• خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • خانه » دنیای مد » مدل طلا و جواهرات » گفتگو با سامان ارسطو بازیگر ایرانی که عوض کردن جنسیت داد

    گفتگو با سامان ارسطو بازیگر ایرانی که عوض کردن جنسیت داد

    ترانس سکشوال | سامان ارسطو | اختلال هویت | بیمارستان | خانواده | احساسات | ازدواج | فرزندان | فرزند | جراحی | احساس

    گفتگو با سامان ارسطو بازیگر ایرانی که عوض کردن جنسیت داد

    گفتگو با سامان ارسطو بازیگر ایرانی که عوض کردن جنسیت داد 

    سامان ارسطو از بازیگران و کارگردان هاي ایرانی است که تابوی عوض کردن جنسیت ترنس ها در کشور عزیزمان ایران را تا حدودی توانسته بشکند و آزادانه در این باره صحبت نماید. « من «ترانس سکشوال» هستم، نه بیمارم و نه اختلال دارم. من این طوری به دنیا آمده ام. من با جسمی به دنیا آمدم که متعلق به من نبود.»

    «تغییر جنس» در کشور عزیزمان ایران بر خلاف دیگر کشورهای اسلامی مجاز محسوب می شود و این پیشگامی را مدیون فتوای امام خمینی «ره» هستیم. ایشان سال ها پیش در سال ۱۳۴۳ به روا بودن اصل عوض کردن جنس فتوا دادند؛ گرچه اظهارنظر از سوی فقها درمورد آن همچنان مسکوت بود تا این که «فریدون ملک آرا» در سال ۱۳۶۴ نزد آیت الله خمینی «ره» رفت

    گفتگو با سامان ارسطو بازیگر ایرانی که عوض کردن جنسیت داد

    و با بیان این استدلال که از نظر روانی خود را یک زن می داند، از او جهت عوض کردن جنس کسب وظیفه کرد و امام خمینی «ره» بعد از تأیید پزشکان متخصص مورد اعتمادش به او اجازه چنین کاری را داد. از آن بعد مساله عوض کردن جنس از نظر فقهی در این کشور مسلمان تسهیل شد و باب گفت وگوی حقوقی و فقهی درمورد آن باز شد.

    هویت جنسیتی ولی به معنای تشخیص ذهنی فرد از خود بعنوان مرد یا زن هست. تشخیص هویت جنسیتی از کودکی شروع میشود و در نوجوانی تقویت میشود و به ثبات میرسد. هویت جنسیتی فرد در واقع شامل رفتارهای بیرونی فرد در جامعه، خانواده و یا در ذهن خود فرد است که ممکن است مردانه یا زنانه باشد و ممکن هست

    ترانس سکشوال | سامان ارسطو | اختلال هویت | بیمارستان | خانواده | احساسات | ازدواج | فرزندان | فرزند | جراحی | احساس

    رفتار بیرونی فرد با اندام هاي جنسی وقت تولدش سازگار و یکسان نباشد. بعنوان مثال ممکن است فردی با اندام جنسی زنانه متولد شود ولی واکنش‌ مردانه داشته باشد و هویت جنسیتی فرد مردانه باشد.

    اختلال هویت جنسیتی زمانی رخ می دهد که ذهنیت فرد از جنسیت خویش با اندام جنسی وقت تولد خود متفاوت است «مثلاً فرد با اندام جنسی مردانه متولد شده است ولی خود را زن تصور می کند و واکنش‌ زنانه می کند». به این افراد به اصطلاح «دگرجنس گونه» یا «trans sexual» گفته میشود . گرچه بعضی درمورد اختلال نامیدن این مساله حرفهایی دارند ولی نهایتا می توان گفت که این مسئله ممکن است در کودکی و یا در وقت بلوغ رخ دهد.

