اطلاعیه سایت
یهود، که نابودی خود را به دست خاندان پیامبر(ص) میدانست، از سالها قبل از تولد ایشان، در تلاش جهت ترور آخرین پیامبر الهی(ص) بودند.
به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛ یهودیان که از نابودی خود، به وسیله پیامبر اسلام(ص) آگاه بودند، با شناسایی نور نبوت در اجداد پیامبر(ص) و با تطبیق آن با علائم ذکر شده است در کتابهای آسمانی تلاش در خاموش کردن این نور داشتند، ولی با تلاشهایی که جهت حفظ جان آخرین پیامبر الهی(ص)، صورت گرفت، یهودیان در عملی کردن نقشه خود ناکام ماندند.
ترور اجداد پیامبر(ص)
یهودیان با استفاده از علائم و نشانههایی که در دست داشتند، اجداد حضرت محمد(ص) را شناسایی کردند تا با ترور آنان، از تولد کودکی که نابودی یهود به دست او رقم میخورد جلوگیری کنند.
تلاش جهت ترور پیامبر، سالها قبل از تولد ایشان!
اولین تلاش یهود جهت خاموش کردن نور نبوت، ترور هاشم، جد اعلای پیامبر هست. حضرت موسی(ع) خبر آمدن پیامبر اکرم(ص) را به یهودیان داده بود. اینان از قیافه پدر و مادر و نسل او آگاه بودند و گنجینهای از اطلاعات را در اختیار داشتند و آنان مسلط به علم چهرهشناسی بودند که از موسی(ع) آموخته بودند و نسل به نسل به آنان انتقال شده است بود. بنابراین هاشم، در صورت آنان آشنا بود و یهودیان به خوبی میدانستند که پیامبر آخرالزمان از نسل اوست. ولی تیر آنها دیر به هدف خورد و هنگامی هاشم ترور شد که نطفه عبدالمطلب در مکه بسته شده است بود.
هاشم به غزه میرود و بعد از آخر تجارت هنگام بازگشت در همان شب به ناگاه دچار بیماری میگردد. اصحابش را فرا میخواند و میگوید: «به مکه بازگردید و به مدینه که رسیدید، به همسرم سلام برسانید و او را جهت فرزندم که از او متولد میشود سفارش کنید، و بگوئید که او بزرگ ترین دغدغه من است.» بعد قلم و کاغذی میخواهد و وصیتنامهای مینویسد که بخش عمدهای از آن در سفارش به پاسداری از فرزند و اشتیاق به زیارت او است.
بعد از تولد عبدالمطلب، فرزند هاشم، یهودیان به فکر ترور او میافتند. روزی مردی از بنی عبدمناف به هنگام رفتن جهت تجارت، در یثرب، میبیند یکی از بچهها در حال بازی، خود را فرزند هاشم میخواند؛ از حال او میپرسد، او خود را معرفی میکند و آن مرد این خبر را به مطلب میرساند. و مطلب این کودک را فراری داده و همراه خود به مکه میبرد. طبق نقل دیگری، با توافق مادرش این کار را می کند. به هنگام مراجعت مطلّب و شیبه، یهودیان آنان را شناسایی کرده و به آنها حمله کردند، که با اعجاز نجات یافتند. هنگامی مطلّب او را به مکه آورد، مردم به گمان اینکه او غلام مطلب است او را عبدالمطلب نام نهادند و این نام بر او ماند.
یهود در ترور عبدالمطلب ناکام ماند و از او عبدالله به دنیا آمد. راجع به او داستانها صریحتر است و یهودیان بارها دست به ترور او زده و ناکام ماندند. روزی وهب بن عبد مناف، یکی از تجّار مکه، عبدالله را که آن روز جوانی ۲۵ ساله بود، دید که یهودیان او را در میان گرفته و میخواهند او را بکشند. وهب ترسید و در میان بنیهاشم رفت و فریاد زد: عبدالله را دریابید که دشمن های او را در میان گرفتهاند. عبدالله معجزهآسا نجات یافت. وهب که شاهد نجات معجزهآسای او بود و نور نبوت را در چهرهاش میدید، پیشنهاد ازدواج دخترش آمنه و عبدالله را داد و این ازدواج مبارک سرگرفت.
یهود، که نابودی خود را به دست خاندان پیامبر(ص) میدانست، از سالها قبل از تولد ایشان، در تلاش جهت ترور آخرین پیامبر الهی(ص) بودند.
