• خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • خانه » خبری و خواندنی » تفسیر آیات ۱۰۱-۱۰۲ سوره مائده

    تفسیر آیات ۱۰۱-۱۰۲ سوره مائده

    به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی هست. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم،

    تفسیر آیات ۱۰۱-۱۰۲ سوره مائده

    به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی هست. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. جهت آگاهی‌ و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هر شب تفسير آياتی از اين معجزه الهی را جهت شما آماده می‌كنيم.

    سوره مائده به معنى سفره آراسته از غذا است.مائده نام پنجمین سوره قرآن كه از آیه ۱۱۲این سوره گرفته شده است هست. قسمتى از این سوره راجع به تقاضاى حواریّون و یاران حضرت عیسى(ع)است كه از او درخواست کردند سفره اى آراسته از غذا براى آنان از طرف خداوند نازل شود.بعضى از مباحث مطرح شده است در این سوره عبارتند از:بیان معارف اسلامى عنوان رهبرى بعد از رسول خدا(ص) نفى اعتقاد مسیحیت به تثلیث، عنوان وفاى به عهد و عدالت اجتماعى، شهادت به عدل، داستان هابیل و قابیل فرزندان آدم(ع) و تحریم قتل نفس و معرفى غذاهاى حلال و حرام و بیان قسمتى ازاحكام مربوط به وضو و تیمّم. این سوره ۱۲۰آیه دارد و در مدینه نازل شده است است.نام های دیگرش: عقود، المنقذه است.

    از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت این سوره نقل شده است است: «هرکس که سوره «مائده» را قرائت نماید، به تعداد همه یهودیان و مسیحیان که در این دنیا نفس کشیده اند، ده حسنه به او داده می شود و ده گناه از گناهان او پاک می گردد و ده درجه به درجاتش افزوده می گردد.»
    ابوحمزه ثمالی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: «سوره مائده یکباره بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است است و ۷۰هزار فرشته هنگام نزول، آن را همراهی می کردند.»

    تفسیر آیات ۱۰۱-۱۰۲ سوره مائده

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿۱۰۱﴾

    عبارات مهم : قرآن – تفسیر قرآن
    اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از چيزهايى كه اگر براى شما آشكار گردد شما را اندوهناك مى ‏كند مپرسيد و اگر هنگامى كه قرآن نازل مى ‏شود در باره آنها سؤال كنيد براى شما روشن مى ‏شود خدا از آن [پرسشهاى بيجا] گذشت و خداوند آمرزنده بردبار است (۱۰۱)
    قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا كَافِرِينَ ﴿۱۰۲﴾
    گروهى پيش از شما [نيز] از اين [گونه] پرسشها كردند آنگاه به باعث آن كافر شدند (۱۰۲)

