم ارسال میکردند…ملیحه از زمانی که دوستان دوران دانشگاهش را از طریق اینترنت پیدا کرده کارش چت کردن و گذران اوقاتش با آنهاست و حالا هم اصرار می کند باید از هم جدا شویم.

    هرروز به بهانه اي خودش رابا انها مقایسه می کند.»این مرد ۳۵ ساله باعشق همسرش را دوست دارد و راضی به این تصمیم عجولانه از سوی همسرش نیست، ولی ملیحه پا دریک کفش کرده و میگوید طلاق می خواهد.

    کسری با درماندگی به قاضی دادگاه خانواده میگوید: من و ملیحه با علاقه و علاقه ازدواج کردیم و هیچ مشکلی هم نداشتیم ولی از زمانی که در همه ی برنامه هاي اینترنتی عضو شده است و فعالیت می کند روند زندگی مان عوض کردن کرده و روز و شب سرش در گوشی گوشی است.

    او بی توجه از کنار خواسته هایم می گذرد و یک روز آرام هم نداریم. حالا مدتی است که دوستان دوران دانشگاهش را پیدا کرده و مصیبت هایمان چندبرابر شده است است.دائم زندگی مان رابا انها مقایسه می کند و از این که سریع ازدواج کرده پشیمان است.

    هرچه با او صحبت میکنم که دوستانت مجرد هستند و زندگی ارزش با ما تفاوت دارد اهمیت نمی دهد و جهت همین تقاضای طلاق داده است تا مثل آن ها هرلحظه به خوشگذرانی بپردازد. ولی من براحتی این زندگی رابه دست نیاوردم که مفت آنرا ببازم. چندبار در دیداری که با دوستانش داشتم متوجه شدم همه ی ارزش آرزو دارند جای ما باشند ولی ملیحه قدر این زندگی را نمی داند.

    باور کنید ما هیچ چیز در زندگی کم نداریم. خودم دریک شرکت شخصی کار می کنم و از لحاظ مالی مشکلی نداریم تا جایی هم که میتوانم به اوتوجه میکنم که کمبودی احساس نکند، ولی این بی توجهی هایش بشدت عذابم میدهد اي کاش هیچگاه گوشی و تکنولوژی اختراع نمی شد.

    ملیحه – ۳۰ ساله – ولی بی توجه به صحبت هاي همسرش تنها حرفش طلاق بودو دیگر هیچ.پس از آخر بیانات این زوج، قاضی پیگیری به پرونده را در دستور کارش قرار داد. این درحالی بود که ۲ ماه بعد از این تقاضای زن جوان با ابراز ندامت و پشیمانی راهی دادگاه خانواده شد. او این بار به قاضی گفت:

    از تصمیمی که گرفتم پشیمانم، لیکن از روزی که منزل را ترک کردم و همه ی وقتم رابا دوستانم می گذراندم بدبختی هایم شروع شد. من گمان میکردم که با زندگی مجردی می توانم حسابی با دوستانم خوش بگذرانم.

    همه ی دوستانم قبل از گرفتن این تصمیم به من می گفتند اگر ازدواج نکرده بودی با هم به مسافرت هاي داخلی و خارجی می رفتیم و بدون این که هرلحظه استرس دیر شدن داشته باشی و کسی سراغت را بگیرد که کجایی خوش می گذراندیم. انها هرروز از تفریحات هیجان انگیز و خوش حالی هاي دخترانه و مجردی ارزش می گفتند و کم کم زمزمه این که از شوهرت جدا شو و بیا با ما در منزل مجردی زندگی کن را در گوشم می خواندند.

    من هم وسوسه شدم و فریب وعده هاي قشنگ آن ها را خوردم. آن ها تصویر هایي که در لحظه هاي متفاوت با هم بودن می انداختند را برایم ارسال میکردند. من راحت لوح هم توجهی نمی کردم که آرزوی انها داشتن زندگی مثل من و همسری مثل کسری است.

    البته همه ی این ها رابه مرور فهمیدم و به حرف همسرم رسیدم که میگفت مراقب باشم، چراکه دنیای انها با ما متفاوت هست، ولی من با لجبازی هایم چشم و گوشم رابه روی حرف هایش بسته بودم.اوایل همراهی دوستانم برایم هیجان انگیز بود، ولی خیلی سریع فهمیدم من مثل آن ها نیستم.

