• خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • خانه » دنیای مد » دکوراسیون » بازگشت دو عاشق به سوی هم بعد از ۳۲ سال

    بازگشت دو عاشق به سوی هم بعد از ۳۲ سال

    دانشگاه | انگلیسی | شطرنج | زندگی | بازگشت | مطالب جالب و خواندنی

    بازگشت دو عاشق به سوی هم بعد از 32 سال

    بازگشت دو عاشق به سوی هم بعد از ۳۲ سال 

    بعضی اوقات وقت نمی تواند رنگ عشق را کم رنگ کند، ۳۲ سال وقت کمی نیست،اما نتوانست عشق را در این مرد و زن از بین ببرد. “بیل هاربی” توریست آمریکایی در سفرش با یک دختر سوئیسی آشنا شد. آن ها سه روز را باهم سپری کردند و سپس جهت همه ي وقت از هم جدا شدند… حداقل این طور فکر میکردند.

    در شهر قدیمی “نوشاتل” در سوئیس در تراس کافه اي نشسته بودم و قهوه می خوردم. دختر جوانی وارد کافه شد و روی میز خالی پست سرم نشست. روی میز یک صفحه شطرنج قهوه اي منبت کاری شده است بود. او چند مهره نامنظم را سرجایشان قرار داد و بعد سرش را بلند کرد. چشم هاي آبی بی نظیرش مثل جواهر جلا داده شده است بود و مو هاي مشکی و مواج داشت. داشتم فکر می کردم چگونه به فرانسوی بگویم “دوست دارید شطرنج بازی کنیم؟”

    بازگشت دو عاشق به سوی هم بعد از ۳۲ سال

    ماه ژوئن سال ۱۹۷۵ بود. گذشته از شروع دانشگاه در شیکاگو به سوئیس و فرانسه کردم. اتفاقی سر از نوشاتل درآوردم. راننده اي که مرا سوار کرد به آنجا می رفت.

    بالاخره با او صحبت کردم و با اندک فرانسه اي که بلد بودم پرسیدم “دوست داری شطرنج بازی کنیم؟”. به فرانسوی پرسید “ببخشید؟”. تلاش کردم به توجه سؤالم را تکرار کنم. ولی به انگلیسی پاسخ داد: “شاید بهتره به انگلیسی صحبت کنیم.”

    دانشگاه | انگلیسی | شطرنج | زندگی | بازگشت | مطالب جالب و خواندنی

    ماری ۱۹ سال داشت و در نوشاتل بزرگ شده است بود. او تازه امتحان هاي فارغ التحصیلی از دبیرستان را تمام کرده بود و جهت یک فنجان قهوه و استراحت به آن کافه می آمد.

    در طول دو روزِ بعد، ماری تمام شهر را به من نشان داد. روی خیابان هاي سنگ فرش که به قلعه ي قدیمیِ قرن دوازده منتهی می شد، قدم می زدیم. روی چمن هاي کنار دریاچه دراز می کشیدیم و به کوه هاي آلپ خیره می شدیم. تا غروب آفتاب بیرون می ماندیم و شب به رستوران یا کافه اي محلی می رفتیم. در کافه یکی از دوستان ماری که مردی مسن تر و بسیار مؤدب بود به ما ملحق شد. به وضوح مشخص بود از حضور من ناراحت هست.

    ماری در نوزده سالگی

    بازگشت دو عاشق به سوی هم بعد از ۳۲ سال

    بسیار خجالتی بودم و در طول آن دو روز نگفتم چه حسی به او دارم. بنابراین تصمیم گرفتم آنجا را ترک کنم و به مقصدی که فراموش کرده بودم بروم. بعد از چند روز طاقت نیاوردم و دوباره به نوشاتل برگشتم. در همان کافه اي که نخستین بار ملاقات کردیم نشستم و منتظر ماندم.

    انتظارم طولانی نشد. قهوه اي خوردیم و مرا به منزل مادربزرگش برد. مادربزرگش نهار برایمان املت درست کرد. هرگز جهت ناهار املت نخورده بودم. روی میز آشپزخانه که هنوز هم آنجاست ناهار را خوردیم.یک شب دیگر هم در نوشاتل ماندم. ولی هنوز جاهای زیادی جهت مشاهده مانده بود و قصد داشتم گذشته از بازگشت به کشور آمریکا از همۀ جا مشاهده کنم.

