اطلاعیه سایت
بی شک مؤمن و کسی که به عظمت خداوند واقف است و مقام رحمانیت و نعمت های پروردگار را می شناسد، لذت نجوا و گفت و گوی شخصی با خدا را درک می کند
عبارات مهم : کربلا – شیطان مولا به قطره قطره ی باران مرا ببخش
من تحبسُ الدعاء شدم از بارِ معصیت
افتادم ار دوباره به زندان مرا ببخش
از جهل و بی بصیرتی ام ای خدایِ من
سیلی زدم به صورتِ قران مرا ببخش
گفتی ز مکر و فتنه ی شیطان ولی خدا
گشتم مطیعِ مطلقِ شیطان مرا ببخش
هنگامِ معصیت که سراسر بود سَراب
غافل شدم زِ آتشِ سوزان مرا ببخش
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
یا رب به حقِ پاکیِ آنان مرا ببخش
با صد امید آمده ام بر دَرت کنون
سوگند بر علی شهِ خوبان مرا ببخش
گفتی نظر کنم همه دم سویِ عاشقان
من آمدم به محفلِ خوبان مرا ببخش
دائم (بداغی) از گنهش گریه میکند
گوید خدا به حرمتِ انسان مرا ببخش
با توبه آمدم روی من هم حساب کن
طومار جرم من نکند رو کنی به حشر
ستار باش و پرده بپوشان، حجاب کن
“من مستحق آتشم از کرده های خویش”
اشک مرا بیار و حساب و کتاب کن
بخشش هر لحظه کار بزرگان بُوَد..خدا
من کرده ام گناه، تو امّا ثواب کن
بد کرده ام خدا، تو بسوزان مرا ولی
دوزخ نه، کربلا ببر، از غم کباب کن
روزی که بر سرم لحد آوار می شود
خاکم به زیر پای علی بوتراب کن
آن را که نیست اهل ولایت عذاب کن
با چشمای پر اشک و با دستای خالی
برگشته با پای خودش عبد فراری
*******
بد کردم ولی می دونم تو خوب خوبی
ای مهربون من تو ستار العیوبی
آخه کجا دارند جز اینجا روسیاها
******
امشب بگیر دستم رو که افتادم از پا
بدجوری رو دست خوردم از بازی دنیا
اما مرامت من رو تا اینجا کشونده
**********
تو آتیش قهرت آره باید بسوزم
اما به شوق مهر تو شب می شه روزم
شرمنده ای مثل منو رسوا نکردی
*****
جونم رسیده از غم دلتنگی بر لب
دارم هوای کربلا بدجوری امشب
امشب هوای دیدن شش گوشه دارم
تو شور علاقه و شرار محبتم دادی
سحر به سیر مناجات همتم دادی
شفیع من شدی اذن شراکتم دادی
ولی تو قهر نکردی و فرصتم دادی
شمیم رأفت و حکم برائتم دادی
دوباره آمده بر توبه جرأتم دادی
سحر ز شور حسینیه شربتم دادی
مقام سینه زنی ولایتم دادی
به نام عادت الاحسان جسارتم دادی
به کوی پاک حسینی عزیمتم دادی
شهادتم برسانی، سعادتم دادی
شاعر : محمود ژولیده
بی پر و بالم و با دست دعا می بری اَم
این چه لطفی است که با دل همه جا می بری ام
که تو با توبه ای از دل به سَما می بری ام
عاقبت هم تو شبیه شهدا می بری ام
تا بگویند مرا زیر کسا می بری ام
عَن قریب است که تا خون خدا می بری ام
ای خوش آندم که به ایوان طلا می بری ام
اربعینی که مرا کرب و بلا می بری ام
کعبه اینجاست ، صفا مروه به چه دلیل می بری ام؟
روزه آن است که لب تشنه مرا می بری ام
خرّم آنروز که با “واعطشا” می بری ام
گفت اَلحمد که راضی به قضا می بری ام
واژه های کلیدی: کربلا | شیطان | شهیدان | بسته شعر | مومن | عظمت خداوند | سیروس بداغی | شهادت حضرت علی