اطلاعیه سایت
شعرهای عاشقانه کوتاه پراحساس
عاشقانه ترین شعرهای جدید و پر احساس
نميدانم از دلتنگي عاشقترم
يا از عاشقي
دلتنگتر!
فقط ميدانم
در آغوش مني
بي آنکه باشي
سيب يا گندم ؟
هميشه بهانه اي هست .
شکوفه ي بادام
غم چشمهات
خنديدن انار
و اين همه بهانه
که باز خوانده شوم
به آغوش تو
و زمين را کشف کنم
با سرانگشتهام .
زمين نه ،
نقطه نقطه ي تنت .
“عباس معروفي”
بهـ گمـــــــــانم در زنــــــــدگي هرکس بـــــايد يک نفر باشد
مرد و زن بـــــــودنش مهــــــــــم نيست…
مرد و زن بـــــــودنش مهــــــــــم نيست
فقط بايد يــــــک نفــــــــر باشد…
يک آدم …
يک دوســــــت…
يک همـــــــدم… يک رفيـــــــــق…
يک نفـــــــــر که جــــــــوياي حالـــــــــت باشد…
که نگرانـــــــت باشد…
که تو را بهتـــــــر از خــــــــودت بشناسد…
يک نفر که شماره اش را بگيري و بگويي حالم بد است..
شنيدن همين يک جمله کافيست تا کار وزندگي اش را تعطيل کند…
و به سرعت باد خودش را به تو برساند…
آخر خوشبختـــــــــيست يک نفر در زنـــــــــدگيت باشد…
نبايد شيشه را با سنگ بازي داد!
نبايد مست را در حال ِ مستي… دست ِ قاضي داد!
نبايد بي تفاوت! چتر ماتم را… به دست ِ خيس باران داد
کبوترها که جز پرواز، آزادي نمي خواهند!
نبايد در حصار ميله هابا دانه ي گندم… به او تعليم ماندن داد..?
يلداي آدمها هميشه اول دي نيست ،
ميتونه تمام شبايي باشه كه يه غمي ، دلتو چنگ ميزنه
و به نظرت صبح نميشه .
هيچ زمستاني ماندني نيست حتي اگر شبهايش يلدا باشد….
اميدوارم زندگيتون فقط يه شب يلدا داشته باشه اونم اول دي باشه .
خوش بهحال آن مرد
که در زندگيش
تو راه بروي
خوش به حال مردي
که براش
تو شيرينزباني کني
خوش به حال مردي
که دستهاي قشنگ تو
دگمههاي پيرهنش را
باز کند، ببندد
تا لبهات به نجوايي بخندد.
خوش به حال من!
چقدر برايت قصه بگويم
چقدر ببوسمت
نوازشت کنم
موهايت را نفس بکشم
تا خوابت ببرد؟…
چقدر نگاهت کنم سير
نگاهت کنم
تا خوابم ببرد؟
“عباس معروفي”
من فکر ميکنم
جاذبهي تو از خاک نبوده
از آسمان بوده
از سيب نبوده
از دستهات بوده
از خندههات
موهات
و نگاه برهنهات
که بر تنم ميريخت.
(عباس معروفي)
ميشود وقتي از کنارم ميگذري
موهايم را بهم بريزي
بعد مرتبشان کني؟
.
.
.
خب بوسم هم بکن…!!!!
” عباس معروفي “