    بيان آيات
    اين دو آيه ظهورى در ارتباط به ما قبل خود ندارد و مضمونشان بى نياز از اتصال به كلام ديگرى است ، كه آن كلام چيزى را بيان نمايد كه خود اين دو آيه به تنهايى نتوانند آنرا افاده كنند، بنابراين هيچ حاجتى نيست به اينكه ما خود را مانند جمعى از مفسرين به زحمت انداخته و براى بر قرار كردن پيوند ما بين آن دو و آيات قبل يا بين آنها و اول سوره يا براى اينكه آندو را به غرضى كه در سراسر سوره است مربوط سازيم ، توجيهاتى بنماييم ، بعد چه بهتر كه از معنا چشم پوشيده و بگذريم :
    نهى از پرسش راجع به امورى كه خداى تعالى دريچه علم به آنها را با اسباب عادى بسته است
    يا ايها الذين آمنوا لا تسئلوا عن اشياء ان تبد لكم تسوكم …
    ابداء به معناى اظهار و ساء به معناى بد حال كرد و ضد سر است كه به معناى خوشحال كرد مى باشد. اين آيه مؤ منين را نهى مى كند از اينكه از چيرهايى سراغ بگيرند و مطالبى رابپرسند كه اگر برايشان آشكار شود ناراحت مى شوند، گر چه از بيان اينكه از چه كسى بپرسند ساكت است ، ليكن از اينكه بعدا مى فرمايد: (و ان تسئلوا عنها حين ينزل القرآن تبد لكم ) و همچنين از اينكه در آيه بعد مى فرمايد: (قد سالها قوم من قبلكم ثم اصبحوا بها كافرين ) بدست مى آيد كه مقصود سؤ ال از رسول الله (صلى الله عليه و آله وسلم ) است ، و نيز گر چه در آيه روى سخن به مؤ منين عصر رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) و غرض ، نهى از سوالات معينى است ، ليكن از علتى كه از آيه براى نهى استفاده مى شود بدست مى آيد كه آيه ، سوالات غير مورد غرض را كه مشمول عفو خداوند شدند نيز شامل مى شود، و در نتيجه سؤ ال از هر چيزى كه خداى تعالى دريچه اطلاع از آن (با اسباب عادى ) را بروى بشر بسته است ممنوع شده است است ، زيرا خطرى كه در سؤ ال از اينگونه امور است منحصر در سوالات اصحاب رسول الله (صلى الله عليه و آله ) نيست ، پرسش از روز فوت خود، به عنوان نمونه و يا روز فوت دوستان و عزيزان يا پرسش از زوال ملك و عزت ، هميشه مظنه هلاكت و بدبختى است ، و چه بسا همان جستجو و بدست آوردن مطلب خود باعث هلاكت و بدبختى شود، آرى نظامى كه خداى تعالى زندگى بشر بلكه جميع عالم كون را به آن نظام منتظم ساخته نظامى است حكيمانه ، و از روى حكمت است كه امورى را براى آدميان آشكار و امور ديگرى را نهان داشته است ، و دست و پا كردن براى اخفاى آنچه ظاهر و اظهار آنچه مخفى است باعث اختلال نظامى است كه گسترده شده است است ، به عنوان نمونه حيات انسانى كه يكى از موجودات عالم است ، پديده نظامى است كه آن نظام از تركيب قوا و اعضا و اركانى بوجود آمده ، كه اگر يكى از آن اعضا و اركان كم و زياد مى شد آن نظام موجود نمى شد، و در نتيجه آن حيات بطور كامل تحقق نيافته و اجزاى زيادى را فاقد مى شد، و همچنين اگر اجزاى ديگر آن كم و زياد شود همان اثر را دارد تا آنجا كه يكباره باعث بطلان حقيقت يا كمال حيات بشود.
    آيه شريفه از دو جهت ابهام دارد، يكى از جهت شخص مورد سؤ ال كه گذشت ، يكى هم از جهت سنخ مطالبى كه از سؤ ال از آنها نهى فرموده ، و همين قدر فرموده سوالاتى است كه جواب صحيح آن باعث ناراحتى و نگرانى است ، و شكى در اين نيست كه جمله (ان تبد لكم تسوكم وصفى )است براى كلمه اشياء و چون جمله ، جمله ايست شرطيه و دلالت دارد بر وقوع جزا در تقدير، وقوع شرط و لازمه آن اين است كه اين اشيا چيرهايى باشد كه اطلاع بر آنها مايه نگرانى است ، از اين رو جستجوى از آنها در حقيقت درد سر براى خود خريدن است ، بنابراينممكن است كسى اشكال كند و بگويد مگر هيچ عاقلى بدون جهت براى خود نگرانى را مى خرد كه اين آيه از آن نهى مى كند؟ خوب بود مى فرمود: از مطالبى نپرسيد كه در آنها چيرهايى است كه اگر برملا شود شما را دلواپس مى كند. و يا مى فرمود: نپرسيد از چيرهايى كه ايمن نيستند از اينكه روشن شدنش شما را ناراحت كند. زيرا اگر به يكى از اين دو تعبير مى فرمود بى اشكال تر بود.
    جواب هائى كه در مورد ابهام و اشكال در آیه (لا تسئلوا عن اشياء…) داده شده است است از جواب هاى عجيبى كه به اين اشكال داده شده است يكى اين است كه آيه شريفه نمى خواهد بگويد از سوالاتى كه مى دانيد و يقين داريد جوابش شما را دلواپس مى كند بپرهيزيد تا اشكال شود به اينكه اين معنا چيزى نيست كه محتاج به سفارش و نهى باشد، بلكه مى خواهد بگويد از سوالاتى كه احتمال چنين محذورى را در آن مى دهيد بپرهيزيد، براى اينكه لفظ: (ان ) در ادبيات عربى كلمه ايست كه قطع به وقوع را نمى رساند، و چون جزا هم در قاطعيت و احتمالى بودنش تابع شرط است ، بنابراين جزا مترتب است بر احتمال شرط، نه يقين به شرط، بعد معناى آيه اين است كه : احتمال اينكه جواب مايه نگرانى باشد كافى است براى اينكه مردم از اينگونه سوالات خوددارى كنند. اين بود ماحصل آن جواب عجيب .

