• خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • خانه » خبری و خواندنی » تفسیرآیات ۲۵۵-۲۵۷سوره بقره

    تفسیرآیات ۲۵۵-۲۵۷سوره بقره

    خواندن معنا و تفسير آيات قرآن كريم، به فهم درست آن و عملی كردن دستورات الهی در زندگی‌مان كمک می‌كند.

    تفسیرآیات 255-257سوره بقره

    به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛قرآن سرتاسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی هست. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتما اثرات آن را خواهیم دید. جهت آگاهی‌ و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هر شب تفسير آياتی از اين معجره الهی را جهت شما آماده می‌كنيم. در این گزارش تفسیرآیات ۲۵۵-۲۵۷سوره بقره را می‌خوانید:

    اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی الْسَّمَوَتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیْهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَی ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَآءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ الْسَّمَوَتِ وَالْأَرْضَ وَلَا یَؤُدُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
    اللّه، که جز او معبودی نیست، زنده و برپادارنده هست. نه خوابی سبک او را فرا گیرد و نه خوابی سنگین. آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین هست، از آنِ اوست. کیست آنکه جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند. گذشته و آینده آنان را می داند. و به چیزی از علم او احاطه پیدا نمی کنند مگر به مقداری که او بخواهد. کرسی (علم و قدرت) او آسمان ها و زمین را در برگرفته و نگهداری آن دو بر او سنگین نیست و او والا و بزرگ هست. (۲۵۵)

    به مناسبت وجود کلمه ی «کرسی» در آیه، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این آیه «آیةالکرسی» نامید. در روایات شیعه و سنی آمده است که این آیه به منزله ی قلّه قرآن است و بزرگترین مقام را در میان آیات دارد.تفسیر روح المعانی، ج ۳، ص ۱۰ و تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۳۵۴ .* همچنین نسبت به تلاوت این آیه سفارش بسیار شده است هست، از علی علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: بعد از شنیدن فضیلت این آیه، شبی بر من نگذشت، مگر آنکه آیةالکرسی را خوانده باشم.تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۱۹۱ ؛ المیزان، ج ۲، ص ۳۵۵ .*

    تفسیرآیات ۲۵۵-۲۵۷سوره بقره

    در این آیه، شانزده مرتبه نام خداوند و صفات او مطرح شده است هست. به همین باعث آیةالکرسی را شعار و خبر توحید دانسته اند. هر چند در قرآن بارها شعار توحید با بیانات گوناگون مطرح شده است هست، مانند: (لااله الاّ اللّه)صافات، ۳۵ .* ، (لااله الاّ هو)بقره، ۱۶۳ .* ، (لااله الاّ انت)انبیاء، ۸۷ .* ، (لااله الاّ انَا)نحل، ۲ .*، ولی در هیچ کدام آنها مثل آیةالکرسی در کنار شعار توحید، صفات خداوند مطرح نشده است.

    صفات خداوند دو گونه اند، بعضی صفات، عین ذات او هستند و قابل تجزیه از ذات الهی نمی باشند. مانند: علم، قدرت و حیات. امّا بعضی صفات که آنها را صفات فعل می نامند، مربوط به فعل خداوند هست، مثل خلق کردن و عفو نمودن. منشأ اینگونه صفات، اراده الهی است که اگر بخواهد خلق می کند، ولی راجع به ی صفات ذات این را نمی توان گفت که اگر خداوند بخواهد می داند و اگر نخواهد نمی داند. اگر بخواهیم صفات ذات را تشبیه کنیم، باید بگوئیم عالم و قادر بودن جهت خداوند، نظیر مخلوق بودن جهت انسان هست. هرگز صفت مخلوق بودن از انسان جدا نمی شود، همانگونه که هرگز صفت علم از خداوند جدا نمی شود.

