اطلاعیه سایت
مراسم اکران «مالیخولیا» و نقد و بررسی آن با حضور عوامل فیلم در فرهنگسرای فردوس برگزار شد.
به گزارش حوزه سینما گروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان به نقل از روابط عمومی مراکز فرهنگی هنری منطقه ۵؛ مراسم اکران، نقد و بررسی فیلم «مالیخولیا» در هشتاد و سومین سکانس کلوب فیلم فرهنگسرای فردوس با حضور مرتضی آتش زمزم تهیهکننده و کارگردان، تورج اصلانی فیلمبردار، محمد فیلی و لاله اسکندری دو بازیگر این فیلم و عباس کریمی عباسی منتقد سینما برگزار شد.
عبارات مهم : لاله اسکندری – فیلمبرداری در ابتدای این مراسم عباس کریمی عباسی به نقد و بررسی فیلم مالیخولیا پرداخت و گفت: نخستین چیزی که در هر اثر سینمایی با آن مواجه هستیم نام آن است یعنی یک بعد زمینه ذهنی به ما میدهد که فیلم در مورد چه موضوعی است و یک سری مواردی هستند که متاثر از نام هستند و تم میشوند یا ریتمی که به وجود میآید در خدمت تم یا بعد زمینه قرار میگیرد و تماشاگر را به بخش نهایی هدایت میکند. از این منظر و با توجه به ارجاعات مفهومی چون سوءظن و توهم موجود ذهنی کاراکترها نام بسیار خوبی جهت فیلم گزینش شده است است.
پایان بازی که مبهم نیست
وی در ادامه راجع به تکرار در صحنههای متفاوت فیلم توضیح داد: این نوع ساختار فیلم و چرخش دایرهواری که اتفاق میافتاد و دوباره به اول میرسد ساختار مناسب با محتوای فیلم است که به وسیله کارگردان گزینش شده است هست. «مالیخولیا» فیلمی ساختارشکن ولی جالب جهت همه مردم هست. کارگردان یا فیلمنامه نویس میتوانستند ساختار خطی داشته باشند نه این که از فلاش فوروارد در ابتدای فیلم استفاده کنند ولی واقعیت این است که این گزینش هوشمندانه بوده تا کسالت در روایت فیلم و جهت مخاطب پیش نیاید. ما با یک حادثه، فضای تریلرگونه و تعلیق روبهرو هستیم که داستان را پیش میبرد و به تکرار میرسد در حالی که در هر تکرار اتفاق جدیدی به آن اضافه میشود، به عبارتی هر دایرهای که میبینیم و سه بار در هر دفعه تکرار میشود دایره به دایره بزرگتر میشود و اصل ماجرا جهت مخاطب باز میشود.
این منتقد همچنین راجع به محتوای فیلم و موضوعاتی که در آن مطرح میشود، بیان میکند: به علت این که با فیلمی راجع به بیماری معنوی و مباحث اجتماعی متاثر از آن روبهرو هستیم میتوانیم به عهده بیننده بگذاریم که چه پیام، برداشت یا نهایی جهت فیلم متصور شوند چون شرح حال با خست و تکه تکه به مخاطب انتقال میشود، چیدن پازل فیلم در ذهن مخاطب شکل واژگونی پیدا میکند مانند صحنه آخر فیلم که صحنه باژگونه روی میز به ما میگوید ممکن است همه مواردی که در فیلم گفته شده است حقیقت نداشته باشد. به نظر من فیلمنامه نویس و کارگردان برداشت و آخر را به عهده مخاطب گذاشتهاند.
