اطلاعیه سایت
سریالهای نمایش خانگی از لحظه شروع جهت جذب مخاطب و گفتن حرفهایی که شاید نمیشد در مدیومهای دیگر بیان کرد، خلق شدهاند، اما…
به گزارش خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛ چند سالی است کلمه سریالهای نمایش خانگی به گوش مخاطبان محصولات فرهنگی خورده هست، سریالهایی که از لحظه شروع جهت جذب مخاطب انبوه و رسیدن به کیفیتی بالا و گفتن حرفهایی که شاید نمیشد در مدیومهای دیگر بیان کرد، خلق شدهاند.
۸ سال قبل نخستین بار پیمان قاسم خانی مجموعه طنز آیتمی «فضانوردان میآیند» را پیش از اینکه در تلویزیون پخش شود، روانه شبکه نمایش خانگی کرد. بعد از آن چهار سالی طول کشید تا «قلب یخی» و «قهوه تلخ» جهت مسابقه با مجموعههای تلویزیونی عرضه شوند و بعد از آن «ساخت ایران» به کارگردانی محمد حسین لطیفی، «شاهگوش» ساخته کمال تبریزی، «شهرزاد» اثر حسن فتحی، «عاشقانه» ساخته منوچهر هادی و به تازگی هم «گلشیفته» بهروز شعیبی از سریالهایی شاخص بودند که راهی این بازار شدهاند.
با نگاهی گذرا به تاریخچه این سریالها این توصیه عیان میشود که روند ساخت و اساسا خلق همچین پدیدهای در کشور آن طور که باید و شاید در یک ساختار و ساز و کار برنامه ریزی بلند مدت جهت تاثیرگذاری بر مخاطب گذاشته نشده است و صاحبان این آثار هر از چندگاهی و شاید مواقعی که کار سینمایی و سریال تلویزیونی نداشتند، پروژهای را شروع کردند و اگر موفق بود ادامه میدادند و اگر شکست خوردند ساخت سریال را به اتمام نرسانده و میرفتند. جهت این مسئله میتوان «قلب یخی» و «قهوه تلخ» را مثال زد.
نورسیده شکست خورده! , «گلشیفته»
بسیاری این حوزه را ترکیبی از سینما و تلویزیون میدانند، گروهی دیگر آن را فضای بازتری جهت نقد معضلات و مباحث اجتماعی، تاریخی و فرهنگی و ارتباط قویتر با مخاطب میدانند، ولی در کنار همه این تعاریف سریالهای نمایش خانگی در کشور عزیزمان ایران با توجه به هزینههایی که برایش شده است در روندی رو به جلو حرکت نکرده و اگر «شهرزاد» را از کارنامه سریالهای نمایش خانگی مجزا کنیم، این سوالها پیش میآید که آیا این اتفاق فرهنگی در حوزه تصویر در طول این سالها توانسته به جریانی مستمر، بافایده و تاثیرگذار جهت مخاطب تبدیل شود و یا آنکه فقط اتفاقی مقطعی بوده و هزینه برایش صرف شده است و به موازی کاری گسترده در این عرصه دامن زده است؟
آیا اگر هزینههای ساخت این سریال با برنامه ریزی و مدیریت فرهنگی در جهت سریال سازی استاندارد جهت تلویزیون و شبکه های متفاوت آن و حتی مینی سریالهای مرسوم در دنیا صرف میشد، در حال حاضر به آثار بهتری در این عرصه نرسیده بودیم؟
اگر در زاویهای دیگر در وزنه محتوا و فیلمنامه به این سریالها نگاه کنیم، آیا تفاوت و شاخصه خاصی در فیلمنامه و زبان بصریشان جهت رسیدن به سریال سازی در اکثریت آنها دیده میشود؟ یا نمیشد بسیاری از آنها در قالب یک فیلم سینمایی محکم در ژانر کمدی، درام و…. عرضه میشد تا بعضی از این سریالها به زور کشدار ساخته نشوند و به سختی به سریال تبدیل نشوند؟
در وجهی دیگر در تلویزیون اگر قسمتهای نخست سریالی در حد توقعات نبودند، سریالساز این وقت را داشت که به مرور وقت ایرادات کار را نیز برطرف کند، ولی هنگامی پای شبکه نمایش خانگی در میان است و تماشاگر ناچار است جهت تماشای تکتک قسمتهای سریال هزینه کند، اگر مخاطب ضعف و آسیبهای سریال آزارش دهد، دیگر رغبتی جهت ادامه خرید ندارد و همین امر باعث نوعی مخاطب سوزی و از بین رفتن فرهنگ مخاطب سازی جهت فیلم و سینما و در کل آثار نمایشی میشود. این همان اتفاقی است که در بسیاری از سریالهای کنونی در بازار نمایش خانگی افتاده است.
سریالهای نمایش خانگی از لحظه شروع جهت جذب مخاطب و گفتن حرفهایی که شاید نمیشد در مدیومهای دیگر بیان کرد، خلق شدهاند، اما…
اگر جلوتر هم بیاییم و روند زمانی و تاریخی ظهور این سریالها را ببینیم، این سریالها در بزنگاهی از وقت ساخته شدهاند که با هجوم سریال سازی گسترده و بیمحتوای ماهواره روبه روییم، ولی باز این پرسش در ذهن نقش میبندد که در این راستا آیا این سریالها توانستهاند در برابر آن سریالها بار فرهنگی مخاطب خود را بالا ببرند و جهت خانوادهها و ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی تاثیر بگذارند. در مجموع در برابر تهاجم سریالهای ماهواره مقاومت کنند؟ البته این توصیه را نمیتوان کتمان کرد که در بعضی از همین سریالهای وطنی همان روند مبتذل بودن روابط و فضای زندگی اشرافی و سبک زندگی غربی به وفور دیده میشود.
تمام این سوالهای بیپاسخ این توصیه را عیان میکند که ما در مدیریت فرهنگی کلان کشور با فقری عظیم در برنامه ریزی و چشم انداز بلند مدت مواجهایم، سریالها یک به یک ساخته میشوند و نمیدانیم جهت چه و با چه هدفی؟ و اینکه تنها معیار ادامه تولید آنها مخاطب باشد خود ابهام بزرگی است و باز پرسش دیگری را درست میکند که آیا تنها رسیدن به مخاطب انبوه و فروش بالا جهت ساخت این سریالها به اتفاق فرهنگی مناسب و تاثیرگذار و ماندگار در کشور کافی است؟ آیا ما نمیتوانستیم از این اتفاق در بین رسیدن به مخاطب انبوه در جهت اهداف ملی و پیامهای فرهنگی و شناساندن موقعیت فرهنگی، تاریخی و هویت خودمان در سرنوشت فعلی استفاده کنیم؟
سوالها در مورد هویت و جایگاه این سریالها همچنان بدون پاسخ باقی است که تعداد این سریالها در حال زیاد کردن است و گویی کسی اصلا به این سوالها، پاسخ به آن و البته پیدا کردن راه حل جهت آن فکر نمیکند.
گزارش از بهنام صادقی
انتهای پیام/
نورسیده شکست خورده! , «گلشیفته»
واژه های کلیدی: برنامه ریزی | شبکه خانگی | تلویزیون | سینمایی | تلویزیون | نمایش | مخاطب | سینما | سریال | زندگی | سریالی