    عبارات مهم : امام حسین علیه السلام – امام علی علیه السلام
    کلمه «اله» راجع به هر معبودی بکار می رود، خواه حقّ و یا باطل، (أفرایت مَن اتّخذ الهه هواه)فرقان، ۴۳٫* ولی کلمه «اللّه» نام ذات مقدّس الهی هست. معبودانِ غیر از خدا، از آفریدن مگسی عاجزند؛ (لن یخلقوا ذباباً)حج، ۷۳٫* و آنان که به پرستش غیر خدا می پردازند، از بلندای توحید به دره های خوفناک سقوط می کنند. (ومن یشرک باللّه فکانّما خرّ من السماء فتخطفه الطّیر)حج، ۳۱٫*
    (لااله الاّ اللّه) اوّلین صفحه شناسنامه ی هر مسلمان هست. اوّلین شعار و دعوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز با همین جمله بود: «قولوا لااله الاّ اللّه تفلحوا»کنزالعمّال، ح ۳۵۵۴۱٫* همچنان که فرمود: «من قال لااله الاّ الله مخلصاً دخل الجنّة واخلاصه بها ان تحجزه لااله الاالله عمّا حرمّ اللّه» هرکس خالصانه شعار توحید سر دهد، وارد بهشت می شود و نشان اخلاص او آن است که گفتن «لااله الاّ اللّه» وی را از حرامهای الهی دور سازد.ثواب الاعمال، ص ۲۰ .*

    امام صادق علیه السلام فرمودند: «قول لااله الاّاللّه ثمن الجنة»بحار، ج ۹۳، ص ۱۹۶٫* گفتن «لااله الاّ اللّه» بهای بهشت هست. همچنان که امام رضا علیه السلام در حدیث قدسی نقل کرده اند: «کلمة لااله الاّاللّه حصنی»بحار، ج ۳، ص ۷٫ *کلمه ی توحید، دژ مستحکم الهی است.

    آری، توحید، مایه ی نجات و رستگاری انسان هست. البتّه همانگونه که می گویند هرکس به دانشگاه یا حوزه علمیه قدم گذاشت، دانشمند شد. یعنی به شرط اینکه تمام دروس مورد نیاز را بخواند. گفتن «لااله الاّ اللّه» نجات دهنده هست، امّا با داشتن شرایطش که در جای خود بدان اشاره خواهد شد.

    خواندن معنا و تفسير آيات قرآن كريم، به فهم درست آن و عملی كردن دستورات الهی در زندگی‌مان كمک می‌كند.

    اعتقاد به توحید، همه ی قدرت ها و جاذبه ها را در چشم انسان کوچک و حقیر می کند. نمونه ای از آثار تربیتی توحید همین است که مسلمانان در برابر پادشاهان و صاحبان قدرت سجده نمی کردند. در دربار نجاشی پادشاه حبشه، پناهندگان مسلمان گفتند: «لانسجد الاّ للّه» ما به غیر خدا سجده نمی کنیم.سیره ی حلبی، ج ۱، ص ۳۸۷ .* دحیه کلبی یکی دیگر از مسلمانان در کاخ قیصر روم، سجده نکرد و در جواب کاخ نشینان گفت: «لااسجد لغیراللّه» من جهت غیر خداوند سجده نمی کنم.سیره حلبی، ج ۳، ص ۲۷۲٫*

    آری، توحید انسان را تا آنجا بالا می برد که حتّی بهشت و دوزخ نیز جهت او مطرح نمی شود. امامان معصوم علیهم السلام نیز جهت تربیت چنین انسان هایی تلاش می کردند. علی علیه السلام فرمودند: «لاتکن عبد غیرک و قد جعلک اللّه حراً»نهج البلاغه، نامه ی ۳۱ .*، بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.

