بایگانی برچسب ها: حکایت های آموزنده و پند آموز

داستان جالب برادران گلدشتین

داستان جالب برادران گلدشتین

داستان کوتاه برادران گلدشتین  داستان برادران گلدشتین دو گدا در یکی از خیابان های شهر رم کنار هم نشسته بودند. یکی از آنها صلیبی در جلو خود گذاشته بود و دیگری ستاره داوود. مردم زیادی که از آنجا رد می شدند به هر دو نگاه می کردند ولی فقط تو کلاه کسی که پشت صلیب نشسته بود پول می . کشیشی که از آن جا رد می شد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیب نشسته پول می دهند و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمی دهد. رفت جلو و گفت: &#...

ادامه مطلب