    به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی هست. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم،

    و چه اشتباه بزرگى است كه گوينده آن كرده ، خوب بود مى فهميديم كدام قانون از قوانين عربيت مقرر كرده است كه شرط مقطوع الوقوع نباشد؟! و چون جزا هم تابع آنست بعد افاده قطع نمى كند و آيا گفتن اينكه : اگر به منزلم آيى من احترامت مى كنم ، افاده قطع به اكرام من را در زمينه آمدن شما نمى كند؟! و آيا من كه اين وعده را مى دهم در اين وعده شوخى مى كنم ؟! علاوه اين جواب وقتى صحيح است كه آيه بخواهد نهى از سؤ الى بكند كه احتمال مزبور در آن برود، و حال آنكه آيه صورت قطع به آن را مى فرمايد. بعد ‍ اشكال به حال خود باقى و اين جواب صحيح نيست .
    نظير اين جواب در بطلان جواب ديگرى است كه از اين اشكال داده شده است ، و بيانش بنا بر بعضى از نقل ها اين است كه مراد از اينكه فرمود: اشيايى كه اگر برايتان كشف شود دلواپس مى شويد، مغيباتى است از قبيل تعيين روز فوت و عواقب امور، و جريان خير و شر و امثال آن ، كه چه بسا مردم هوسران به هواى اطلاع از آن مى افتند، و حال آنكه اطلاع از آن عادتا خالى از نگرانى و تشويش براى انسان نيست و معلوم است كه جواب صحيح از پرسش از اينكه ، چند سال ديگر به عنوان نمونه از عمر من مانده ؟ و يا باعث فوت من چيست ؟ عاقبتم خير است يا شر؟
    و يا پدر من كه من نطفه اى از اويم كيست ؟ و امثال آن ، از سوالاتى كه در جاهليت فراوان بوده چه تشويش و اضطرابى در دل مى اندازد، چون اين امور امورى است كه هميشه جواب صحيح آن مطابق ميل آدمى اتفاق نمى افتد، و غالبا باعث اندوه مى شود، چه اطمينانى است از اينكه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) در جواب از اينگونه مطالب خبر خوشى دهد؟ ممكن است خبرى كه مى دهد ناراحت كننده و ناخوش باشد، آنوقت جز اينكه حس خودخواهى و عصبيت ، سائل را وادار به تكذيب رسول الله (صلى الله عليه و آله ) كند چه فائده ديگرى دارد؟ چنانكه قرآن كريم در ذيل همين آيه به اين جهت اشاره كرده و مى فرمايد: (قد سالها قوم من قبلكم ثم اصبحوا بها كافرين ) اين بود جواب دومى كه از اشكال داده شده است است .
    و اين جواب گر چه در بدو نظر جوابى سالم از خدشه بنظر مى رسد، ليكن با جمله : (و ان تسئلوا عنها حين ينزل القرآن تبدلكم ) نمى سازد، چه اينكه بگوييم مفاد اين جمله تجويز اينگونه سوالات در حين نزول قرآن است ، و چه اينكه بگوييم بر عكس ، مفادش ‍ تشديد نهى است از آن سوالات ، و اينطور توجيه كنيم كه در غير آن حال رسول الله (صلى الله عليه و آله ) وقت اين را دارد كه رعايت حال سائل را كرده و جواب ندهد، و ولی در حين نزول قرآن كه همه حجاب ها بر طرف شده است و همه حقايق بر آن جناب مكشوف گشته در آن حال بيشتر بايد از اينگونه سوالات پرهيز نمايند.