    لازم است مسلمانان هر روز و در هر جا با صدای بلند، اذان بگویند وفریاد آزادی از بندگی خدایان دروغین و طاغوت ها را سر دهند. و گوش نوزادان خود را قبل از هر صدایی، با طنین توحید «لااله الاّ اللّه» آشنا سازند.
    (هوالحیّ)
    در فراز هفتادم دعای جوشن کبیر، حیّ بودن خداوند را اینگونه مطرح می کند:
    «یا حیّاً قبل کلّ حیّ، یا حیّاً بعد کلّ حیّ، یا حیّ الذّی لیس کمثله حیٌّ، یا حیّ الذّی لایشارکه حیٌّ، یا حیّ الذّی لایحتاج الی حیّ، یا حیّ الذّی یمیت کلّ حیّ، یا حیّ الذّی یرزق کلّ حیّ، یا حیّا لم یرث الحیوة من حیّ، یا حیّ الذی یحیی الموتی، یا حیّ یا قیّوم»
    آری، خداوند زنده هست، قبل از هر زنده ای و بعد از هر زنده ای. در زنده بودن، وی را نظیر و شریکی نیست و جهت زنده ماندن، نیازمند دیگری نیست. او زندگان را می میراند و به همه زنده ها روزی می بخشد. او زندگی را از زنده ای دیگر به ارث نبرده، بلکه به مردگان نیز زندگی می بخشد. او زنده و پا برجاست.
    معنای حیات راجع به ذات پروردگار با دیگران تفاوت می کند و مانند سایر صفات الهی، از ذات او جدایی ناپذیر است و در آن فنا راه ندارد؛ (و توکّل علی الحیّ الّذی لایموت)فرقان، ۵۸ .* او در حیات خویش نیازمند تغذیه، تولید مثل، جذب و دفع، که لازمه حیات موجوداتی همچون انسان و حیوان وگیاه هست، نیست. «یا حیّ الذی لیس کمثله حیّ»(القیّوم)