    نامش «فرزانه» بود. «فرزانه ارسطو». ولی روزی رسید که احساس کرد با بقیه تفاوت داد، احساس کرد کالبدش متعلق به خودش نیست و باید یک عوض کردن اساسی به وجود بیاورد؛ هر چند این روند ۱۷ سال طول کشید ولی فرزانه آخر سال ۸۷ پیروز به جراحی عوض کردن جنس شد و با نام «سامان ارسطو» زندگی را از سر گرفت.

    گفتگو با سامان ارسطو بازیگر ایرانی که عوض کردن جنسیت داد

    از همان سال به صورت شخصی در جهت معالجات معنوی و جسمی به حمایت افراد ترنس سکشوال در شهر تهران و شهرستان ها پرداخت و نمایش «همان باش که نیستی» را هم با همین مضمون روی صحنه برد. صورت سامان ارسطو طبعا جهت شما آشناست؛ چون وی را بارها در سینما و تلویزیون دیده اید.

    آن چه میخوانید، گفتگوی ما با سامان ارسطو درمورد زندگی شخصی اش هست. از روزهای «فرزانه» بودن تا «سامان» شدن و همه ي احساسات و دردهایش…

    ترانس سکشوال | سامان ارسطو | اختلال هویت | بیمارستان | خانواده | احساسات | ازدواج | فرزندان | فرزند | جراحی | احساس

    آقای ارسطو! طبعا شما یک روزی احساس کردید که با سایر دوستانتان تفاوت دارید؛ حالا از سر کنجکاوی دوران کودکی یا هرچیز دیگر. چه زمانی احساس تفاوت کردید؟

    فکر میکنم، شش یا هفت ساله بودم که احساس کردم متفاوتم و با دختربچه هاي دیگر که اطرافم میباشند، همسو نیستم. من از همان اول همۀ وقت} تی شرت و شلوارک می پوشیدم؛ در حالیکه زیاد دختربچه ها دنبال دامن کوتاه و کفش تق تقی بودند. هیچ وقت یادم نمی آید پشت ویترین یک مغازه به کفش هاي پاشنه بلند چشم دوخته باشم،

    گفتگو با سامان ارسطو بازیگر ایرانی که عوض کردن جنسیت داد

    اصلا همه ي وقت کفش ها و لباس هاي پدرم را می پوشیدم؛ ولی هیچ گاه سر کمد لباس هاي مادرم نمی رفتم؛ با این حال در این باره با کسی صحبت نمیکردم. زمانی هم که به این حس متفاوت بودن رسیدم، هنوز با واژه «ترانس سکشوال» آشنا نبودم؛ گرچه این را هم بگویم که پدرم جراح بود و همۀ وقت} به من میگفت تو متفاوتی! پدرم با من مدارا می کرد و همراه بود.

    بعدتر فهمیدم که من یک «ترانس» هستم؛ گرچه بعد از جراحی هم باز یک ترانس هستم. میخواهم بگویم ما ترانس سکشوال ها باید اول خود ما را بافایده بشناسیم. اعتقاد دارم ما زن یا مرد به دنیا نمی آییم. فرزند که به دنیا می آید به علت آناتومی و فیزیکش نام وی را دختر یا پسر میگذارند؛ در صورتی که این نام گذاری فقط بر مبنای ظاهر است و نه برمبنای هویت. به نظر من هنگامی پنج سالگی را رد میکنیم، تازه به این مفهوم زن یا مرد پی می بریم.

    من در ابتدا باید بعنوان یک انسان روی خودم کار کنم؛ حالا مهم نیست زن هستم یا مرد، مهم این است که من یک انسانم. هنگامی این عنوان را درک کنیم، میتوانیم روی خود ما کار کنیم. جهت من مهم این است که انسانم. با این نظر است که می توانم با جامعه درست برخورد کنم؛ ولی هنگامی بعنوان یک ترانس خودم را جدا از دیگران ببینم و اگزجره «بزرگ نمایی بیش از حد» هویت جنسی ام را نشان دهم، جامعه نسبت به من حالت دافعه نشان می دهد.

