• خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • خانه » خبری و خواندنی » خواب حضرت ام البنین (س) چگونه تعبیر شد؟

    خواب حضرت ام البنین (س) چگونه تعبیر شد؟

    همزمان با وفات حضرت ام‌البنین (س)، شما می‌توانید، ماجرای خواب این حضرت و آخر ازدواجشان با امیر المومنین (ع) را در اینجا بخوانید.

    خواب حضرت ام البنین (س) چگونه تعبیر شد؟

    به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛ خواب گاهی رویای صادقه یا گذری از اتفاقات روزانه هست، که اعتنا کردن به آن امری صحیح نیست، چه رسد به اینکه براساس یک خواب زندگی آینده خود را رقم بزنیم و از آن راهنمایی و نشانه‌ها را بجویم. ولی اگر بیینده خواب فردی مطهر، دارای عصمت باشد، خواب‌های او تعبیری روشن خواهد داشت. حضرت ام البنین (س) نیز به برکات وجود هم نشینی با حضرت علی (ع) و مقامی که بعد از ازدواج با این حضرت کسب کرد، خداوند پیش از اینکه به منزل زهرا (س) به عنوان همسری امیر المومنین (ع) رود، خوابی می‌بینند که آینده را به روشنی به آن نشان می‌دهد.
    ۱۲ سال بعد از شهادت حضرت فاطمه (س)، علی ابن ابی طالب (ع) قصد ازدواج کرد و از برادر خود عقیل بن ابی طالب خواست تا زنی از نسل دلیرمردان عرب جهت او گزینش کنند. به همین علت برادرش در پاسخ گفت: «با ام البنین کلابیه ازدواج کن لیکن در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست».

    عبارات مهم : شهادت حضرت فاطمه – شهادت حضرت زهرا
    وقتی عقیل جهت امیر المومنین (ع) به خواستگاری حضرت ام البنین (س) رفت، حزام بن خالد، پدر او با کمال صداقت و راستگویی گفت: «شایسته امیرالمؤمنین (ع) یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم تفاوت دارند.» در ادامه صحبت‌های پدر ام البنین (س)، عقیل بیان کرد که امیرالمومنین (ع) از آنچه می‌گویید، آگاه است و با همین اوصاف قصد ازدواج با دختر تو را دارد. بعد از سخنان عقیل، حزام از او مهلت خواست تا مطلب را با دختر و همسرش در میان بگذارد.

    هنگامی که پدر ام البنین (س) به منزل رسید، دید که همسرش نزد دخترش نشسته و حضرت ام البنین (س) از خوابی که شب گذشته دیده هست، جهت مادرش می‌گوید. «مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهر‌های روان و میوه‌های فراوان در آن جا وجود داشت. ماه و ستارگان می‌درخشیدند و من به آن‌ها چشم دوخته بودم و راجع به عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می‌کردم. در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنی ماه و ستارگان. در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار داده شد و نوری از آن ساطع می‌شد که چشم‌ها را خیره می‌کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آن‌ها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را می‌شنیدم ولی او را نمی‌دیدم گفت: فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسان‌هاست بعد از پیامبر گرامی و این گونه در خبر آمده هست. بعد از خواب بیدار شدم در حالی که می‌ترسیدم. مادرم! تأویل رؤیای من چیست؟!».مادر بعد از شنیدن صحبت‌های دخترش گفت: «دخترم رؤیای تو صادقه هست، بزودی تو با مردی که صاحب شأن و عظمت والایی هست، ازدواج می‌کنی. مردی که مورد اطاعت امت خود هست. از او صاحب ۴ فرزند می‌شوی که نخستین آن‌ها مثل ماه صورت اش درخشان است و سه تای دیگر مانند ستارگانند».

    حجت‌الاسلام بی‌آزار تهرانی در گفتگو با خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛در خصوص شخصیت حضرت ام‌البنین (س) گفت: حضرت ام‌البنین (س) بانوی مکرمه‌ای است که همه حوائج و خواسته‌های خود را در راه ائمه اطهار(ع) گذاشت. او حتی فرزندان خود را فدای حریم ولایت می‌دانست؛ به همین باعث ما معتقد هستیم ایشان باب‌الحوائج هستند.