    حالا هم با این که رویی جهت برگشت به منزل یکسان ندارم، ولی میخواهم دوباره زندگی ام را درکنار همسرم شروع کنم و ادامه دهم. مدیر دادگاه با شنیدن بیانات زن پشیمان جهت مرد عاشق پیشه احضاریه فرستاد تا بعد از حضور در دادگاه دراین باره تصمیم بگیرد.


    و اما: تبعید و شلاق جهت رابطه نامشروع با زن شوهردار

    مرد میانسال که بعد از ۲۰ سال دختر مورد علاقه اش رابه طور اتفاقی پیدا کرده بود به اتهام ارتباط با این زن شوهردار به دو سال تبعید و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. پیگیری به این پرونده از اوخر پارسال به دنبال شکایت شوهر این زن به پلیس در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت. وی مدعی شد مردی با ایجاد مزاحمت جهت همسرش سیمین ۴۰ ساله به وی تعرض کرده است.

    بدین ترتیب خیلی سریع فریدون ۴۳ساله دستگیر شد وبه اتهام زنای به عنف در شعبه پنجم دادگاه کیفری به ریاست قاضی بابایی و با حضور قاضی ساجدی پای میز محاکمه ایستاد. در شروع جلسه این زوج از فریدون شکایت کرده و وی را متهم دانستند.

    سپس متهم در جایگاه ایستاد ودر بیان ماجرا گفت: حدود ۲۰ سال پیش بود که به خواستگاری سیمین رفتم ولی قسمت نشد با او ازدواج کنم تا این که ۲۰ سال بعد بطور اتفاقی وی را پیدا کردم ولی فهمیدم ازدواج کرده است.

    با این حال ارتباطم رابا او از سر گرفتم تا این که مدتی بعد سیمین گفت شوهرش متوجه ارتباط ما شده است هست. من هرگز به این زن تعرض نکرده ام. زن جوان هم مدتی بعد در جایگاه ایستاد و گفت: شوهرم هنگامی پیامک هاي فریدون را در گوشی ام دید به من شک کرد من هم گفتم این مرد مزاحم من است و به من تعرض کرده هست. در آخر متهم از اتهام زنای به عنف تبرئه و به اتهام رابطه نامشروع با زن شوهردار وی را به دو سال تبعید و شلاق محکوم گردید.


    ودر ادامه: زن ۴۵ ساله در کلانتری شوهرم هفت زن دارد

    زن ۴۵ساله اي که قصد خودکشی از طریق پرت کردن خود از روی یک پل در شهر مشهد را داشت به وسیله پلیس نجات یافت. وی در کلانتری بخشی از زندگی خودرا بازگو کرد. وی گفت: خیلی دوست داشتم درکنار همسر اول و فرزندانم به زندگی ادامه بدهم ولی اختلافات خانوادگی ما با دخالت هاي خانواده همسرم به جایی رسید که دیگر نمی توانستم آن شرایط را تحمل کنم.

    با آن که صاحب دو فرزند بودم و ۱۸ سال از شروع زندگی مشترکمان می گذشت، مهر طلاق بر شناسنامه ام جا خوش کرد و بدین ترتیب در حالی از همسرم جدا شدم که وادار بودم پسرم را نزد خودم نگه دارم. آن وقت در پایتخت کشور عزیزمان ایران زندگی می کردیم و من جهت آن که از خانواده همسرم دور شوم، بار و بندیلم را بستم و به همراه پسرم راهی مشهد شدم ولی در اینجا نتوانستم شغل مناسبی بیابم تا هزینه هاي زندگی ام را تامین کنم.

    بهمین علت مبلغ مهریه اي راکه از همسرم دریافت کرده بودم، به همراه نفقه اي که جهت فرزندم می پرداخت آرام آرام خرج کردم. سه سال از ماجرای طلاقم می گذشت تا این که همسر سابقم از دادن نفقه به پسرم سرباز زد و من هم به ناچار وی را راهی پایتخت کشور عزیزمان ایران کردم تا با پدرش زندگی کند. در همین روزها به پیشنهاد بنگاه دار محله با مرد بازنشسته اي ازدواج کردم تا حداقل از این اوضاع رها شوم.

    پاییز سال گذشته «عیسی» در حالی به من قول ازدواج دایم داد که مدعی بود فقط یک زن دارد که در مشهد زندگی می کند ولی بعد از دو ماه ، دو زن دیگرش را لو داد. دراین میان یکی از همسران عیسی هنگامی متوجه ماجرای ازدواج شوهرش با من شد، شرط ادامه زندگی با وی را به طلاق من گره زد.