    می شود کمی این عنوان اگزجره کردن را باز کنید و زیاد در درمورد اش حرف بزنید؟

    ترانس سکشوال مریضی نیست؛ حتی اتفاق هم نیست، اختلال هم نیست. یک آدمی ترانس به دنیا می آید. اگر بین اعداد ۱ تا ۶ بگوییم که به عنوان نمونه عدد ۱ مرد کامل و عدد ۶ زن کامل هست، می توان گفت که ۸۰ درصد نه زن کامل و نه مرد کامل میباشند به علت تمایلاتشان. من اعتقاد دارم وزارت بهداشت باید بستری را جهت ترانس ها فراهم کند.

    آن چه شما بعنوان ترانس از آن یاد میکنید، همان چیزی است که آن را بعنوان اختلال هویتی جنسیتی می شناسند.

    این جمله غلط هست. «اختلال هویت جنسیتی» غلط ترین جمله ممکن هست. این عنوان اختلال که نیست هیچ، هویت ما و آن چه درون ماست، محسوب میشود. من جسمم را عوض کردن دادم تا با هویتم تطبیق پیدا کند. ترانس سکشوال نه اختلال است و نه مریضی.

    اما در حیطه روانشناسی جایی به ترانس سکشوال میگویند «اختلال» که فرد هنوز هویت جنسیتی اش را پیدا نکرده هست.

    اشتباه ما همین هست. متاسفانه حتی دانشجویان روانشناسی ما هم اصلا نمی دانند هویت جنسی یعنی چه؟ آن وقت یک کلمه اختلال هم به آن چسبانده اند. متاسفانه جریانی هم است که از این سیستم حمایت میکند.

    شما می گویید، درستش چیست؟

    «انجمن ترانس سکشوال ها». مانند «انجمن کودکان کار». من ترانس سکشوال هستم؛ نه بیمارم و نه اختلال دارم. من این طوری به دنیا آمده ام. من با جسمی به دنیا آمدم که متعلق به من نبوده.

    از زمانی که متوجه این تفاوت شدید، چقدر طول کشید که عنوان را بپذیرید و با آن کنار بیایید؟

    من همان اول با این عنوان کنار آمدم و شروع کردم به تربیت خودم.

    خانواده تان هم متوجه بودند؟

    آن ها متوجه بودند ولی من بروز نمی دادم. مرد و زن فقط یک واژه هست. به عنوان نمونه این لیوان را از اول به شما یاد دادند که بگویید، لیوان. نامش می توانست چیز دیگری باشد. ما نباید انقدر درگیر واژه ها باشیم. آن هم واژه هایي که بی تاثیرند.

    مشاهده نمایید، ترنسی که با یک خروار آرایش بیرون می آید، در واقع روحش «زن» هست. این روح مهم هست، جسم که ارزشی ندارد. متاسفانه بعضی ترانس ها به علت عدم آگاهی از خود و جامعه ارزش در آرایش کردن، راه رفتن و … اگزجره واکنش‌ میکنند، یا بارها این فرزند ها را مجبور به ازدواج می کنند. آن قدر روند مجوز گرفتن جهت جراحی سخت هست

    و پزشکی قانونی سنگ می اندازد که اینها چنین رفتارهایی از خود نشان می دهند. می خواهند بگویند: «من هستم، من را مشاهده نمایید!» ما باید بار این افراد را سبک کنیم. مگر در کشور بیمارستان تخصصی قلب نداریم؟ خب، جهت این فرزند ها هم بیمارستان تخصصی داشته باشیم. جهت این فرزند ها فقط یک انستیتو روانشناسی تاسیس کرده اند

    که چند روانشناس آنجا نشسته اند و فقط پرسش هاي الکی می پرسند. انقدر پرسش ها پیش پا افتاده است که حد ندارد. در آن انستیتو به فرزند ها تلقین مریضی می کنند و باعث افسردگی آن ها میشوند.