    ناسازگارى اين جواب با جمله مزبور در صورتى كه مفاد آيه تجويز باشد از اين جهت است كه سؤ ال از اينگونه مطالب چون بحسب طبع داراى مفسده است از اين رو معنا ندارد كه در حال نزول قرآن جايز شود، و ولی در صورتى كه مفاد آيه تشديد در نهى باشد، آن نيز از اين جهت است كه درست است حال نزول وحى حال كشف حقايق است ، ليكن حال كشف هر حقيقتى نيست ، بلكه در آن حال حقايقى كشف مى شود كه مربوط به معارف الهى و شريعتها و احكام دين و امثال آن باشد، نه از اينكه به عنوان نمونه فلان گوساله در شكم مادرش نر است يا ماده و امثال آن از مطالبى كه قرآن كريم اجل از آن است كه در خلال آياتش جواب از آنها را هم مندرج كند؟ بعد ‍ هيچ حاجت نيست به اينكه خداى تعالى نسبت به خصوص حال نزول قرآن بفرمايد: (و ان تسئلوا عنها حين ينزل القرآن تبدلكم ) بعد اين جواب هم جواب صحيحى نيست .
    مراد از (اشياء) كه در آيه شريفه سؤال از آنها ممنوع شده، جزئيات مربوط به احكام دين است
    بهتر از همه همان جوابى است كه بعضى هم داده اند به اينكه آيه دومى يعنى (قد سالها قوم من قبلكم …) و همچنين جمله (و ان تسئلوا) دلالت دارد بر اينكه سوالات ، سوالاتى بوده مربوط به خرده ريزهاى احكام دين ، و چيرهايى كه تفحص و كاوش در آنها جز سخت كردن دين و سنگين كردن بار تكليف نتيجه ديگرى ندارد، مانند سوالاتى كه بنى اسرائيل راجع به خصوصيات گاوى كه مامور به ذبح آن شده است بودند مى كردند، و در نتيجه اينقدر آن گاو را محدود و مشخص كردند تا منحصر شد به يك گاو، و مجبور شدند به قيمت گزافى خريدارى كنند. مقصود از اشياء همين مطالب است نه امور غيبى .
    و ولی اينكه فرمود: (عفا الله عنها) ظاهرش اين است كه جمله ايست مستقل : و در مقام تعليل نهى در (لا تسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسوكم )مى باشد نه اينكه وصف باشد براى اشيا و كلام بعد و پيش و تقدير آن چنين باشد: (لا تسئلوا عن اشياء عفا الله عنها ان تبدلكم تسوكم ) چنانكه بعضى توهم كرده اند، زيرا خود اين تعبير يعنى متعدى ساختن عفو را به لفظ (عن ) بهترين شاهد است بر اينكه مراد از اشياى مذكور همان امورى است كه مربوط به شرايع و احكام است ، زيرا اگر مراد از اشياء امور تكوينى بود جا داشت بلكه واجب بود بفرمايد: (عفا الله ) به هر حال تعليل به عفو مى فهماند كه مراد از كلمه اشيا خصوصياتى است راجع به احكام ، و شرايع و قيود و شرايطى است راجع به متعلقات آنها، و اينكه اگر اسمى از آن نبرده نه