    «قَیّوم» از ریشه ی «قیام»، به کسی گفته می شود که روی پای خود ایستاده و دیگران به او وابسته هستند.مفردات راغب.* کلمه ی «قیّوم» سه مرتبه در قرآن آمده است و در هر سه مورد در کنار کلمه «حَیّ» قرار دارد.
    قیام او از خود اوست، ولی قیام سایر موجودات به وجود اوست. و مراد از قیّومیّت پروردگار، تسلّط و حفاظت و تدبیر کامل او نسبت به مخلوقات هست. قیام او دائمی و همه جانبه هست، می آفریند، روزی می دهد، هدایت می کند و می میراند و لحظه ای غافل نیست.
    هر موجود زنده ای جهت ادامه ی حیات، نیازمند مرجع فیض هست. همچون لامپی که جهت ادامه ی روشنی، نیاز به اتصّال برق دارد. تمام موجودات جهت زنده شدن باید از «حیّ» تغذیه شوند و جهت ادامه ی زندگی باید از «قیّوم» مایه بگیرند.
    امام علی علیه السلام می فرماید: «کلّ شی ء خاضع له و کلّ شی ء قائم به» هر چیزی تسلیم او و هر چیزی وابسته به اوست.نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸٫* نقل کرده اند که در جنگ بدر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مکّرر در سجده می گفتند: «یا حیّ یا قیّوم»روح البیان، ج ۱، ص ۴۰۰٫*
    (لاتأخذه سنةٌ و لانوم)
    امام صادق علیه السلام فرموده اند: «ما من حیّ الاّ و هو ینام خلا اللّه وحده» هیچ زنده ای نیست مگر اینکه می خوابد، تنها خداوند از خواب بدور است.بحار، ج ۵۹، ص ۱۸۵٫*
    خداوند حیّ است و نیازمند خواب و چُرت نیست.چون در طبع انسان، ابتدا حالت رِخوت و چُرت پیدا می شود، سپس خواب می آید، قرآن هم کلمه ی «سِنَة» را مقدّم بر «نَوم» بکار برده است.* خواب، زنده ها را از خود منقطع می کند تا چه رسد به دیگران، ولی خداوند خواب ندارد و همواره بر همه چیز قیّومیّت دارد.
    (له ما فی السموات و ما فی الارض)
    مالک حقیقی همه چیز اوست و مالکیّت انسان در واقع عاریتی بیش نیست. مالکیّت انسان، چند روزه و با شرایط محدودی است که از طرف مالک حقیقی یعنی خداوند تعیین می شود. حال که همه مملوک او هستند، بعد به چه دلیل مملوکی مملوک دیگر را بپرستد؟ دیگران نیز بندگانی همچون ما هستند؛ (عباد امثالکم)اعراف، ۱۹۴٫ *طبیعت، ملک خداست و قوانین حاکم بر آن محکوم خداوندند. ای کاش انسان ها هم از مِلک او و هم از مُلک او بهتر استفاده می کردند. اگر همه چیز از خدا و جهت خداست، دیگر بخل و حرص چرا؟ آیا خدای خالق، ما را رها کرده است؟ (أیحسب الانسان ان یترک سدی)قیامت، ۳۶٫*
    امام کاظم علیه السلام از در منزل ی شخصی بنام «بُشر» می گذشت، متوّجه سر و صدا و آواز لهو ولعبی شدند که از منزل بلند بود. از کنیزی که از آن منزل بیرون آمده بود پرسیدند صاحبخانه کیست؟ آیا بنده است؟! جواب داد: نه آقا، بنده نیست آزاد هست. امام فرمود: اگر بنده بود این همه نافرمانی نمی کرد. کنیز سخن امام را هنگامی وارد منزل شد به صاحبخانه باز گفت. او تکانی خورد و توبه کرد.تتمة المنتهی، ص ۳۲۹ .*
    از امام صادق علیه السلام نقل شده است است که فرمود: اوّلین درجه پرهیزگاری و بندگی خدا آن است که انسان خودش را مالک نداند.بحار، ج ۱، ص ۲۲۵٫*
    (من ذا الذی یشفع عنده)
    مشرکان، خداوند را قبول داشتند؛ (لئن سئلتهم من خلق السموات و الارض لیقولنّ اللّه)لقمان، ۲۵٫* ولی بت ها را شفیع می دانستند: (ویقولون هؤلاء شفعاء)یونس، ۱۸٫* آیةالکرسی، این پناهگاه موهوم را در هم می کوبد و می گوید: کیست که بدون اجازه ی او بتواند شفاعت کند؟ نه تنها هستی جهت اوست، کارآیی هستی نیز با اذن اوست. با خیال و توهم شما، مخلوقی شفیع دیگری نمی شود. شفاعت در قیامت وجود دارد، ولی با حساب و کتاب و با اذن خداوند. اگر از کسی عملی سر می زند، با اذن و اراده خداوند بوده و قیّوم بودن او خدشه بردار نیست تا بتوان در گوشه ای دور از خواست او کاری صورت داد.