    در همین اوضاع همسرم با جعل سند، صیغه نامه یک ساله اي راکه مدعی بود از محضر ازدواج آورده است به من داد.من هم به خاطر اعتماد بیش از حد به او آنرا امضا کردم ولی از پنج ماه قبل، او دیگر هیچ هزینه اي جهت زندگی به من نپرداخت و مرا جهت گرفتن طلاق کتک می زد و تحت فشار قرار می داد.

    باوجود این من جهت حفظ آبروی خودم صبر کردم و با آن که همسرم بعد از من با زن دیگری نیز ازدواج کرده هست، طلاق نگرفته ام. اکنون نیز فهمیده ام او هفت زن دارد و مدام مرا جهت گرفتن طلاق ترساندن می کند و بجز تجدید فراش به چیز دیگری نمی اندیشد.


    ودر آخر هم منزل دو میلیاردی جهت بازگشت دخترعمو

    پیمانکار ساختمان که جهت دلگرمی همسرش به ادامه زندگی یکسان یک آپارتمان دو میلیاردی رابه نام همسرش سند زده بود بعد از مدتی جهت پرداختن مهریه یک و نیم میلیون تومانی به دادگاه خانواده احضار شد.

    با این حال از قاضی خواست تا همسرش رابه منزل برگرداند.در یکی از روزهای آخر خرداد مردی میانسال به همراه وکیل جوانی وارد شعبه ۲۷۶ دادگاه خانواده شد. قاضی «غلامرضا احمدی» مرد را می شناخت.

    همین یک ماه پیش بود که در پرونده مطالبه مهریه از خودش دفاع کرد. اسمش امیر بود، پیمانکار ساختمان. لباس مرتبی به تن داشت، ولی کفش هایش خاکی بودند و میشد حدس زد که از محل کارش مستقیم به دادگاه آمده است.

    امیر به محض ورود گفت آقای قاضی آمده ام تا دو خودروی شخصی و یکی از ماشین های شرکتم را از توقیف در بیاورم. قاضی لبخندی زد و جواب داد:«اگر مهریه را بموقع پرداخت کرده بودید این اتفاق نمی افتاد.

    هرچند این اموال فقط اجازه انتقال به غیر ندارند و شما همان گونه می توانید از انها استفاده کنید. با این حال یک سؤال از شما دارم؟ امیر سرش رابه معنای تأیید تکان داد و زیر لب گفت بفرمایید. قاضی پرسید: یادم است که در جلسه قبلی گفتید یک منزل به ارزش دو میلیارد تومان به همسرتان داده اید.

    مهریه ایشان هم که به قیمت روز حدود ۸۰ میلیون تومان می شود. بعد به چه دلیل از زیر پرداختش شانه خالی میکنید؟ شما که توانایی پرداختش را دارید.مرد میانسال که انگار منتظر فرصتی جهت حرف زدن بود، شروع کرد و از مشکلاتش گفت.

    ضمن صحبت هایش اشاره کرد که در روز پیگیری نمی خواسته جلوی همسرش همه ی چیز را بگوید و ادامه داد: «ما دخترعمو و پسرعمو هستیم. ازدواجمان ۲۵ سال پیش از روی رسوم خانوادگی انجام شد. بعضی ها می گفتند به اصطلاح ناف ما رابه اسم هم بریده اند و بعضی دیگر نیز می گفتند فرشته ها عقد ما را در آسمان ها بسته اند.

    هر چه بود، تازه از خدمت سربازی برگشته بودم که خودم را سر سفره عقد دیدم. ناهید دختر خوب و نجیب فامیل، تازه دیپلم گرفته بود. درخانواده ما مهریه ها سکه طلا و منزل و این چیزها نبود. یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان نوشتند و ما هم امضا کردیم.

    البته آن وقت پول زیادی می شد با این حال جهت من که کارگر راحت اي بودم، رقم و شماره اهمیتی نداشت، چون در فامیل ما کسی جرأت نمی کرد حتی اسم طلاق رابه زبان بیاورد.یکسال بعد خدا به ما فرزندی داد که در ظاهر مشکلی نداشت، ولی چند ماه بعد معلوم شد عقب مانده ذهنی و حرکتی است.