از روى غفلت و يا سهل انگارى بوده ، بلكه منظور خداى سبحان ، تخفيف بر بندگان و تسهيل امر بر آنان بوده ، چنانكه در همين آيه اشاره به اين معنا كرده و فرموده : (و الله غفور حليم ) بنابراين ، ساختن و پرداختن سوالاتى از پيش خود در حقيقت خود را بيهوده به زحمت انداختن و در ديندارى كار را بر خود تنگ گرفتن است ، و البته اين باعث بد حالى و اندوه مى شود، چون در حقيقت اينگونه سوالات رد عفو پروردگار و نپذيرفتن آن است ، با اينكه خداى تعالى جز تسهيل امر و تخفيف در تكليف بندگان و تحكيم صفت مغفرت و حلم خود غرض ديگرى از آن ندارد.
    پس برگشت مفاد (لا تسئلوا عن اشياء…) به مثل اين است كه كسى بگويد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد از رسول الله (صلى الله عليه و آله ) از چيرهايى كه شريعت او از آنها ساكت است و خدا هم از روى عفو و تسهيل و تخفيف بر بندگان متعرض بيان آنها نشده سؤ ال مكنيد، زيرا آنها خصوصياتى هستند كه سؤ ال از آنها در حين نزول قرآن – يعنى ساعتى كه هر چه از احكام دين در آن ساعت سؤ ال شود – بيانش نازل مى شود و باعث بد حالى و اندوهتان مى گردد.
    پس از آنچه گذشت بدست آمد كه اولا جمله (و ان تسئلوا عنها حين ينزل القرآن تبدلكم ) همانطورى كه بيان شد نهى قبلى را تتميم مى كند نه اينكه نهى را از سوالات در حين نزول قرآن بردارد.
    و ثانيا جمله (عفا الله عنها) جمله ايست مستقل و در مقام تعليل نهى از سؤ ال ،بنابراين با اينكه بحسب تركيب كلامى وصف نيست و ليكن نقش وصف را ايفا مى كند، و ثالثا وجه اينكه در آخر كلام فرمود (و الله غفور حليم ) با اينكه كلام مشتمل بر نهى است و جا ندارد در اينگونه مقامات امثال(غفور) و (حليم ) بكار برده شود. اين است كه اگر نهى فرمود از سوالات كذايى از باب رحمت و عفو و مغفرت بود، در حقيقت برگشت اين دو اسم به مفاد عفوى است كه در (عفا الله عنها) است ، نه به نهى كه در آيه است .
    قد سالها قوم من قبلكم ثم اصبحوا بها كافرين
    كلمه سؤ ال هم به خودى خود متعدى مى شود و هم بوسيله لفظ (عن )، هم گفته مى شود سؤ ال كرد آنرا و هم سؤ ال كرد از آن ، كلمه (ثم )تراخى و بعديت بحسب ترتيب را مى رساند نه بحسب وقت ، حرف (با) در (بها) متعلق است به كافرين چون سياق آيه نهى از سؤ الهائى است كه مربوط باشد به متعلقات احكام و قيود شرايع كه از آنها در موقع تشريع احكام اسمى برده نشده است ، بنابراين معناى (كفر) در اينجا كفر به احكام است ، چون اين سوالات مستلزم دشواريهائى است در دين ، بقسمى كه نفوس ‍ را از دين گريزان و موجب كفر آنها مى شود، احتمال هم دارد كه(با) در (بها) براى سببيت باشد، و ليكن بعيد است .