کریمی عباسی در ادامه راجع به نکتهای که در فیلم توجه او را جلب کرده بود اظهار کرد: کاراکترها در فیلم به تقریب اسم ندارند و غیر از چند مورد که صدا زده میشوند و معدود است اسمشان اهمیت ندارد و میتواند هر چیزی باشد چون نمادی از افراد جامعه هستند و نماینده آنها. در فیلم پرونده ایپکرس اسم شخصیت در فیلم هری پالمر است ولی در کتاب که لن دایتون نوشته است وی اسمی ندارد، یک جاسوس است که شخصیت او خلاف جیمز باند است یعنی جذابیتی ندارد، دست و پا چلفتی هست، دیر سر کار میآید و عینکش هنگامی میافتد جایی را نمیبیند و ترساندن به اخراج میشود. یک ضد قهرمان که اسم ندارد به چه دلیل که دچار بیهویتی است و این فقدان برایش مورد نیاز هست. در «مالیخولیا» نیز شخصیتها اسمی ندارند و تنها یکی دو بار اسم آنها گفته میشود، اسامی نقشی در فیلم بازی نمیکنند. فیلمنامه نویس میخواهد بگوید هر کدام از ما میتوانیم آدمهای این فیلم باشیم و هر کدام از ما ممکن است این اشتباه را انجام دهیم و هیچ قضاوتی هم در مورد آدمها نمیشود فقط مثل یک آیینه این حوادث و شخصیتها روبروی هم چیده میشوند و به نمایش در میآید.
این روزنامهنگار راجع به اوضاع شخصیت پردازی در «مالیخولیا» نیز گفت: با در نظرگرفتن این که اطلاعات تدریجی به مخاطب داده می شود خستگی ایجاد نمیشود. ما اگر از ابتدا بیاییم و یک شخصیت را با همه شرح حال آن به مخاطب نشان دهیم خستهکننده میشود یعنی ۳۰ تا ۴۰ دقیقه از فیلم که میگذرد مخاطب فقط به دنبال ماجراست و دیگر به شخصیتها کاری ندارد. معمولا تیپها در اول فیلم رو میشوند و دیگر جذابیتی ندارند ولی در این فیلم با شخصیت روبرو هستیم هر چند نماد افراد جامعه هستند ولی عملکردها و دیالوگهایشان تفاوت دارد و در جاهایی که انتظار یک تصویر العمل مشخص را داریم تصویر العمل دیگری را میبینیم.
کریمی عباسی موسیقی متن را کم ولی بسیار مناسب دانست و راجع به فضاسازی فیلم بیان کرد: یک پارادوکس ملیح در فضاسازی خوب این فیلم وجود داشت. در فضایی قرار میگیریم که کاملا سنتی هست، دیوارهای آجری و مینیاتورهای آرامش بخش. در عین حال تعلیقی که در فیلم وجود دارد و حملهای که به زن میشود و موتورسوارهایی که میآید و فضای پرتنشی که بین سه نفر حاکم است همه اینها با فضای آرامش بخش اطراف تضاد دارد، همین مسئله جلب توجه میکند و کمک میکند تا فیلم بهتر پیش رود.
«مالیخولیا» فیلمی ساختارشکن ولی جالب جهت همه مردم است
روایتی غیرخطی با بازیهایی خوب
این منتقد سینما راجع به ساختار فیلم نیز گفت: در «مالیخولیا» با سختاری متفاوت از کلاسیک و خطی روبهرو هستیم و ساختاری است که معمولا در فیلمهای اروپایی و هنری دیده میشود، این ساختار در خدمت محتوا قرار گرفته است یعنی با یک فیلم جالب جهت همه سنین و اقشار روبهرو هستیم. جهت مردم معمولی به نوعی و جهت دانشجویان سینما و هنر و فیلمسازان این فیلم به نوعی دیگر حرف و بازنمود دارد. نمیتوانیم بگوییم که این فیلم ساختار موج نویی، آن شکستهای زمانی و مکانی و آن جابهجاییها را دارد ولی میتوانیم بگوییم بین موج نو و کلاسیک هست. آن دوایری که تکرار میشود و تقدم و تاخر و جابه ایی زمانی که در این فیلم رعایت شده است و ما آخر متوجه میشویم چه کسی جای چه کسی است و یک داستان کامل در ذهن ما شکل میگیرد.