    ازآن روز تا به امروز این طفل معصوم روی تخت است و حتی ما را نمی شناسد. ولی من و مادرش دست از مراقبتش نکشیدیم. متأسفانه این مسأله روی روحیه و اعصاب همسرم تأثیر زیادی گذاشت… قاضی حرف امیر را قطع کرد و پرسید قبل از ازدواج پیش مشاور ژنتیک نرفتید؟»امیر ادامه داد:

    «ما هیچ چیزی راجع به مسائل ژنتیکی فرزندان ازدواج هاي فامیلی نمیدانستیم. بزرگ ترها برایمان تصمیم گرفته بودند و ما هم در اوج جوانی بودیم و اهمیتی به این مسائل نمی دادیم. بعد ازآن تصمیم گرفتیم هر طور شده است فرزند را درمان کنیم.

    اما هیچ راهی وجود نداشت. در تمام این سالها همسرم از روی مهر مادرانه فرزندمان را تر و خشک کرده هست. من هم تلاش کردم زیاد کار کنم و از کارگری به بنایی و پیمانکاری رسیدم و حالا جهت خودم دم و دستگاهی دارم.

    خدا را شکر، درآمدم هم خوب هست. تنها آرزویم این است که دخترم در زندگی پیشرفت کند ودر جامعه آدم موفقی باشد. قاضی زیر لب «آفرین» گفت و سؤال کرد دخترتان مشکلی از نظر جسمی و ذهنی ندارد؟»مرد میانسال پاسخ داد

    ۱۰ سال بعد از بدنیا آمدن پسرمان تصمیم گرفتیم دوباره فرزند دار شویم، ولی اینبار پیش دکتر رفتیم و بعد از آزمایش هاي متعدد بالاخره دخترمان بدنیا آمد که خوشبختانه هیچ مشکلی ندارد و بسیار باهوش است.

    تا حدی که امسال شاگرد اول مدرسه شد.»قاضی رو به وکیل کرد و گفت:ظاهرا مسئله پیچیده اي در زندگی این زوج وجود ندارد. من از شما به عنوان وکیل همسرشان تقاضا می کنم زمینه آشتی و صلح میان انها را برقرار کنید.

    وکیل جوان که تا آن لحظه ساکت بودو به حرف هاي امیر و قاضی گوش میکرد، گفت:«راستش من با این زوج فامیل هستم و تا به حال تلاش کرده ام به سازش میان این همسران کمک کنم.ولی متأسفانه مسائل اندکی میان انها وجوددارد که باید با کمک مشاوران خانواده و روانشناسی به تدریج حل و فصل شود.

    فکر میکنم بیماری فرزند این زوج تاب و توان انها را کم کرده است.»امیر هم بلند شد و گفت:دو سال پیش همسرم قهر کرد و به منزل پدرش رفت. بهانه اش این بود که خیلی کار می کنم. مدتی از هم دور بودیم تا این که بزرگ ترها جلسه گذاشتند و از من خواسته شد جهت دلخوشی همسرم یکی از آپارتمان هاي ساخته شده است رابه نامش سند بزنم.

    قبول کردم و دوباره جمع خانواده چهار نفره ما دور هم جمع شدند. ولی امسال بهانه تازه اي پیدا کرده و مهریه اش را تقاضای کرده هست. باور کنید من حاضرم مهریه همسرم را تمام و کمال بپردازم ولی دوست دارم به منزل برگردد.

    قاضی به امیر قول داد در جلسه بعدی با همسرش صحبت و وی را راضی به بازگشت به منزل کند. درعین حال از او و وکیل جوان خواست تا ناهید را جهت مراجعه به یک مشاور راضی کنند.

    واژه های کلیدی: دختر مورد علاقه | خانواده | دادگاه | ازدواج | میلیونر | خانواده | مردان | زندگی | پرونده

    اشتراک گذاری مطلب

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود منابع مرجع دیرینه شناسی
  • کتاب های تفکر خلاق اورجینال
  • خرید کتاب های واژهنامه از آمازون
  • دانلود منابع مرجع رادیو
  • خرید کتاب های مکانیک بدن دگردیس از آمازون
  • دانلود منابع مرجع تدارکات
  • هاردکپی کتاب های اتوماسیون
  • خرید کتاب نرم افزار های ادوبی زبان اصلی
  • دانلود فایل های زبان اصلی فانتزی
  • دانلود فایل های زبان اصلی درمان
  • تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است - طراحی شده توسط پارس تمز
    ?>