اطلاعیه سایت
کلمه مناجات و نجوا به معنای در گوشی سخن گفتن و راز گفتن است و در اینجا به بعضی از اشعاری که با عنوان مناجات سروده شدهاند، اشاره میکنیم.
خودم از دست خودم آه خدا خسته شدم
عبارات مهم : خواندن – مناجات
اینکه هر روز بیایم تو مرا عفو کنی
بروم باز اشتباه پشت اشتباه خسته شدم
من از این چشم که جز تو همه را می بیند
از همین کوری و این منظره ها خسته شدم
به همه وعده جبران محبت دادم
جز تو ای خوب … از این رسم وفا خسته شدم
لا اقل کاش دمی شکرگزارت بودم
من از این لال زبانی به خدا خسته شدم
ای که ناگفته همه حاجت ما را دادی
قسمتم کن بروم کرب و بلا خسته شدم
لطفِ تو با حيف و ميل ما نشود كم
هر كه نشد سائل تو باخت و گرنه
دور كرم منزل از گدا نشود كم
بنده زياد است و با نيامدن من
در حرم تو برو بيا نشود كم
عادت ما بر گناه گرچه زياد است
عادت احسان كبريا نشود كم
قهر ز ما آشتی ز بنده نوازان
از سر ما سايه خدا نشود كم
حاجت ما در خور خزانه تو نيست
هرچه كرم ميكنی عطا نشود كم
روز قيامت به آتشم كه بسوزند
در دلِ ما مِهر مرتضی نشود كم
از سر ما هرچه رفت هيچ غمی نيست
سايه سلطانِ كربلا نشود كم
شكر، خدا را كه مبتلای حسينيم
سينه زنِ بيرق عزای حسينيم
تمام هستم است گناه سنگينم
به نامه ام غيـر از گنـه نمي بينم
فقط تو را فقط تو را العفو
الهنـا العفو الهنا العفو
****
دوبـاره برگشتـم دوبـاره راهم ده
خودت قبولم کن خودت پناهم ده
ثوابي از رحمت بـه هر گناهم ده
به درد من ذکرت بود دوا العفو
الهنـا العفـو الهنـا العفو
****
به عفوت از خجلت هماره آبم کن
دوباره عبـدت از کـرم خطابم کن
بگيـر اميـدم را سپس جوابـم کن
اميد از اين درگاه برم کجا العفو
الهنـا العفـو الهنـا العفـو
****
هوای نفسم شد به هـر نفس قاتل
به روی غيـر تـو بسی گشودم دل
اگر چه من عمری شدم ز تو غافل
تو خود مرا از لطف بزن صدا العفو
الهنـا العفـو الهنـا العفــو
****
بعد از هزاران بار که توبه بشکستم
ره نجـاتم را ز هــر طـرف بستم
هنـوز هـم يـارب اميــدوار استم
گفتم و مي گويم به هر دعا العفو
الهنـا العفـو الهنـا العفـو
****
چو نامـه جرمم سيـه شده است رويم
به درگهت دائم علی علی گويم
مگر به نـام او رضـای تو جويم
شوی به مهر خود ز من رضا العفو
الهنـا العفـو الهنـا العفـو
****
تن ضعيفم را نظـاره کن يا رب
نامه جرمم را تو پاره کن يا رب
تمام دردم را تو چاره کن يا رب
به سويم از رحمت دری گشا العفو
الهنـا العفـو الهنـا العفـو
عبد شیطان شده است ام، آه، خدا می خواهم
نه نمازی، نه نیازی، نه دعایی به لبم
حالت سوز مناجات و دعا می خواهم
هر طبیبی نتوانست مداوام کند
دلم از درد گرفته است دوا می خواهم
نه هراسم ز عذاب ست و نه شوقم به وصال
کمم این هست، کمی خوف و رجا می خواهم
بر سر سفره ی احسان تو خوبان جمعند
بین خوبان سر خوان تو جا می خواهم
گره کار به هر واسطه ای وا نشود
ضامنی مثل غریب الغربا می خواهم
روزه بی روضه صفایی که ندارد اصلا
اندکی روضه شاه شهدا می خواهم
کشته کشته اشکم که طلب کردم اشک
طلب عفو جدا، اشک، جدا می خواهم
به تو دلداه ام ارباب، که غیر از این نیست
از شما کی طلب غیر شما می خواهم؟
نسخه ای راحت علاج دل بیمار من است
من فقط یک سفر کرب و بلا می خواهم
*****
نفس من عین جفا و کرمت عین وفاست
هرچه خواهی بدهی بر من بیچاره بده
هرچه از سوی تو ای دوست رسد خوب و بجاست
سر به زیر آمده ام باز سر افرازم کن
ای کسی که همه جا پرچم لطفت بالاست
اشتراک من و تو باعث شرمم شده است است
گنه من به خفا و کرم تو به خفاست
پشت کردند همه عالم و آدم بر من
گرچه سخت است غمی نیست که رویم به خداست
بد زمین خورده دلم گر که چنین می گریم
که نشان به زمین خوردن آیینه صداست
حاجتی را که روا نیست فزون شکر کنم
گاه بینایی من کوری چشم گره هاست
گرچه زشت است گناه از من مخلوق ولی
بخشش از سوی تو ای خالق قشنگ زیباست
گر پی مستحقی تا که بر او لطف کنی
نیست بیچاره تر از من که نیازم به سخاست
هم بلایم بده هم کرب و بلا حرفی نیست
درد با علاقه حسین بن علی عین دواست
واژه های کلیدی: خواندن | مناجات | درگوشی سخن گفتن | شعر | موسی علیمرادی | شعر راجع به مناجات |