نویسنده «هفت مرد از حالا» در ادامه راجع به بازیها و فیلمبرداری اثر اظهار کرد: بازیها بسیار خوب بود چون بازیگران جهت نقش خود خوب گزینش شدند به عنوان نمونه شیرین به عنوان مادر زحمت کشیده گریمی خوب دارد که به همراه بازی زیرپوستی زن اسکندری باورپذیر میشود و در آخر فیلم با گریم، فضا و بازی متفاوت دیگری روبهرو هستیم. آقای فیلی هم کوتاه ولی موثر حضور داشتند. هنگامی میخواهید ببینید یک بازیگر خوب بازی کرده یا نه به ذهنتان رجوع کنید. مطمئنا بعد از یک سال اگر مالیخولیا را یاد بیاورید بازی آقای فیلی در کنار زن اسکندری و سایر بازیگران به یادتان میآید چون کاراکتری است که با وجود کوتاه بودن نقش کلیدی دارد و اگر نبود فیلم میلنگید.
وی افزود: فیلمبرداری کار معقول و متناسب با فضا بود. این فیلمبرداری باعث شده است بود که خاکستری بودن شخصیتها را زیاد احساس کنیم. در این فیلم ما نماهای دو نفره و پشت به پشت داریم که جزو شخصیت پردازی قرار میگیرند و از معدود فیلمهای ایرانی بود که با تصویر، شخصیتپردازی انجام شده است است.
شجاعت زن اسکندری در سینما نادر است
در ادامه عوامل حاضر به توضیح پرداختند.
ابتدا تورج اصلانی در ادامه برنامه راجع به فیلمبرداری کار توضیح داد: همان طور که از اسم مالیخولیا بر می آید یک عمل انجام نشده و تصوری است که گاهی نمی شود به آن استناد واقعی صد در صد کرد یعنی شاید اتفاق بیفتد شاید هم نه. اگر به کل فیلم دقت کرده باشید لرزش هایی وجود دارد که به سه شخصیت که دارای تزلزل و نبود ثبات هستند برمیگردد تنها مکانی که ایستاست و این گونه نیست منزل شیرین در قبرستان هست. یک تصویر واژگون در آخر فیلم است یعنی شاید کل فیلم توهم است و تعریفی که از مالیخولیا داریم همه چیز روایت سر و ته هست. در مورد نورهای فیلم به سلیقه شخصیتهای فیلم برمیگردد یعنی هنگامی که به دیدن شیرین در قبرستان میرود با همان نورها یعنی شمعها فیلمبرداری میشود. مالیخولیا بیماری است که در زندگی امروزی وجود دارد و آن قدر بار نمایشی آن را حاکم نکردیم که باورپذیر نشود.
در ادامه برنامه مرتضی آتش زمزم راجع به کار تیمی عوامل «مالیخولیا» گفت: تولید این فیلم نتیجه کار تیمی و انرژی خوب گروه است جهت همین حسن دارد، اگر عیبی دارد هم به بزرگواری خود ما را ببخشید. همه فیلم جهت ما با توجه به عنوان چالش بود. با در نظرگرفتن این که در فیلمنامه خانوادهای آشفته داشتیم و قرار شد نور نداشته باشیم تصمیم گرفتیم گریم هم نداشته باشیم بنابراین از زن اسکندری خواستیم که بدون گریم بازی کنند و دوستان فکر میکردند که شدنی نیست و روی این مسئله اختلاف داشتیم و حساسیتهای خاص خود را داشت. محمدرضا هدایتی که در قالب طنز شناخته شده است است و باورپذیری بازی در این نقش جهت مخاطب سخت بود ولی بعد از چهار سکانس شاید هیچ مخاطبی، هدایتی قهوه تلخ یادش نیاید. در سینما بازیگر آن قدر گریم میشود که پوستش دیده نمیشود. در این فیلم زن اسکندری همراهی کردند و با دلیری تمام بدون گریم در این نقش بازی کردند که در سینما چنین بازیگری نداریم.
