• خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • خانه » آشپزی و تغذیه » آموزش انواع غذاها » خبرهای داغ+ زن جوان شوهر چشم چرانش را به شکل فجیعی عقیم کرد

    خبرهای داغ+ زن جوان شوهر چشم چرانش را به شکل فجیعی عقیم کرد

    ازدواج | زندگی | پرونده | اخبار | اخبار حوادث | اخبار ورزشی | مجله خبری روز | اخبار اقتصادی

    خبرهای داغ+ زن جوان شوهر چشم چرانش را به شکل فجیعی عقیم کرد

    زن جوان شوهر چشم چرانش را به شکل فجیعی عقیم کرد

    زنی که از چشم چرانی هاي شوهرش خشمگین و خسته شده است بود، در ذهن خود مدت ها نقشه انتقام از شوهرش را می کشید و آخر موقعی که شوهرش خواب بود، او را از مردانگی انداخت و عقیم کرد! زن ۳۶ ساله اي قزاقستان بدلیل حسادت و تعصب زیاد نسبت به دوست پسرش، او را از مردانگی انداخت.

    زانا نورزانوا ۳۶ ساله هنگامی متوجه شد که نامزدش از صورت زیبای یک زن جهت او تعریف میکنند، دست به اقدامی خوفناک زد. مرد جوان در حالیکه از صورت و ظاهر زیبای زن ناشناس و خواهر خود صحبت می کرد ، متوجه نبود که زانا در حال نقشه کشیدن جهت او هست. شب شده است بود که زانا با قرص هاي خواب آور او را بیهوش کرد سپس با چاقو او را ناقص کرد.

    خبرهای داغ+ زن جوان شوهر چشم چرانش را به شکل فجیعی عقیم کرد

    وقتی که زن جوان خون ریزی اش را دید و خیالش ساده شد با اتومبیل، مرد بیچاره رابه بیمارستان رساند و کارکنان آن جا هنگامی عنوان را متوجه شدند با پلیس تماس گرفتند و او را تحویل دادند. پزشکان تلاش کردند قسمت بریده شده است بدن مرد بیچاره را پیوند بزنند ولی جراحت به حدی زیاد بوده که ممکن نشده است.

    زن جوان در حالیکه به ۶ سال زندان محکوم شده است بود در اعترافاتش به پلیس گفته که از این که چنین انتقامی گرفته هست، نادم و پشیمان نیست، بلکه با آسودگی خاطر که دوست پسرش عقیم شده است و قادر نیست با زن دیگری رابطه داشته باشد ، می تواند در زندان ساده زندگی کند.

    ازدواج | زندگی | پرونده | اخبار | اخبار حوادث | اخبار ورزشی | مجله خبری روز | اخبار اقتصادی


    و ۲ ماه اذيت زن شوهردار در اسارتگاه شرور محله

    یک شرور با ربودن زن جوانی او را ۲ ماه در اسارتگاهش مورد تجاوز قرار داد. پیگیری به این پرونده به دنبال شکایت یک زن جوان در دستور کار پلیس قرار گرفت. این زن گفت که دو ماه قبل از سوی یک مرد متجاوز ربوده شده است ودر این مدت در دخمه شیطانی وی در اسارت بوده هست. زن جوان در تشریح جزییات ماجرا گفت: ابراهیم ۴۰ ساله را از مدتها قبل می شناختم. او چندین بار برایم مزاحمت ایجاد کرده بود تا این که به بهانه صحبت کردن مرا سوار پرایدش کرد.

    وی افزود: او ناگهان درهای اتومبیل را قفل کرد و مرا به منزل اش در حاشیه شهر برد. او مدت دوماه مرا در دخمه اش زندانی کرد و اذيت داد. او بی توجه به التماس هایم مرا شکنجه می کرد تا این که بعد از دو ماه مرا رها کرد و از من قول گرفت که حرفی به پلیس نزنم ولی من به محض آزادی از اسارتگاه این مرد از او شکایت کردم. به دنبال بیانات تکان دهنده این زن پلیس به ردیابی ابراهیم پرداخت و او را بازداشت کرد.

    خبرهای داغ+ زن جوان شوهر چشم چرانش را به شکل فجیعی عقیم کرد

    این مرد به محض روبه رو شدن با زن جوان گفت: قبول دارم او را ربودم و به منزل ام بردم ولی من به او علاقه مند بودم و قصد داشتم با او ازدواج کنم ولی بعد از این که فهمیدم او شوهر و فرزند دارد او را رها کردم. من این زن را اذيت ندادم و فقط یک هفته در منزل ام از او پذیرایی کردم. با تکمیل تحقیقات و نظریه دکتری قانونی جهت ابراهیم کیفرخواست صادر شد و پرونده به دادگاه کیفری استان محل جرم فرستاده شد.


