اطلاعیه سایت
شعر نیمایی همواره موافقان و مخالفانی داشته است که مخالفان وی تحت عنوان سنتگرایان در تاریخ ادبیات کشور عزیزمان ایران نوآوری در شعر را نمیپذیرفتند.
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛ در روستای یوش، بنایی دیده میشود که قدمت آن به دوره قاجار بازمیگردد. این منزل به شماره ۱۸۰۲ از طرف سازمان میراث فرهنگی به عنوان اثر ملی ثبت شده است هست. منزل نیما محل زندگی پدر و نیاکان وی بود. این منزل در سال ۱۲۰۷ هجری قمری به وسیله ناظم الایاله در محله لالوی یوش ساخته شد. این بنا ۳ ورودی، شاهنشین و اتاقهای زیادی دارد. منزل نیما یوشیچ با داشتن آجرکاری و گچکاریهای قشنگ از جاذبههای گردشگری استان مازندران به شمار میآید. عمده مصالح به کار رفته در این بنا خشت،گل و چوب و روکار نما نیز گچبری هست. این منزل یک بار در سال ۱۳۷۰ مرمت شد. شرکت میراث فرهنگی خانه نیما یوشیج را در سال ۱۳۷۳ خریداری و مجددا در سال ۱۳۷۵ مرمت اساسی کرد.
علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج شاعری بود که سالها در منطقه یوش زیست. وی شاعری است که قالب شعر نیمایی را اختراع کرد که سالهای سال شاعران در آن قالب شعر سرودند و حالا از این قالب شعری استقبال نمیشود. نه تنها مخاطبان بلکه حتی شاعران هم سراغ شعر نیمایی نمیروند. این مسئله به علت عوض کردن ذائقه مردم در گزینش شعر به وجود آمده هست. البته شاعرانی بودند که از شعر نیما یوشیج پیروی کردند و دنبالهروی او شدند. قالب شعری که او خالق آن بود، توانست حتی قالب غزل را هم عوض کردن دهد. حالا باید شعر نیمایی را در پیوند با قالب غزل به شکل غزل نیمایی مشاهده کرد.
جرات و جسارت نیما یوشیج در ایجاد قالب شعر نیمایی موجب شد قالب شعر عوض کردن کند و ما شاهد ایجاد قالب شعر سپید در کنار نیمایی در همان سالها باشیم. شعر سپید آینده متفاوتی نسبت به نیمایی پیدا کرد و امروزه کاربرد زیادی دارد و مردم هم از آن استقبال میکنند. نیما بر پایه عروض فارسی و قوانین شعر دست به عوض کردن شعر میزند. او همچنان در شعرش به عروض و قوانین آن پایبند است و از کاربرد قافیه در شعرش غفلت نمیکند.
شاعری که هنوز هم مخالفان و موافقانی دارد
نیما چه در وقت خود چه بعد از آن موافقان و مخالفانی داشت. در وقت نیما یوشیج کسانی بودند که با ایجاد نوآوری در شعر مخالف بودند و از آنها با نام سنتگرایان در تاریخ ادبیات کشور عزیزمان ایران یاد میشود. نیما در سال ۱۳۰۰ منظومه «قصه رنگ پریده» را که یک سال پیش سروده بود در هفتهنامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند. این منظومه مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملکالشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت و شاعران سنتی به مسخره و آزار وی دست زدند.
در پاییز سال ۱۳۰۱ شعر «ای شب» را در روزنامهٔ هفتگی نوبهار انتشار کرد. نیما در این رابطه میگوید: «در پاییز سال ۱۳۰۱ نمونهٔ دیگری از شیوهٔ کار خود «ای شب» را که پیش از این تاریخ سرودم و دست به دست و مردود شده است بود، در روزنامهٔ هفتگی نوبهار دیدم.» شیوهٔ کار در هر کدام از این قطعات تیر زهرآگینی به خصوص در آن وقت به طرفداران سبک قدیم بود. انقلاب نیما با دو شعر «ققنوس» (بهمن ۱۳۱۶ ه.ش) و «غراب» (مهر ۱۳۱۷ ه.ش) شروع شد و او این دو شعر را در مجلهٔ «موسیقی» که یک مجلهٔ دولتی بود، انتشار کرد. او در مدت ۶۴ ساله زندگی خود توانست معیارهای هزار ساله شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و ابدی مینمود، با شعرهایش تحول ببخشد.