    شفاعت آن است که یک موجود نیرومند به موجود ضعیف یاری برساند. مثلاً در نظام آفرینش، نور، آب، هوا و زمین، دانه ی گیاه را یاری می کنند تا به مرحله درخت برسد. در نظام کیفر و پاداش نیز، اولیای خدا گنهکاری را یاری می رسانند تا نجات یابد.امام صادق علیه السلام فرمودند: «نحن الشافعون» ما هستیم آنهایی که اذن شفاعت دارند. تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۵۸٫* ولی هرگز این امدادها نشانه ی ضعف خداوند و یا تأثیرپذیری او نیست. لیکن خود اوست که مقام شفاعت و اجازه آن را به اولیای خود می دهد. و اوست که نظام آفرینش را به نوعی آفریده که هنگامی دانه در مسیر رستن قرار گرفت، با نور و هوا و خاک رشد می کند.
    به هر حال عوامل مادّی و کمک هایی که انسان از مخلوقات می گیرد، در پرتو اذن اوست و در چهار چوب قوانینی است که او حاکم کرده هست. به همین علت افرادی از شفاعت شدن محرومند؛ (فما تنفعهم شفاعة الشافعین)مدّثر، ۴۸٫ *چنانکه نور، حرارت، آب و خاک، دانه ای را رشد می دهند که قابلیّت رشد داشته باشد. حساب شفاعت از حساب پارتی بازی و توصیه های بی علت دنیوی در جوامع فاسد، جدا هست. شفاعت، جهت جلوگیری از یأس و ناامیدی و ایجاد پیوند مردم با اولیای خداست. شفاعت، پاداشی است که خداوند به اولیای خود می دهد و بهره گیری از آن در روز قیامت، تجسّمی از بهره گیری انسان، از نورِ علم و هدایت انبیا و اولیا در دنیاست.
    شفاعت کننده، قدرت مستقلی در برابر قدرت خداوند نیست، بلکه پرتوی از اوست ومقام شفاعت مخصوص کسانی است که او بخواهد. لذا نباید بت پرستان با شعار؛ (هؤلاء شفعائنا)یونس، ۱۸٫* خیال کنند که بهره مند از شفاعت خواهند شد.
    یادآوری این توصیه مورد نیاز است که عبادت غیر خداوند شرک هست، ولی دعوت و خواندن غیر خدا، همه جا شرک نیست. جملات: (یدعوک)قصص، ۲۵٫*، (یدعوکم)آل عمران، ۱۵۳٫*، (یدعون)آل عمران، ۱۰۴٫*، (ندع)آل عمران، ۶۱٫ *و (دعاء الرسول)نور، ۶۳٫* که در قرآن آمده هست، هیچ یک با شرک ربطی ندارد. لکن هر دعوتی ارزشمند نیست، بیمار اگر دکتر را صدا زند، حقّ است و اگر فالگیر را صدا زند باطل است.
    (یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم)
    خداوند همه ی واقعیّات را می داند و شفاعت نزد پروردگار، تلاش جهت اثبات بی گناهی شخصی نیست، بلکه شفاعت، تلاش جهت نجات و عفو هست. آگاهی خدا باید موجب شود که اندکی انسان حیا کند، او از درون سینه ها خبر دارد و از رازهای پنهانی و آشکار با خبر هست، از درون رحم مادران خبر دارد که نوزاد پسر است یا دختر. علم روز قیامت و اندازه هر چیزی را می داند.(یعلم ما یلج فی الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من السّماء) سبأ، ۲٫
    (ان تخفوا ما فی صدورکم او تبدوه یعلمه اللّه) آل عمران، ۲۹٫
    (وعنده مفاتح الغیب) انعام، ۵۹٫ ؛ (یعلم السّر واخفی) طه، ۷٫
    (انّه علیم بذات الصدور) هود، ۵٫ ؛ (یعلم خائنة الاعین و ما تخفی الصدور) غافر، ۱۹٫* در حالی که علم ما انسان ها محدود هست. ما صدا را تا حدّی می شنویم، دیدنی ها را تا حدودی می بینیم، رازها را نمی دانیم، مگر آن قسمتی را که خداوند اراده کند و اجازه دهد.
    (وسع کرسیّه السّموات والارض ولایؤده حفظهما و هوالعلی العظیم)