    وی راجع به چگونگی گزینش ایشان جهت همسری امیرالمومنین (ع) گفت: از آنجا که عقیل برادر امیرالمومنین (ع) علم انساب می‌دانست، حضرت علی (ع) بعد از شهادت فاطمه (س) ٬ از او خواست بانوی شجاعی را جهت همسری ایشان معرفی کند. عمو و پدران حضرت ام‌البنین (س) در زمینه رزم، ادب و شعر بی‌نظیر بودند و حضرت عقیل به خاطر این ویژگی‌ها حضرت ام‌البنین (س) را به امیرالمومنین (ع) پیشنهاد دادند.

    این کارشناس مذهبی در خصوص چگونگی خواستگاری حضرت ام البنین (س) از پدرش بیان کرد: زمانی که عقیل این بانوی مکرمه را از پدرش خواستگاری کرد؛ پدر او گفت: باید از دخترش پرسش کند. زمانی که پدر رسید؛ حضرت ام‌البنین (س) با مادرشان درد دل می‌کردند و می‌گفتند: «مادر خواب دیدم من به آسمان نزدیک نشدم، آسمان به من نزدیک شده است است و از آسمان یک ماه و سه ستاره به دامن من افتاد». پدر که در همان لحظه رسید٬ بیقرار شد و گفت: رویای صادقانه تو تعبیر شد. آقا امیرالمومنین (ع) از شما خواستگاری کرده هست. این خانواده از روی ادب و احترام ابتدا باز زدند، و این وصلت صورت گرفت. چند روزی از ازدواج آن‌ها گذشت و حضرت ام‌البنین (س) که اسمشان فاطمه بود، از امیرالمومنین (ع) درخواست کردند ایشان را فاطمه صدا نکنند؛ به چه دلیل که فرزندان حضرت زهرا (س) در این منزل هستند و با شنیدن این نام یاد مادرشان تداعی می‌شود و ممکن است ناراحت شوند. این بانو خود را خادم حضرت زهرا (س) و فرزندانش می‌دانست.

    وی افزود: حضرت امیرالمومنین (ع) هنگامی این سخنان را شنیدند، فرمودند: اسم شما را ام‌البنین (س) می‌گذارم. این زن بزرگوار گفتند من که فرزندی ندارم و حضرت امیرالمومنین (ع) فرمودند: وقت خواستگاری پدرت گفت: آن رویا صادقه است و واقعیت دارد. ثمره این ازدواج چهار فرزند هست. جناب عباس، عبدالله، جعفر و عثمان. حضرت امیرالمومنین (ع) فرمودند: سه فرزند از ستارگان آسمان ولایت هستند و فرزند بزرگ که هدیه خداوند هست، عباس (ع) به عنوان ماه بنی‌هاشم معرفی شده است است.

    حجت‌الاسلام بی‌آزار تهرانی اظهار کرد: این مادر تمام معرفت، ادب، کرامت و دلیری را در وجود فرزندانش قرار داد و هر چهار فرزند او فدایی امام حسین (ع) در کربلا شدند. ایشان در سرزمین کربلا نبودند و زمانی که بشیر به مدینه بر می‌گردد حضرت ام البنین (س) را دید. بشیر از اتفاقات کربلا و روز عاشورا جهت او تعریف کرد و گفت: همه فرزندان شما را در کربلا شهید کردند. حضرت ام‌البنین (ع) فرمود: «فرزندان من و همه کسانی که در عالم هستند فدای وجود نازنین امام حسین (ع). از فرزندانم پرسش نکردم به من بگو از مولایم حسین چه خبر؟ زمانی که خبر شهادت امام حسین (ع) را به حضرت ام‌البنین (س) می‌دهند و حتی زمانی که به بقیع بر سر قبور فرزندانشان می‌روند، با گریه و شیون می‌گویند فرزندانم جهت شما گریه نمی‌کنم؛ بلکه گریه من جهت حسین (ع) است که مادر ندارد.»

    این کارشناس مذهبی در ادامه بیان کرد: حضرت ام‌البنین (س) هر وقت که وارد منزل امام علی (ع) می‌شدند، از حضرت زینب (س) کسب اجازه می‌کردند و همواره می‌گفتند‌: «ای بانو من خادم شما هستم و جهت خدمتگزاری به این منزل آمده ام.»، حضرت زینب (س) یک سال و نیم بعد از اتفاق کربلا فوت می‌کنند و در این مدت حضرت ام‌البنین (س)، ایشان را همراهی می‌کردند.

    وی در خصوص تاریخ وفات حضرت ام‌البنین (س) عنوان کرد: اختلافاتی راجع به تولد و رحلت حضرت ام‌البنین (س) وجود دارد که علت این اختلاف از بین رفتن منابع و کتب تاریخی است.