نقل شده است است یهودیان، خانمی از کاهنان یهود را فرستادند که همسر عبدالله شود و نطفه پیامبر آخرالزمان به این زن انتقال شود لذا آن زن هر روز سر راه عبدالله را میگرفت و به او پیشنهاد ازدواج میداد ولی روز بعد از ازدواج عبدالله با آمنه، دیگر آن پیشنهاد را نداد، عبدالله از او پرسید به چه دلیل این بار سخن پیشینت را تکرار نکردی؟ گفت نوری که در پیشانی تو بود، دیگر نیست. عبدالله ازدواج کرده بود.
تلاش جهت ترور پیامبر(ص) یک روز بعد از میلاد
آوردهاند که فردای شب میلاد پیامبر(ص)، یکی از علمای یهود به دارالندوه آمد و گفت: «آیا دیشب در میان شما فرزندی متولد شده است است؟» گفتند: «نه»، گفت: «پس باید در فلسطین به دنیا آمده باشد، پسری که نامش احمد است و هلاک یهود به دست او خواهد بود». آنها بعد از جلسه سراغ گرفته و دریافتند که پسری جهت عبدالله بن عبدالمطلب به دنیا آمده هست. آن مرد را خبر کردند که آری درمیان ما کودکی به دنیا آمده و قسم به خدا که پسر است! عالم یهودی از آنها خواست که او را نزد کودک ببرند. آنها او را به نزد کودک بردند، او تا فرزند را دید بیهوش شد و چون به هوش آمد گفت: «به خدا قسم! پیامبری، تا قیامت از بنی اسرائیل گرفته شد؛ این همان کسی است که بنیاسرائیل را نابود میکند»، و سپس چون دید قریش از این خبر شاد شدند، گفت: «به خدا قسم! کاری با شما بکند که اهل مشرق و مغرب از آن یاد کنند»
محمد(ص) از همان نخستین روز تولد شناسایی شد. تیرهای یهود جهت جلوگیری از پیدایش ایشان، به اشتباه رفته است و حالا آنها جهت رسیدن به هدف، باید محمد(ص) را از میان بردارند.
تلاش جهت ترور پیامبر، سالها قبل از تولد ایشان!
تلاشها جهت جلوگیری از ترور محمد(ص)
۱) دوری از مکه: اکنون عبدالمطلب وظیفهای خطیر بر عهده دارد. پیامبر اکرم(ص) جهت مادر و نیز جد مادری وجد پدری بسیار محبوب بود. عبدالمطلب محبوبترین فرزندش یعنی عبدالله را از دست داده است و دختر وهب نیز دو ماه بعد از ازدواج بیوه شده است هست. محصول ازدواج پسری بسیار زیباست. ولی اهمیت پاسداری از او نیز جهت سرپرستانش کاملاً آشکار هست. او در محیط مکه که محل آمد و شد کاروانهای تجاری و زیارتی هست، در امان نیست لذا باید چارهای اندیشید. چاره در دور کردن او از مکه هست، آن هم به گونهای مخفیانه و دور از چشم اغیار. بنابراین پیامبر را به دایه میسپارند تا ایشان را در سرزمینی دورتر از مکه و به گونهای پنهانی نگهداری کند.
۲) پاسداری مداوم: بعد از آنکه حلیمه، پیامبر را به عبدالمطلب بازگرداند، ایشان شخصاً حفاظت از حضرت را به عهده گرفت. واکنش عبدالمطلب نشان میدهد اهمیت حفاظت از این کودک جهت ایشان کاملا روشن بوده است که حتی هنگام جلسات دارالندوه نیز ایشان را با خود میبرد و بر جای خود مینشاند.
بعد از عبدالمطلب، حفاظت نبیاکرم(ص) به عهده ابوطالب قرار میگیرد. ایشان چهار سال از تجارت دست کشیدند تا اینکه قحطی در مکه فشار آورد. ابوطالب به تجارت رفت و پیامبر را هم با خود برد و داستان بحیرا پیش آمد. ابوطالب در حفاظت از پیامبر(ص) با درایت کامل از هیچ چیز کم نگذاشته بود؛ سر سفره پیش از پیامبر غذا میخورد تا ببیند مسموم است یا نه، سپس آن را در جلو پیامبر میگذاشت. شبها در کنار محمد میخوابید و بچهها را در کنارش میخواباند که اگر شب درخواست کردند ایشان را ترور کنند، از خواب بیدار شود.
یهود، که نابودی خود را به دست خاندان پیامبر(ص) میدانست، از سالها قبل از تولد ایشان، در تلاش جهت ترور آخرین پیامبر الهی(ص) بودند.
منابع:
۱- المجلسی، ج۱۵
۲- ابن شهرآشوب، ج۱
۳- الکلینی، ج۸
تلاش جهت ترور پیامبر، سالها قبل از تولد ایشان!
انتهای پیام/
واژه های کلیدی: پیامبر | ازدواج | عبدالله | شناسایی | جلوگیری | فرزند | تجارت | پیامبر