    در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: مراد از «عرش»، علومی از خداوند است که انبیا و رسل را به آنها آگاه کرده استتفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۵۹٫* ولی «کرسی»، علومی هستند که آنها را هیچ کس نمی داند.تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۰٫*
    برخی «کرسی» را کنایه از قدرت و حکومت خدا می دانند که آسمان ها و زمین را در برگرفته هست. با آنکه دنیا بس وسیع است و زمین نسبت به آن همچون حلقه انگشتری در بیابان، ولی با همه اینها حفظ و نگهداری آنها جهت خداوند سنگین نیست. آیة الکرسی به مردم می فهماند که خداوند نه تنها مالکِ عالَم و عالِم به تمام مملوک های خود هست، بلکه سراسر هستی با همه ی مخلوقاتش، تحت سلطه و قدرت اوست.(بل له ما فی السموات و الارض کلّ له قانتون) بقره، ۱۱۶٫ و (ان یشأ یذهبکم و یأت بخلق جدید) ابراهیم، ۱۹٫* و مردم قدرت نامحدود خالق را با قدرت مخلوق مقایسه نکنند. لیکن خستگی، از عوارض ماده هست، امّا توانایی خداوند عین ذات اوست. (ان ربّک هو القوی العزیز)هود، ۶۶٫ *علی علیه السلام می فرماید: خداوند را، نه گذشت وقت پیر و فرسوده می کند و نه خود دگرگون گشته و عوض کردن می یابد.نهج البلاغه، خطبه ی ۲۲۸٫*
    آری، توجّه به قدرت نامحدود خداوند، در روح مؤمن آرامش ایجاد می کند و مؤمن با آن خویشتن را در مصونیّت و امان می یابد.
    هر یک از صفات خدا: قَیّوم، حَیّ، علیم، قَدیر و عظیم، نقش سازنده ای در تربیت انسان دارد. لیکن عالی ترین مکتب آن است که به پیروان خود امید و علاقه بدهد، آینده و آینده آنان را روشن کند و پیروانش نیز بدانند که هر لحظه زیر نظر هستند، لغزشهایشان قابل عفو است و حاکم آنان مهربان است.
    خلاصه آنکه خدایی سزاوار پرستش است که زنده و پابر جا و نستوه باشد، گرفتار ضعف و خستگی و دچار خواب و چرت نگردد، احدی بدون اراده او قدرت انجام کاری را نداشته باشد. همه چیز را بداند و بر همه چیز احاطه و تسلّط داشته باشد. این چنین خدایی می تواند معبود و محبوب باشد و به چنین خدایی می توان توکّل کرد و علاقه ورزید و به او امیدوار بود. خدایی که قرآن اینگونه معرفی می کند، با خدای انجیل و تورات تحریف شده است قابل مقایسه نیست. آن کسانی که در بن بست های تنگ و تاریک نظام مادّی دنیا گرفتار شده است اند، چگونه می اندیشند؟ (الحمدللّه الّذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا اللّه)
    پیام ها:
    ۱- هیچ موجودی جز او، ارزش معبود شدن ندارد. (لااله الاّ هو)
    ۲- حیات واقعی و ابدی وهمه ی حیات های دیگر از آن اوست. (الحیّ)
    ۳- همه چیز دائماً به او بستگی دارد ولحظه ای از تدبیر اوخارج نیست. (القیوم)
    ۴- همه چیز از اوست.(له ما فی السموات…)
    ۵ – نه تنها هستی از اوست، کارایی هستی نیز از اوست. (من ذا الّذی یشفع)
    ۶- با خیال و توهّم شما، چیزی شفیع و واسطه نمی شود. (من ذا الّذی)
    ۷- احدی از او مهربان تر نیست. علاقه ومهربانی هر شفیعی از اوست. (الاّ باذنه)
    ۸ – خداوند بر همه چیز ودر همه حال آگاه هست، بعد از گناه در برابر او حیا کنیم. (یعلم مابین ایدیهم وما خلفهم…)
    ۹- او بر همه چیز احاطه دارد، ولی دیگران بدون اراده او حتّی به گوشه ای از علم او احاطه ندارند.(الم یعلم بانّ اللّه یری) علق، ۱۴٫* (لا یحیطون بشی ء من علمه)
    ۱۰- حکومت و قدرت او محدود نیست. (وسع کرسیّه)
    ۱۱- حفاظت هستی جهت او سنگین نیست. (ولایؤده)
    ۱۲- کسی که از هستی حفاظت می کند، می تواند ما را در برابر خطرات حفظ