    ازدواج | زندگی | پرونده | اخبار | اخبار حوادث | اخبار ورزشی | مجله خبری روز | اخبار اقتصادی

    اما در منزل دوستم پیشنهاد کثیفی به من شد – باید با خاله اش ازدواج می کردم

    ۱۹سال دارد و به اتهام دزدی دستگیرشده هست. بابک گفت: زندگی ما می تواند آینه عبرتی باشد جهت همه ی کسانی که نمیدانند چگونه زندگی کنند و ازمسیرخوشبختی منحرف می شوند.

    پدرم دنبال رفیق بازی و عیاشی رفت و خودش را بدبخت و آینده من ، مادرم و خواهرم را نیز تباه کرد. پسر جوان در حالی که سرش را پایین انداخته بود آهی کشید و اظهار داشت: تمام زندگی ام همین بود که گفتم. دوست دارید زیاد بدانید؟

    خبرهای داغ+ زن جوان شوهر چشم چرانش را به شکل فجیعی عقیم کرد

    اگر حوصله تان سر نمیرود جهت تان تعریف می کنم. رفیق بازی هاي پدرم باعث شد او به دام مواد مخدر بیفتد. مادرم خیلی دلواپس بودو جوش می زد . حتی جهت گلایه به منزل مادربزرگم رفت. ولی مادربزرگ و عمه هایم می گفتند به چه دلیل این قدر به شوهرت گیرمی دهی و مته روی خشخاش می گذاری. او جوان است و اگر با چند دوست دوران مجردی اش هم رابطه نداشته باشد باید بیفتد و بمیرد.

    مادر بزرگم که زنی مغرور و یک دنده است می گفت چون زندگی مان از نظر مالی تامین است بعد مسئله خاصی وجود ندارد و باید قدردان زحمات پدرم باشیم. بابک آهی کشید و افزود: پدرم با آتش اعتیاد خود زندگی مان را سوزاند و آینده خودش و ما را تباه کرد. نخستین آثار شوم اعتیاد این بود که از محل کارش اخراج شد. دیگر دنبال کار نرفت و هرروز میگفت دوستانش به او قول داده اند دریک شرکت درست و حسابی کار خوب و آبرومندانه اي برایش جفت و جور کنند.

    به ناچا ترک تحصیل کردم وسر کار می رفتم تا کمک خرج منزل باشم.مادرم هم بعنوان فروشنده دریک مغازه مشغول کار شد. ما به سختی چرخ زندگی مان را می چرخاندیم . تازه داشتیم روی ریل می افتادیم که اینبار من از خط بیرون زدم. دو دوست ناباب در مسیر راه زندگی ام قرار گرفتند و سرنوشتم رابه لجن کشیدند. بابک همان گونه نگاهش رابه زمین دوخته بود. سرش را بالا آورد و گفت: ادامه بدهم؟.

    از این جا به بعد ،این من هستم که با پای خودم به لجنزار فرو رفتم. شاید احساس کمبود شدید محبت، ناامیدی به آینده و نداشتم سرپرست درست و حسابی که بنشیند و با من لحظه اي صحبت کند باعث شد به دام رفقای بی سر و پایی بیفتم که مرا به مواد مخدر آلوده کردند. آنها می گفتند این مواد زهرماری تازه اعتیادآور نیست و فقط تو را بی حال و بی خیال میکند. اصلا به فکرم نمی رسید در کمتر از چند ماه وابستگی شدیدی به مواد مخدر صنعتی پیدا کنم.

    کارم به جایی رسید که هنگامی ، نیاز به مصرف مواد پیدا می کردم نمی توانستم چشم هایم را باز نگه دارم و تمام بدنم لمس و بی حس می شد. بابک گفت: دیگر نمی توانستم مثل قبل کار کنم. از طرفی مادرم فهمیده بود چه بلایی سر خودم آورده ام و دنبالم می گشت تا گوشمالی ام بدهد. به منزل یکی از دوستان بی سروپایم پناهنده شدم. پدر معتادش می گفت درست نیست جوانی نامحرم در منزل ما بماند. من بدون اطلاع خانواده ام و به پیشنهاد دوستم با خاله ۲۱ ساله اش ازدواج کردم.