    آيه شريفه گر چه از آن قومى كه قبل از اسلام در اثر اينگونه سوالات كافر شدند اسمى نبرده ، و معلوم نكرده كه آنها چه كسانى و امت چه پيغمبرى بوده اند، و ليكن داستانهائى در قرآن كريم است كه مى توان آنرا با اقوامى تطبيق نمود، مانند داستان مائده كه از داستانهاى ملت نصارا است و همچنين داستانهاى ديگرى از قوم موسى (عليه السلام ) و ديگران .
    بحث روايتى
    (رواياتى در ذيل آيه : (لا تسئلوا عن اشياء…) و مذمت سؤال كردن بسيار و بيجا)
    در الدر المنثور است كه ابن جرير و ابوالشيخ و ابن مردويه از ابى هريره نقل كرده اند كه گفت : روزى رسول الله (صلى الله عليه و آله ) براى ما خطبه خواند و فرمود: (ايها الناس ) خداوند حج را بر شما واجب كرده ، عكاشه بن محصن اسدى از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد: يا رسول الله ! آيا همه ساله بر ما واجب است ؟ فرمود: اگر بگويم آرى همه ساله واجب مى شود و اگر واجب شد و شما انجام نداديد گمراه خواهيد شد. بعد چيزى كه از من صادر نشده شما به زبان نياوريد و از آن نپرسيد و همانطورى كه خدا و رسولش از آن ساكتند شما نيز سكوت كنيد، زيرا مردانى كه قبل از شما بودند و هلاك شدند هلاكتشان از همين جهت بود كه زياد نزد پيغمبر خود آمد و شد مى كردند، و مرتبا از او چيز مى پرسيدند، و همين باعث شد بار تكليف بر آنان سخت شده است و ريسمان از زير بار دين كشيده و يكباره گمراه شدند، آنگاه دنبال فرمايش رسول الله (صلى الله عليه و آله ) اين آيه نازل شد: (يا ايها الذين آمنوا لا تسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسوكم …).
    مؤلف : اين داستان را عده اى از راويان خبر از ابى هريره و ابى امامه و ديگران نقل كرده اند، و در كتب اماميه از قبيل مجمع البيان و غيره نيز روايت شده است است . اين روايت با بيانى كه ما سابقا گذرانديم و گفتيم : مراد از اشياء جزئيات احكام دين است نه امور غيبى ، بخوبى تطبيق دارد.
    و نيز در الدر المنثور است كه ابن جرير و ابن ابى حاتم از سدى نقل مى كنند كه در تفسير آيه شريفه (يا ايها الذين آمنوا لا تسئلوا عن اشياء ان تبدلكم …) گفته است روزى از روزها رسول الله (صلى الله عليه و آله ) ناراحت شد و در همان حال به خطبه ايستاد و فرمود: تا مى توانيد از من پرسش كنيد، زيرا هيچ سؤ الى از شما نيست مگر اينكه من شما را به جوابش خبر مى دهم ، مردى از قريش از قبيله بنى سهم بنام عبدالله بن حذاقه كه مردم در اينكه پدرش كيست حرفها داشتند برخاست و عرض كرد: يا رسول الله پدر من كيست ؟
    حضرت فرمود: پدرت فلانى است ، (و همان پدر معروفش را نام بردند) عمر بر خاست و پاى رسول الله (صلى الله عليه و آله ) را بوسيده و عرض كرد يا رسول الله از پروردگارى خدا و رسالت تو و پيشوائى قرآن خوشنود شديم ، و خيلى معذرت مى خواهم اميدوارم عفو بفرمائيد، خدا از تو عفو كند همچنان پوزش مى طلبيد تا رسول الله (صلى الله عليه و آله ) راضى شد، در همين روز بود كه حضرت فرمود: (الولد للفراش و للعاهر الحجر) و نيز در همين روز بود كه آيه : (قد سالها قوم من قبلكم ) نازل شد.
    مؤلف : اين روايت به طرق زياد و به بيانات مختلفى نقل شده است و با بيانى كه ما در سابق براى آيه كرديم قابل انطباق نيست .
    و نيز در الدر المنثور است كه ابن جرير و ابن منذر و حاكم همين روايت را از ثعلبه الخشنى نقل كرده اند، البته حاكم آن را صحيح دانسته است . خشنى مى گويد رسول الله (صلى الله عليه و آله ) سپس فرمود: بدرستى خداى تعالى حدودى را تحديد فرموده ، شما مبادا از آن تجاوز كنيد، واجباتى بر شما واجب كرده ، مبادا كه آنها را ترك نموده و ضايع كنيد، حرام هايى را بر شما حرام كرده زنهار از اينكه حرمت خداى را نگهدارى نكرده و آنها را مرتكب شويد، و نيز نسبت به احكامى سكوت كرده و شما را نه از روى فراموشى بلكه از روى رحمت به آن تكليف نفرموده زنهار متعرض آنها نشويد.