در دوران معاصر هم استاد شفیعی کدکنی نظری متفاوت با شاعران دیگر راجع به وی ارائه میدهد. شفیعی کدکنی بعضی از شعرهای نیما را بعد از شهریور ۱۳۲۰، تحت تأثیر پرویز ناتل خانلری میداند. او در مقدمهٔ کتاب گزیده شعرهای پرویز ناتل خانلری، تاریخ درج شده است در پای شعرهای نیما را نامعتبر دانست و مدعی شد احتمالاً نیما یوشیج شعر «با غروب» اش را بعد از خواندن «یغمای شب» خانلری در سخن، شماره ۱۱ و ۱۲، به تاریخ مرداد ۱۳۲۳ سروده است و تاریخ قدیمیتری -فروردین ۱۳۲۳- زیر شعر گذاشته هست. او همچنین احتمال این که نیما بعد از شهریور ۱۳۲۰ از کارهای شاگردانش مایههایی گرفته باشد و تاریخ شعرهایش را به پیش از شهریور، یا به سالهای قبل برده باشد منتفی نمیداند. این گفتهها پاسخهایی هم در پی داشت. از جمله احمد افرادی در نامهای سرگشاده همه اتهامهای شفیعی کدکنی به نیما را محترمانه رد کرد. شاپور جورکش هم در تصویر العمل به نظر شفیعی کدکنی نظریّه او را نادرست دانست. منظومه «قصه رنگ پریده» در حقیقت نخستین اثر منظوم نیمایی است که در قالب مثنوی «بحر هزج مسدس» سروده شده هست. شاعر در این اثر زندگی خود را روایت کرده است و از خلال آن به مفاسد اجتماعی پرداخته هست. بخش نخست این کار در قرن بیستم چاپ شده است بود. سپس شعر «افسانه» را سرود که در آن معنوی رمانتیک حاکم است.
نامههایی از نیما یوشیج به جا مانده که زیاد این نامهها را نیما به برادر خود نوشته هست. در میان این نامهها، پنج نامه وی به همسرش هم وجود دارد. این شاعر بزرگ در آخرهای عمرش به علت سرمای شدید یوش، به ذاتالریه مبتلا شد و جهت معالجه به پایتخت کشور عزیزمان ایران آمد؛ معالجات تأثیری نداشت و در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله پایتخت کشور عزیزمان ایران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانهاش در یوش انتقال کردند. مزار او در کنار مزار خواهرش، بهجتالزمان اسفندیاری (درگذشته به تاریخ ۸ خرداد ۱۳۸۶) و مزار سیروس طاهباز در میان حیاط جای گرفته است.
شعر نیمایی همواره موافقان و مخالفانی داشته است که مخالفان وی تحت عنوان سنتگرایان در تاریخ ادبیات کشور عزیزمان ایران نوآوری در شعر را نمیپذیرفتند.
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهی
عبارات مهم : میراث فرهنگی – نیما یوشیج وزان دلخستگانت راست اندهی فراهم
تو را من چشم در راهم.
شباهنگام، در آن دم که بر جا درهها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم
گزارش از محدثه محمدپور
انتهای پیام/
شاعری که هنوز هم مخالفان و موافقانی دارد
واژه های کلیدی: میراث فرهنگی | نیما یوشیج | شعر نیمایی | زندگی | تاریخ | ایران | اخبار ادبیات | ادبیات ایران