    دانشگاه | انگلیسی | شطرنج | زندگی | بازگشت | مطالب جالب و خواندنی

    مقابل منزل ماری باهم خداحافظی کردیم. لحظه اي که برگشتم صدای ناله خفیفی از سوی ماری به گوشم خورد. هر احمق دیگری بود همان لحظه برمی گشت و جهت همۀ وقت} پیشش میماند.

    بیل بعد از چند روز دوباره به نوشاتل بازگشت تا ماری را ببیند.

    بازگشت دو عاشق به سوی هم بعد از ۳۲ سال

    در ماه سپتامبر به شیکاگو برگشتم و به دانشگاه رفتم. ماری هم در دانشگاه انتاریو در کانادا مشغول به تحصیل شد. یک بار با او تماس گرفتم و گفت شاید به زودی به شیکاگو بیاید. ولی چند هفته بعد که دوباره تماس گرفتم، گفت با شخص جدیدی آشنا شده است هست. ارتباطمان قطع شد، جهت ۳۲ سال.پس از فارغ التحصیلی به استرالیا و نیوزلند سفر کردم و یک سال و نیم آنجا بودم. سپس به منزل اخیر خانواده ام در هاوایی رفتم. گاهی اوقات به ماری فکر می کردم.

    پس از ۲ سال، بیل و ماری یکدیگر را در LinkedIn پیدا کردند.با فراگیر شدن اینترنت معجزه هاي کوچک شروع شد. در سال ۲۰۰۷ اسمش را در گوگل جستجو کردم و پروفایل کاربری اش در LinkedIn بالا آمد. برایش پیغام فرستادم و دوباره یکدیگر را پیدا کردیم.

    ماری برایم نوشت چند هفته گذشته خواب عجیبی دیده بود: زنی مرموز از کنار او رد شد. ماری از زن پرسید کجا می رود و او پاسخ داد: “به پخش باز میگردم.” ماری پرسید در پخش چه خبر هست؟ زن پاسخی نداد.در سال ۱۹۷۵ که ماری را ملاقات کردم، در پخشِ اوهایو زندگی می کردم.

    هر دو طلاق گرفته بودیم. ماری سه فرزند داشت و من فرزندی نداشتم. فهمیدیم که هر دو طرفدار “لئوناردو کوهن”، “تام ویتس” و “ویک چستنات” هستیم، فهمیدیم که هر دو دوست داریم باز هم را ببینیم.ماری جهت چند هفته به هاوایی آمد. سال بعد من به مدت سه ماه به ژنو رفتم و با ماری و پسرش دنیل زندگی کردیم. بالاخره تصمیم گرفتیم با واقعیت روبرو شویم.

    اکنون هفت سال است که ازدواج کرده ایم. حدود شش سال پیش، از طرف یکی از دوستان قدیمی در اوهایو بسته اي دریافت کردم. در بسته یک کارت پستال قاب گرفته شده است قرار داشت. در یک طرف تصویری از “مونترو” و در پشت آن، دست خط من:

    بیل در کارت پستالی که سال ها پیش جهت دوستش ارسال کرد، از ماری نوشته بود.”… با دختری ۱۹ ساله و بسیار خوشگل در نوشاتل آشنا شدم و سه روزِ فوق العاده را باهم سپری کردیم. اگر به موقع نوشاتل را ترک نکرده بودم، مسائل عشق و عاشقیِ زیادی به وجود می آمد.”باز هم به همان کافه برگشتیم. اکنون آن میز گرد و منبت کاری شده است در تراس خانمان در نوشاتل قرار دارد.

    واژه های کلیدی: دانشگاه | انگلیسی | شطرنج | زندگی | بازگشت | مطالب جالب و خواندنی

    بازگشت دو عاشق به سوی هم بعد از 32 سال

    بازگشت دو عاشق به سوی هم بعد از ۳۲ سال

    بازگشت دو عاشق به سوی هم بعد از 32 سال

    بازگشت دو عاشق به سوی هم بعد از ۳۲ سال

    اشتراک گذاری مطلب

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • خرید کتاب های پردازش تصویر از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی روانپزشکی
  • دانلود منابع مرجع آزمون های انگلیس
  • خرید کتاب شعر زبان اصلی
  • خرید کتاب های زبان اصلی گردشگری
  • دانلود منابع مرجع شبکه
  • منابع اورجینال دامپزشکی
  • منابع اورجینال زیست فناوری
  • کتاب های اقتصاد اورجینال
  • منابع اورجینال هنر
  • تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است - طراحی شده توسط پارس تمز
    ?>