    همسرم نیز معتاد بودو ما گرد بساط بدبختی حلقه می زدیم و به باوری نادرست خودمان را می ساختیم. حدود پنج یا شش ماه از این ماجرا گذشت. هزینه هاي خرید مواد خیلی سنگین بود. با دوستی که عامل بدبختی هایم بود دست به دزدی می زدیم . نخستین بار خیلی می ترسیدم ،اما این وحشت هم از بین رفت و دیگر جهت خودم یک پا دزد حرفه اي شده است بودم. شبها در کوچه بعد کوچه ها دست به دزدی می زدیم.

    بابک افزود: فکر می کنم اگر از مادرم دور نمی شدم واز وحشت او به منزل دوستم نمی رفتم این قدر به بد بختی کشیده نمی شدم. چند ماه بعد از ازدواج شومم خبردار شدم خواهرم ازدواج کرده و بعد از چهار ماه او نیز طلاق گرفته هست. من خواهرم را از صمیم قلبم دوست دارم و با این خبر دیگر هیچ امید و هدفی جهت آینده ام نداشتم. در آن شرایط تنها چیزی که فکر میکردم می تواند مرا بی خیال غم و غصه دنیا کند مواد مخدر بودو بس.

    نگران خودم نیستم. دلم جهت مادرم و خواهرم می سوزد که باید در منزل با بداخلاقی هاي پدرم بسازند و دم نزنند. بابک گفت: پدرم آدم شیک پوش و به قول مشهور اتو کشیده اي بود. همه ی از نظم و انضباط و رفتارش تعریف و تمجید می کردند. او خودش را بدبخت کرد و من هم پسر همان پدر هستم. در آخر فقط می خواهم از مادر بزرگ و عمه ام گلایه کنم که آنها بعد از این همه ی بدختی هایي که پدرم سر ما آورده ،هنوز هم مادرم را متهم می کنند.


    دوباره واکنش‌ بیشرمانه زن بیوه اي که به منزل احمد می رفت مرا از خود بی خود کرد

    مرد ۴۸ ساله اي که بعد از ۲۰ سال رفاقت، دوستش رابه خاطر مقداری مواد مخدر به قتل رسانده هست، در اعترافات خود، زوایای تاریک دیگری از این پرونده جنایی را فاش کرد. متهم این پرونده که با گذشت ۵۰ روز از وقوع جنایت، با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و صدور دستورات خاص قضایی در چنگ قانون گرفتار شده است است.

    وقتی در تنگنای سوالات تخصصی قاضی کاظم میرزایی «قاضی خاص قتل عمد مشهد» قرار داده شد به ناچار حقیقت ماجرا را راجع به چگونگی و انگیزه درگیری منجر به قتل فاش کرد. این مرد ۴۸ ساله درحالی که بیان می کرد من رفاقت ۲۰ ساله با احمد داشتم به تشریح شرح حال دیگری از ماجرای آدم کشی خود پرداخت و گفت:

    احمد از مدتی قبل با زنی به نام شوکت آشنا شده است بودو آن زن معتاد مدام به منزل او معاشرت داشت به طوری كه زیاد اوقات، شبها را نیز در منزل احمد می گذارند. بهمین خاطر من هم با آن زن آشنا شدم به چه دلیل که ما همواره جهت مصرف مواد مخدر به منزل احمد می رفتیم ودر واقع هر بار که کسی خمار بود، ما از مواد مصرفی خودمان به یک دیگر تعارف میکردیم.

    اما دراین میان حضور «شوکت» در منزل احمد و دخالت هاي او بین دو دوست قدیمی، موجب شد تا کینه عمیقی از او به دل بگیرم. ماجرا هم ازآن جا شروع شد که روزی من درحالی که بیش از اندازه مصرف، مواد مخدر داشتم به منزل احمد رفتم تا کراک بکشم ولی احمد خواب بود، به شوکت گفتم او را بیدار کند تا با یک دیگر مواد مصرف کنیم! ولی شوکت که چشمش به مواد افتاده بود، از من خواست مواد رابه احمد نشان ندهم تا خودش کنار من مواد را مصرف کند!

    من که از اینکار او ناراحت شده است بودم، احمد را از خواب بیدار کردم و درحالی که مواد رابه او می دادم، ماجرای شوکت را نیز برایش بازگو کردم! بهمین خاطر کینه اي بین من وشوکت شکل گرفت و او مترصد بود تا انتقام اینکار را از من بگیرد.