آقای آتش زمزم به مردم فکر کردند نه خودشان
محمد فیلی بازیگر این فیلم نیز به گلایه از وضع موجود فیلمسازی پرداخت و اظهار کرد: یک تهیهکننده هنگامی جهت ساخت فیلمی هزینه میکند انتظار دارد هزینهاش برگردد و اگر یک تومان میگذارد ده تومان سود کند که این عرف است ولی سینما یک رسالت دارد که این رسالت مدتهاست گم شده است است وکسی دنبال آن نیست. آقای آتش زمزم ساختارشکنی کردند، به گیشه توجه نکردند و به بیان یک درد جهت مخاطب پرداختند و انتظار نداشتند که هزینه برگردد که این گذشت، علاقه و علاقه به این حرفه میخواهد و این که فقط به مردم فکر کنند. ایشان حتی به خودشان هم فکر نکردند و تنها دغدغهشان مردم بودند که جای تقدیر دارد.
لاله اسکندری راجع به بازی در این فیلم بیان کرد: همه ما بازیگران بازیهای متفاوتی از خود نشان داهایم و این فیلم فرصتی جهت تجربه تازه بود و افتخاری بود که در کنار آقای فیلی تجربه کردم. ایشان با این که در دو صحنه حضور داشتند آن قدر به جا و درست بازی کردند که یک مدرسه جهت همه ما بود. نقشهایی که من تا امروز بازی کردم نقشهای آرام و متین بود ولی نقش شیرین کاملا متفاوت بود و وجه دیگری از بازیگری من را نشان داد. از آقای آتش زمزم تقدیر میکنم که به من اعتماد کردند و این نقش را به من سپردند، امیدوارم مخاطبان هم دوست داشته باشند. فیلمهای زیادی در صف اکران بودند و مجال به این فیلم داده نشد ولی همین مدت اندک که روی پرده بود بازخوردهای خوبی داشت و مردم کار را دوست داشتند.
در آخر برنامه عوامل فیلم به پرسشهای حاضران پاسخ داده و از آنها با اهدای لوح، تجلیل شد.
اکران فیلمهای سینمایی در فرهنگسراها؛ تجربهای موفق در علاقمند کردن اقشار متفاوت مردم به سینما
مراسم اکران «مالیخولیا» و نقد و بررسی آن با حضور عوامل فیلم در فرهنگسرای فردوس برگزار شد.
محمد فیلی، بازیگر نقش دکتر در فیلم سینمایی «مالیخولیا» در حاشیه نشست اکران و نقد و بررسی این فیلم به خبرنگار روابط عمومی مراکز فرهنگی هنری منطقه ۵ گفت: آشنایی مردم با معضلات اجتماعی از جمله بیماریهای روانی که عنوان فیلم مالیخولیاست، از دریچه دوربین و بازی بازیگران از ویژگیهای مهم اکران فیلمهای سینمایی در فرهنگسراهاست که به افرایش سلامت روانی و حل مسائل خانوادگی میشود.
مرتضی آتش زمزم کارگردان و تهیهکننده فیلم در این خصوص گفت: قشر فرهنگی به طور معمول به سینما میروند و مخاطبین ثابت فیلمهای سینمایی اکران شده است در سینماها هستند ولی ارائه فیلمهای سینمایی در فرهنگسراها، اقشار متفاوت جامعه را به پای دیدن فیلمهای سینمایی میکشاند.
لاله اسکندری نیز در گفتگو با خبرنگار ما، ضمن استقبال از اجرای «سکانس» در فرهنگسرای فردوس اظهار داشت : اکران و بررسی فیلمهای سینمایی در فرهنگسراها به ارتقاء فرهنگ جامعه کمک بسزایی میکند.
انتهای پیام/
در جلسه نقد و بررسی فیلم سینمایی مالیخولیا چه گذشت؟
واژه های کلیدی: لاله اسکندری | فیلمبرداری | اکران فیلم | سینمایی | کارگردان | اسکندری | مخاطب | سینما