• خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • خانه » خبری و خواندنی » فیلم و سینما عین جذابیت نیست ، هر فیلم پرفروش، فیلم خوبی نیست

    فیلم و سینما عین جذابیت نیست ، هر فیلم پرفروش، فیلم خوبی نیست

    مقاله‌ای از شهید آوینی در رابطه با جذابیت در سینما که مطالعه آن به همه سینماگران توصیه می‌شود.

    فیلم و سینما عین جذابیت نیست ، هر فیلم پرفروش، فیلم خوبی نیست

    به گزارش خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛ شهید سید مرتضی آوینی، مستندساز دفاع مقدس که مجموعه مستندهای روایت فتح، با صدای شیوا و دلنشین او از عالی ترین مستندهای دفاع مقدس هست، مقاله‌ای قشنگ راجع به جذابیت در سینما نوشته، که با گذشت سالها، هنوز هم قابل تأمل هست، که خواندن آن به همه سینماگران توصیه می‌شود.

    تماشاگر باید تسلیم جاذبه‌ فیلم شود، به چه دلیل که او با پای اختیار آمده است و اگر در این دام نیفتد، می‌رود. اگر فیلم جاذبه نداشته باشد، تماشاگری پیدا نمی‌کند و فیلم بدون تماشاگر، یعنی هیچ. پولی که جهت بلیت پرداخت می‌شود نیز تأییدی است بر همین توقع… و اصلاً شک کردن در این امر، شک کردن در مشهورات و مقبولات عام هست. محیط زیست زندگی بشر نیز با این اقتضا همراه است که مردم از آنان که در مشهورات شک می‌کنند، خوششان نیاید.

    البته در اینجا بحث تنها به مسأله جذابیت مربوط نمی‌شود و اصلاً بحث در باب «جذابیت» را بدون اشاره به «مخاطب سینما» چگونه میتوان انجام داد؟ باید دید که «طرف تأثیر» جاذبه‌های سینما چه کسانی هستند: عوام‌الناس و یا خواص؟ و مقصود از «خواص» چه کسانی هستند؟ انتلکتوئل‌ها؟ منتقدین؟ حکما و عرفا؟ … و یا همه‌ی اینها؟ شکی نیست که فی المثل سینمای تارکوفسکی را عوام‌الناس نمی‌فهمند و اگر معیار جذابیت «گیشه» باشد، خیلی از فیلم‌ها را دیگر نباید فیلم دانست.

    فیلم و سینما عین جذابیت نیست ، هر فیلم پرفروش، فیلم خوبی نیست

    گیشه میزان استقبال عوام‌الناس را نشان می‌دهد و شکی نیست که هنگامی ما فیلم را در جاهایی نمایش می‌دهیم که جهت ورود به آن باید بلیت گرفت و بلیت را نیز در ازای مقداری پول می‌دهند، یعنی از همان شروع این نتیجه‌ی منطقی را پذیرفته‌ایم که «فیلم باید جهت عوام‌الناس جاذبه داشته باشد»، واگرنه، به چه دلیل مقدمات قضیه را آن گونه چیده‌ایم؟ فیلم بدون جاذبه را باید فیالمثل در سالن‌هایی به اسم «کانون فیلم» نمایش داد که جز فواید بدان راه ندارند. آنگاه باید جوابی جهت این پرسش دست و پا کرد که «پس مقصود از ساختن فیلم چیست، اگر نتوان آن را در سینماها نمایش داد؟»

    فیلم را اگر همچون یک «اثر هنری» اعتبار کنیم و هنر را نیز با معیارهای روز بسنجیم، آنگاه به این نتیجه خواهیم رسید که «مخاطب فیلم لزوماً مردم نیستند و چه بسا که فیلم جهت مخاطبی خاص ساخته شود». بسیاری از فیلمسازان، فیلم را از شروع جهت شرکت درجشنواره‌ها می‌سازند؛ آنها فقط به فرمول‌های روشنفکرانه و نظر منتقدین می‌اندیشند. کسانی هم هستند که فیلم را همچون یک تجارت پولساز شناخته‌اند؛ آنها در جست‌وجوی رگ خواب عوام‌الناس هستند و قبله‌شان مکعبی است به نام «گیشه». آیا می‌توان فیلمی ساخت که نه به رگ خواب عوام‌الناس اصالت بدهد و نه به فرمول‌های روشنفکران و نظر منتقدین؟