    در مجمع البيان و صافى از امام على بن ابى طالب (عليه السلام ) نقل مى كند كه فرمود: خداوند بر شما واجب كرده است واجباتى را مبادا ضايعش بگذاريد، و تحديد كرده است حدودى را مبادا از آن تجاوز كنيد، و نهى كرده است از امورى مبادا حرمت خداى را در آنها رعايت نكنيد، و سكوت كرده است از امورى با اينكه سكوتش از روى فراموشى نبوده . مبادا در اثر جستجوى از آنها خود را به زحمت اندازيد.
    و در كافى به سند خود از ابى الجارود نقل مى كند كه گفت : امام ابى جعفر (عليه السلام ) فرمود هر وقت براى شما حديث مى گويم از من بپرسيد كه مستند آن كدام يك از آيات قرآنى است ، تا من حديث را براى شما با آيات تطبيق كنم ، آنگاه در ضمن فرمايشاتش ‍ فرمود رسول الله از قيل و قال و اسراف مال و زيادى سؤ ال نهى فرمود، كسى بر حسب دستور قبلى از آن جناب پرسيد اين فرمايشات رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) در كجاى قرآن است حضرت فرمود: خداى تعالى راجع به قيل و قال فرموده : (لا خير فى كثير من نجواهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بين الناس ) و راجع به ضايع نكردن مال فرموده : (و لا توتوا السفهاء اموالكم التى جعل الله لكم قياما) و راجع به سوالات زيادى فرموده : لا تسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسوكم .
    و در تفسير عياشى از احمد بن محمد نقل مى كند كه گفت : امام ابى الحسن على بن موسى الرضا(عليه الصلوه والسلام ) مرقومه اى به من نوشته در آخر آن مرقوم فرموده بود: مگر جز اين است كه شما از پرسش زياد نهى شده است ايد؟ به چه دلیل بعد از اين نهى منتهى نشده و در مقام اطاعت آن نيستيد؟! بر شما باد كه از اين عمل زشت دست برداريد، و اينقدر پيرامون سوالات بيجا نگرديد، و بدانيد اگر كسانى كه قبل از شما بودند هلاك شدند هلاكتشان از جهت همين پرسشهاى زياد بوده ، و خدا هم مى فرمايد: (يا ايها الذين آمنوا لا تسئلوا عن اشياء) تا آنجا كه فرموده : (كافرين ).

    انتهای پیام/

    واژه های کلیدی: قرآن | تفسیر قرآن |

    اشتراک گذاری مطلب
    برچسب ها : ,

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • خرید کتاب های انسان شناسی از آمازون
  • دانلود منابع مرجع نظریه عملگرها
  • دانلود منابع مرجع مذهب بودا
  • کتب حرارت زبان اصلی
  • منابع اورجینال هنر
  • هاردکپی کتاب های گیاه شناسی
  • خرید کتاب زبان اصلی جراحی قلب عروق
  • هاردکپی کتاب های شیمی آلی
  • خرید کتاب های زبان اصلی تربیت
  • کتاب های انتشارات اورجینال
  • تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است - طراحی شده توسط پارس تمز
    ?>