    لَا إِکْرَاهَ فِی الْدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الْرُشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالْطَّغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی لَاانْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیْعٌ عَلِیمٌ
    در (پذیرش) دین، اکراهی نیست. همانا راه رشد از گمراهی روشن شده است هست، بعد هر که به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد، قطعاً به دستگیره محکمی دست یافته، که گسستنی جهت آن نیست. وخداوند شنوای دانا هست. (۲۵۶)

    ایمان قلبی با اجبار حاصل نمی شود، بلکه با برهان، اخلاق و موعظه می توان در دلها نفوذ کرد، ولی این به آن معنا نیست که هر کس در عمل بتواند هر منکری را انجام دهد و بگوید من آزادم و کسی حقّ ندارد مرا از راهی که گزینش کرده ام بازدارد. قوانین جزایی اسلام همچون تعزیرات، حدود، دیات و قصاص و واجباتی همچون نهی از منکر و جهاد، نشانه آن است که حتّی اگر کسی قلباً اعتقادی ندارد، ولی حقّ ندارد جهت جامعه یک فرد موذی باشد.
    اسلامی که به کفّار می گوید: (هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین)بقره، ۱۱۱٫* اگر در ادّعای خود صادقید، برهان و علت ارائه کنید. چگونه ممکن است مردم را در پذیرش اسلام، اجبار نماید؟
    جهاد در اسلام یا جهت مبارزه با طاغوت ها و شکستن نظام های جبّاری است که اجازه تفکّر را به ملّت ها نمی دهند و یا جهت محو شرک و خرافه پرستی است که در حقیقت یک بیماری است و سکوت در برابر آن، ظلم به انسانیّت است.
    مطابق روایات، یکی از مصادیق تمسک به (عروة الوثقی) و ریسمان محکم الهی، اتصال با اولیای خدا و اهل بیت علیهم السلام هست.
    رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت علی علیه السلام فرمودند: «انت العروة الوثقی».تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۴۱ .*
    پیام ها:
    ۱- دینی که برهان و منطق دارد، نیازی به اکراه و اجبار ندارد. (لااکراه فی الدین)
    ۲- تأثیر زور در اعمال و حرکات هست، نه در افکار و عقاید. (لااکراه فی الدین)
    ۳- راه حقّ از باطل جدا شده، تا حجّت بر مردم تمام باشد. روشن شدن راه حقّ، با عقل، وحی ومعجزات هست. (قد تبیّن الرشد من الغی) اسلام دین رشد است.
    ۴- دین، مایه ی رشد انسانیّت هست. (قد تبیّن الرشد من الغی)
    ۵ – اسلام با استکبار سازش ندارد. (یکفر بالطاغوت)
    ۶- تا طاغوت ها محو نشوند، توحید جلوه نمی کند. اوّل کفر به طاغوت، بعد ایمان به خدا. (فمن یکفر بالطاغوت ویؤمن باللّه)
    ۷- کفر به طاغوت و ایمان به خدا باید دائمی باشد. (یکفر، یؤمن) فعل مضارع نشانه ی استمرار است.
    ۸- محکم بودن ریسمان الهی کافی نیست، محکم گرفتن هم شرط هست. (فقد استمسک بالعروة…)
    ۹- تکیه به طاغوت ها و هر آنچه غیر خدایی هست، گسستنی و از بین رفتنی هست. تنها رشته ای که گسسته نمی گردد، ایمان به خداست. (لا انفصام لها)
    ۱۰- ایمان به خدا و رابطه با اولیای خدا ابدی هست. (لاانفصام لها) ولی طاغوت ها در قیامت از پیروان خود تبّری خواهند جست.
    ۱۱- ایمان به خدا و کفر به طاغوت باید واقعی باشد، نه منافقانه. لیکن خداوند می داند ومی شنود. (واللّه سمیع علیم)