    تماشاگر تلویزیون در خانه‌ی خویش دل‌مشغولی‌هایی دارد که او را باز میدارد از اینکه با تمام حواس ظاهری و باطنی خود در پای تلویزیون حاضر باشد؛ این است که جذب او پای فیلم بسیار مشکل‌تر هست. ولی به هر تقدیر، جذب تماشاگر لِمی دارد که خیلی از فیلم‌سازها میدانند. همه‌ آنها که فیلم پرفروش می‌سازند این لِم را بلدند، ولی چه جواب خواهید داد اگر از شما بپرسند: «آیا فیلم خوب یعنی پرفروش؟» بی تردید می‌گویید خیر. از این جواب روشن است که «فیلم و سینما عین جذابیت نیست».

    مقاله‌ای از شهید آوینی در رابطه با جذابیت در سینما که مطالعه آن به همه سینماگران توصیه می‌شود.

    جذابیت «شرط لازم» هست، ولی «کافی» نیست، چون شرط کافی نیست نمی‌توان در باب آن حکمی مطلق صادر کرد. جذب تماشاگر نمی‌تواند همه‌ هدف فیلمسازی باشد، اگرچه جاذبیت نخستین شرطی است که اگر وجود نیاید، مفهوم فیلم محقق نمی‌شود. پس، از این واقعیت نمی‌توان حکمی استخراج کرد مبنی بر تأیید آنچه اکنون در سینمای تجاری می گذرد.

    نوع رابطه‌ای که سینما با انسان امروز برقرار می‌کند هرگز نظیری در تاریخ نداشته هست. تماشاگر سینما در «توهمی از یک واقعیت» غرق می‌شود و در یک «بازی شبیه زندگی» شرکت می‌کند، بی‌آنکه رنج‌های آن زندگی دامن او را بگیرد. تماشای ریزش برف جهت آن که از پشت پنجره‌ یک اتاق گرم بدان می‌نگرد بسیار زیباست، ولی جهت آن که خانمانی ندارد تا بدان پناه ببرد، چطور؟

    پس «داستان فیلم» نقش اساسی دارد، اگرچه این داستان نهایتاً باید از طریق تصویر بیان شود. حالتی که کودکان در برابر قصه دارند شاید نزدیك‌ترین مثال جهت درک رابطه‌ای باشد که بین فیلم و تماشاگر برقرار هست، اگرچه باز هم این قیاس کامل نیست. در اینجا کودک بر قوه تصور و خیال خویش متکی هست، ولی در آنجا تماشاگر یک «واقعیت مخیل و مصور» را می‌بیند و به همین علت سینما در ابتدا با «داستان مصور» اشتباه می‌شود. این تعریف که سینما یک داستان مصور است تصوری است عام که هویت تاریخی سینما را نیز تعیین کرده است.

    جاذبیت سینما از جانبی به داستان برمی‌گردد، از جانبی دیگر به تصویر، از جانب سوم به این ملغمه‌ای که از ترکیب داستان و تصویر پدید آمده و می‌تواند توهمی از واقعیت را ایجاد کند. این ملغمه دیگر نه داستان است و نه تصویر؛ ماهیتی دیگرگونه یافته هست. نه آرد است و نه شکر؛ حلواست. توهمی جالب و لذت‌بخش از واقعیت است که میتواند آدم را در خود مستغرق کند و زحمت خودآگاهی را در وجود او موقتاً تسکین دهد… قصد ما بحث در ماهیت فیلم نیست و این مختصر نیز به حسب ضرورت پیش آمد.