    حجت‌الاسلام بی‌آزار تهرانی خاطرنشان کرد: در دو وقت حضرت امیرالمومنین (ع) بیقرار شدند؛ زمانی که خبر شهادت حضرت زهرا (س) را به امام علی (ع) دادند و امام با صورت به زمین افتادند و سریع به سمت منزل رفتند. یک بار هم زمانی که خبر تولد حضرت عباس (ع) را به امام علی (ع) دادند و اینجا هم امیرالمومنین از خوش حالی به سرعت به سمت منزل ام‌البنین (س) رفتند و فرمودند: «خدا هدیه‌ای به من داد.»

    من فدایی سر موی امیرالمومنینم
    من دخیل چادر بانوی روز واپسینم

    هر که دارد آرزوی خدمت درگاهم،

    اما من کنیز نو غلام پاک ختم المرسلینم

    هر گرفتاری برایم روضه می‌خواند، ولی من
    روضه خوان منزل مولای افلاک بَرینَم

    “مَن اراد الله” باید راه آل الله پوید
    در مسیر علاقه اهل البیت نهج السالکینم

    من رعیب بودم و خواب دیدم ماه و اختر ریخت بر دامانم آخر
    گشت تعبیر همان رویا که امروز اینچنینم

    من رعیت بودم و سلطان عالم با نگاهی
    انتخابم کرد و زان فضل ساکن کاخ گِلینم

    از همان دم کامدم در منزل زهرا به خدمت
    رشک اهل آسمانم، غبطه اهل زمینم

    من کجا و مادری کردن جهت آل عصمت
    تا ابد عذر خدمت دارم و از روی زهرا شرم گینم

    گریه کردم پا به پای زینب، ولی پاک کردم
    اشک او با معجر خود، اشک خود با آستینم

    داد یزدان مزد عشقم را به پای شیر یزدان
    کودکی را که جهت نوکری شد جانشینم

    قد کشید عباس با شیر منو نان امامت
    نان خوشبویی که خورد از دست شاهنشاه دینم

    در حضور پاک اربابان خود آموخت اینکه
    من دو زانو با ادب پایین سفره می‌نشینم

    خرده نان مانده از آن سفره را دادم به عالم
    عالمی حاجت گرفت از سفره ام البنینم

    دور اربابان خود گرداندم گل رعنای خود را
    تا بگویم که فدایی هم منم هم مه جبینم

    هر وقت دلگیر بوده ست حسینم گفت: مادر
    اول صبح آمدم عباس را اول ببینم

    سایه سارانم یکایک از سرم رفتند و تنها
    زینب و کلثوم من ماند و حسین نازنینم

    تا علیِّ اکبر و قاسم مرا خواندند مادر
    در دلم گفتم که اکنون واقعا ام البنینم

    کاروان علاقه من یک روز راهی سفر شد
    گفتم عباسم تو هستی آبروی آخرینم

    می‌روی با سید و مولای خود هر جا که او رفت
    وقت برگشتن تو را بی سید و مولا نبینم

    آه از آن روزی که در یثرب خبر دادند ما را
    از به خاک افتادن فرزند مقطوع الیمینم

    گفتم عباسم فدای زینبم شد، شکر لِلّه
    من عزادار شه مظلوم مقطوع البطینم

    تا ابد از روی فرزندان زهرا شرم دارم
    کشته من را مشک خالی، نِی عمود آهنینم

    انتهای پیام/

    واژه های کلیدی: شهادت حضرت فاطمه | شهادت حضرت زهرا | خواستگاری | ازدواج | فرزندان | کربلا | فرزند | آسمان

    اشتراک گذاری مطلب

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • کتاب های ابتدایی اورجینال
  • کتب بیوشیمی زبان اصلی
  • خرید کتاب های زبان اصلی روزنامه نگاری، رسانه
  • خرید کتاب زبان اصلی آمار زیستی
  • خرید کتاب های میکرب شناسی از آمازون
  • منابع اورجینال پزشکی طبیعی
  • خرید کتاب منطق فازی و برنامه های کاربردی زبان اصلی
  • خرید کتاب هنرهای رزمی زبان اصلی
  • دانلود فایل های زبان اصلی الکترونیک
  • دانلود منابع مرجع طیف بینی
  • تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است - طراحی شده توسط پارس تمز
    ?>