    حسن مشهور به «شیشه بر» در ادامه اعترافاتش به قاضی میرزایی گفت: مدتی بعد از این ماجرا و درست در روز اتفاق «قتل» من پولی جهت خرید مواد نداشتم، از سوی دیگر هم خیلی خمار بودم و حال خودم را نمی فهمیدم.

    بهمین خاطر به سوی منزل احمد در بولوار عمار یاسر حرکت کردم تا بلکه بتوانم در آن پاتوق مقداری مواد جهت مصرف گیر بیاورم. آن روز احمد با چاقوی دست ساز کوچکش در حال تمیزکردن لای دندانش بودو شوکت هم استراحت می کرد. به احمد گفتم خمارم ومواد ندارم بعد از او خواستم مقداری از مواد مخدرش رابه من بدهد ولی در همین لحظه «شوکت» که منتظر چنین روزی بود، چشمانش را باز کرد و گفت:

    دروغ می گوید، نباید به او مواد بدهی! او دوستم را تحریک کرد و احمد هم که فقط به حرف شوکت گوش می داد، از دادن مواد مخدر به من پشیمان شد! از سوی دیگر من هم به شدت خمار بودم و نمی توانستم حتی جهت چند دقیقه دیگر تحمل کنم! اینگونه بود که تصمیم گرفتم مواد مخدر رابا توسل به زور از احمد بگیرم و بهمین علت هم با یک دیگر درگیر شدیم. احمد دراین درگیری لگدی به شکم من زد.

    و من هم او را هل دادم ولی در اثنای این درگیری ناگهان چاقویی که دست احمد بود به سینه اش فرو رفت. شوکت هم هنگامی این صحنه را دید درحالی که هیچ شیئی در دست نداشت بطرف من حمله کرد و موهایم را کشید. من که خودم را از چنگ او رها کرده بودم، به منزل «هادی» «یکیدیگر از دوستانم» رفتم تا در آن جا مواد مصرف کنم که در همین حال، شوکت هم به آن جا آمد.

    متهم این پرونده جنایی ادامه داد: من که وقت را جهت انتقام از شوکت مناسب میدیدم، هنگامی فهمیدم که احمد بر اثر ضربه چاقو به قتل رسیده هست، به در منزل مادرش رفتم و چنین وانمود کردم که شوکت بعد از رفتن من از منزل، احمد رابه قتل رسانده و متواری شده است هست. انها هم با توجه به نزاعی که قبلا بین احمد و پسر شوکت به وجود آمده بود، به اسانی عنوان را پذیرفتند.

    چرا که شاهدان نیز شوکت را زمانی دیده بودند که بعد از من از منزل احمد خارج شده است بود ولی نمی دانم چگونه کارآگاهان مرا دستگیر کردند. در پی اعترافات تازه «حسن» راجع به چگونگی وقوع قتل، قاضی میرزایی دستور بازداشت موقت او را صادر کرد تا این پرونده دیگر مراحل قضایی خودرا طی کند. شایان ذکر هست، اردیبهشت گذشته، مرد ۴۲ ساله مشهور به احمد در ساختمان دو طبقه اي که محل معاشرت معتادان بود، به قتل رسید.

    بررسی هاي قاضی میرزایی و بیانات شاهدان نشان می داد که زن و مرد میان سالی بعد از وقوع قتل از منزل مسکونی مقتول گریخته اند. درحالی که همه ی شواهد نشان می داد زنی به نام شوکت مرد ۴۲ ساله رابه قتل رسانده هست، قاضی خاص قتل عمد با چیدن تکه هاي پازل این جنایت درکنار یک دیگر، به این نتیجه رسید که «مرد شیشه بر» نقش مهم را دراین ماجرا دارد بنابر این از کارآگاهان خواست جهت دستگیری حسن مشهور به شیشه بر اقدام کنند.

    واژه های کلیدی: ازدواج | زندگی | پرونده | اخبار | اخبار حوادث | اخبار ورزشی | مجله خبری روز | اخبار اقتصادی

    اشتراک گذاری مطلب

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود فایل های زبان اصلی فانتزی
  • کتاب خارجی معروف
  • دانلود منابع مرجع آزمون های استرالیا
  • منابع اورجینال بیماری های عفونی
  • هاردکپی کتاب های هنر های گرافیکی
  • هاردکپی کتاب های هندسه و توپولوژی
  • کتب محاسبات ریاضیات زبان اصلی
  • کتب قوم نگاری زبان اصلی
  • قیمت کیندل
  • کتب کتابخانه وAPI زبان اصلی
  • تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است - طراحی شده توسط پارس تمز
    ?>