    سینما توهمی است واحد از یک واقعیت ممتد؛ داستانی که تصویر شده. اگرچه این سخن را نباید در مقام تعریف نهاد، چراکه در این سخن «اصالت تصویر» و «فردیت فیلمساز» لحاظ نشده، حال آنکه امروز، بنا بر تعریف غالب هنرشناسان معاصر، بیان همین فردیت و مکنونات درونی هنرمند است.

    فیلم و سینما عین جذابیت نیست ، هر فیلم پرفروش، فیلم خوبی نیست

    جاذبه‌های کاذب، جاذبه‌هایی منافی آزادی و اختیار تماشاگر و ممانع او از رشد و تعالی کمال‌طلبانه به سوی حق هست. جاذبه‌ کاذب، جاذبه‌ای است که تماشاگر را سحر می کند و او را از رجوع به فطرت خویش باز می‌دارد. هر جاذبه‌ای که عقل بشر را تحت سیطره‌ خویش بکشاند و تماشاگر را به ورطه‌ تسلیم در برابر وهم و شهوت و غضب، جاذبه‌ کاذب هست. سوءاستفاده از گرایش‌های شهودی تماشاگر جایز نیست و وحشت و وهم و خشم تماشاگر را تا آنجا باید تحریک کرد که مانع کمال روحانیش نباشد.

    تماشاگر سینما در رنج‌ها و دردها و ترس‌های یک زندگی خیالی مصور شریک می شود، بی آنکه در آن حضوری واقعی داشته باشد؛ همچون انسانی که از پشت پنجره‌ یک اتاق گرم به ریزش برف می نگرد. تماشاگر فیلم ترسناک، از وحشت خویش همان لذتی را می برد که بچه‌ها از شنیدن قصه‌ دیوها و پریان می برند؛ می‌ترسد، ولی چون می‌داند که آنچه می‌شنود قصه‌ای بیش نیست و بغل مادربزرگ نیز به شدت جای امنی هست، از این وحشت لذت می‌برد.

    در فیلم‌های کمدی عموماً از اعجاب و شگفت‌انگیزی تماشاگر سوءاستفاده میشود. آنچه به او ارائه می شود کاریکاتوری است از یک زندگی کاملاً غیرمعمول و غیرواقعی. وجه تمایز کاریکاتور از واقعیت در آنجاست که کاریکاتور با مبالغه در قسمت‌هایی خاص از یک واقعیت، که می توانند شاخص آن باشند، وجود پیدا کرده هست. خنده ناشی از اعجاب است و اعجاب واکنشی است معنوی در برابر وقایع و یا اشخاص و اشیای غیرمعمول.

    آیا می‌توان خندیدن را به عنوان یک هدف اختیار کرد؟ گاهی شنیده می‌شود که «خنده» را به مثابه یک مکانیسم دفاعی در برابر مسائل اعتبار می‌کنند و فی المثل پیشنهاد می‌دهند که جهت تخفیف دشواری‌های ناشی از تضییقات اقتصادی، رسانه‌های گروهی باید خنداندن را به مثابه یکی از اهداف مهم کار خویش اختیار کنند.

    مقاله‌ای از شهید آوینی در رابطه با جذابیت در سینما که مطالعه آن به همه سینماگران توصیه می‌شود.

    منبع: کتاب آینه‌ جادو، جلد اول، سیدمرتضی آوینی.

    انتهای پیام/

    واژه های کلیدی: سینماگران | سینمای | داستان | تماشاگر | نمایش | سینما | زندگی | تصویر | داستان

    اشتراک گذاری مطلب

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • خرید کتاب های اختر فیزیک از آمازون
  • کتب الگویابی در ساختمان داده زبان اصلی
  • دانلود منابع مرجع آمار ریاضی
  • دانلود منابع مرجع تعمیر ونگهداری هواپیما
  • خرید کتاب زبان اصلی چشم پزشکی
  • منابع اورجینال تئوری نسبیت و گرانش
  • دانلود فایل های زبان اصلی جمع آوری
  • خرید کتاب فرهنگی زبان اصلی
  • منابع اورجینال نانو تکنولوژی
  • کتاب های فقه اورجینال
  • تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است - طراحی شده توسط پارس تمز
    ?>