    تفسیرآیات ۲۵۵-۲۵۷سوره بقره

    اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الْظُّلُمَتِ إِلَی الْنُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَاؤُهُمُ الْطَّغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ الْنُّورِ إِلَی الْظُّلُمَتِ أُولَئِکَ أَصْحَبُ الْنَّارِ هُمْ فِیهَا خَلِدُونَ
    خداوند دوست و سرپرست مؤمنان هست، آنها را از تاریکی ها(ی گوناگون) بیرون و به سوی نور می برد. لکن سرپرستان کفّار، طاغوت ها هستند که آنان را از نور به تاریکی ها سوق می دهند، آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود. (۲۵۷)

    نکته ها:
    در آیه قبل خواندیم که او مالک همه چیز هست؛ (له مافی السموات و…) ودر این آیه می خوانیم: نسبت او به مؤمنان، نسبت خاصّ و ولایی هست. (ولیّ الذین آمنوا)
    گوشه ای از سیمای کسانی که ولایت خدا را پذیرفته اند
    * آنکه ولایت خدا را پذیرفت، کارهایش رنگ خدایی پیدا می کند. (صبغة اللّه)بقره، ۱۳۸٫*
    * جهت خود رهبری الهی برمی گزیند. (ان اللّه قد بعث لکم طالوت ملکاً)بقره، ۲۴۷٫*
    * راهش روشن، آینده اش معلوم و به کارهایش دلگرم هست. (یهدیم ربّهم بایمانهم)یونس، ۹٫*، (انّا الیه راجعون)بقره، ۱۵۶٫*، (لانضیع اجرالمحسنین)یوسف، ۵۶٫*
    * در جنگ ها و سختی ها به یاری خدا چشم دوخته و از قدرت های غیر خدایی نمی هراسد. (فزادهم ایماناً)بقره، ۱۷۳٫*
    * از فوت نمی ترسد و کشته شدن در تحت ولایت الهی راسعادت می داند. امام حسین علیه السلام فرمود: «انّی لا اری الموت الاّ السعادة».بحار، ج ۴۴، ص ۱۹۲٫*
    * تنهایی در زندگی جهت او تلخ و ناگوار نیست، چون می داند او زیر نظر خداوند هست. (ان اللّه معنا)توبه، ۴۰٫*
    * از انفاق و خرج کردن مال دلواپس نیست، چون مال خود را به ولی خود می سپارد. (یقرض اللّه قرضاً حسناً)بقره، ۲۴۵٫*
    * تبلیغات منفی در او بی اثر هست، چون دل به وعده های حتمی الهی داده است: (والعاقبة للمتّقین)اعراف، ۱۲۸٫*
    * غیر از خدا همه چیز در نظر او کوچک هست. امام علی علیه السلام فرمود: «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر مادونه فی أعینهم…».نهج البلاغه، خ ۱۹۳٫*
    * از قوانین و دستورات متعدّد متحیّر نمی شود، چون او تنها قانون خدا را پذیرفته و فقط به آن می اندیشد. و اگر صدها راه درآمد برایش باز شود تنها با معیار الهی آن راهی را گزینش می کند که خداوند معیّن کرده هست. (ومن لم یحکم بماانزل اللّه)مائده، ۴۴ و۴۵٫*
    پیام ها:
    ۱- مؤمنان، یک سرپرست دارند که خداست و کافران سرپرستان متعدّد دارند که طاغوت ها باشند و پذیرش یک سرپرست ساده تر است.یوسف علیه السلام نیز در دعوت کفّار به همین معنا استدلال کرد: (ءأربابٌ متفرّقون خیرٌ أم اللّه الواحد القهّار) آیا صاحبان متعدّد وپراکنده بهترند یا خدای یگانه وقدرتمند؟! یوسف، ۳۹٫ *درباره مؤمنان می فرماید: (اللّه ولیّ) امّا راجع به ی کفّار می فرماید: (اولیائهم الطاغوت)
    ۲- آیه قبل فرمود: (قد تبیّن الرّشد من الغی) این آیه نمونه ای از رشد و غیّ را بیان می کند که ولایت خداوند، رشد و ولایت طاغوت انحراف هست. (اللّه ولیّ… اولیائهم الطاغوت)
    ۳- راه حقّ یکی هست، ولی راههای انحرافی متعدّد. قرآن راجع به راه حقّ کلمه ی نور را به کار می برد، ولی از راههای انحرافی و کج، به ظلمات وتاریکی ها تعبیر می کند. (النور، الظلمات)
    ۴- راه حقّ، نور است و در نور امکان حرکت، رشد، امید و آرامش وجود دارد. (النور)
    ۵ – مؤمن در بن بست قرار نمی گیرد. (یخرجهم من الظلمات)
    ۶- طاغوت ها در فضای کفر وشرک قدرت مانور دارند. (الذین کفروا اولیائهم الطاغوت)
    ۷- هر کس تحت ولایت خداوند قرار نگیرد، خواه ناخواه طاغوت ها بر او ولایت می یابند. (اللّه ولیّ… اولیائهم الطاغوت)
    ۸ – هر ولایتی غیر از ولایت الهی، ولایت طاغوتی هست. (اللّه ولیّ… اولیائهم الطاغوت)
    ۹- توجّه به سرانجام طاغوت پذیری، انسان را به حقّ پذیری سوق می دهد. (اولئک اصحاب النّار)

    انتهای پیام/

    خواندن معنا و تفسير آيات قرآن كريم، به فهم درست آن و عملی كردن دستورات الهی در زندگی‌مان كمک می‌كند.

    واژه های کلیدی: امام حسین علیه السلام | امام علی علیه السلام | اسلام | خداوند | اسلامی | تفسیر | آیات قرآن | سوره بقره

    اشتراک گذاری مطلب

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • هاردکپی کتاب های هندسه و توپولوژی
  • کتاب های زبان روسی اورجینال
  • منابع اورجینال گوش و حلق و بینی
  • هاردکپی کتاب های زمین شناسی
  • خرید کتاب زبان اصلی فن آوری سوخت
  • خرید کتاب زبان اصلی اینترنت
  • خرید کتاب های زبان اصلی علوم طبیعی
  • منابع اورجینال انالیز عددی
  • منابع اورجینال سبک شناسی
  • دانلود منابع مرجع سیستم های دینامیکی
  • تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است - طراحی شده توسط پارس تمز
    ?>