    شما هم درگیر این پروسه و این انستیتو شده است اید؟

    من نگذاشتم درگیرم کنند. این همان بحث شناخت از خود هست. من تمام تلاشم این است که یک مجوز به من بدهند تا فرزند هاي ترانس را جمع کنم و بتوانم راجع به این بحث شناخت از خود آگاهشان کنم.

    فکر میکنم، در جامعه ما ترانس هایي که ظاهر مردانه با هویت زنانه دارند، مشکلشان زیاد هست.

    بله. مشکلاتشان زیاد هست؛ چون جامعه مردسالار هست. گرچه نه فقط در کشور عزیزمان ایران بلکه در اروپا و کشور آمریکا هم همین طور هست.

    تجربه خودتان چطور بود؟

    سال ۶۷ بود که با دکتر محرابی آشنا شدم. آن وقت ۲۲ ساله بودم. نظرم عوض شد و سال ۷۱ دیگر روند جراحی را پیگیری نکردم؛ چون تصمیم گرفتم جهت خودم پایگاه اجتماعی بسازم. به عنوان نمونه کار و سوادم را ارتقا دهم. کار تئاتر را نیرومند تر پیش گرفتم و پرقدرت جلو رفتم.

    پیروز هم بودید؟

    خیلی. همین الانم موفقم. من اساسا آدم موفقی هستم.

    قرار بود راجع به تجربه شخصی خودتان بگویید؟ بعدش چه شد؟

    بله. آن ۹ روانشناس را میگفتم که پرسش هاي عجیب می پرسیدند. از من هم ازآن پرسش ها پرسیدند ولی آن قدر پرسش هایشان عجیب بود که دوست داشتم میز را بردارم و بکوبم روی سرشان.

    مگر پرسش هایشان چه بود؟

    مثلا می پرسیدند شما نسبتا به یک زن چه حسی دارید؟ گفتم مانند همان حسی که شما دارید. حس، حس است دیگر! به آن ها گفتم پرسش هاي چرت می پرسید. دوباره رفتم پیش دکتر محرابی و گفتم من نیاز به روانکاوی ندارم. دکتر محرابی قبول کرد و مجوز داد جهت جراحی.

    این را هم بگویم که من در سال ۷۰ یک ازدواج اجباری داشتم. نمایش «همان باش که نیستی» که روی صحنه بردم روایت همین اتفاق هست.

    چرا خانواده ات اینکار را کردند؟

    خب! شما یک پدر و مادر دارید و یک خواهر و برادر. ممکن است به عنوان نمونه پدر و مادرتان با عنوان کنار بیایند ولی خواهر و برادرتان نه.

    چه شد که ازدواج کردید؟

    من فقط یک روز در این ازدواج ماندم. یکسال و نیم هم طول کشید تا جدا شدم.

    خب! آن وقت این برایتان عنوان خیلی دردناکی بوده هست.

    خیلی. ولی بعضی وقت ها تجربه هاي تلخ باعث میشوند تو خودت را پیدا کنی.

    شما چطور از این تجربه تلخ عبور کردید؟

    با مطالعه. با رفتن به یک دِه و درس دادن به فرزند هاي آن ها. مساله این است که تو راه عبور را چطور پیدا کنی؟ من روی عنوان آگاهی پافشاری می کنم. هنگامی به خودت آگاه شوی خیلی مسائل حل هست. مهم ترینش این است که کسی را قضاوت نمیکنی. بعضی آدم ها خودشان را نمی شناسند ولی دکتری دارند و ۱۰ کتاب هم نوشته اند.

    از هنگامی ازدواج کردید تا وقت جراحی چقدر طول کشید؟

    ۱۷ سال.

    خیلی طولانی هست.

    اما من در این ۱۷ سال برترین مطلب هایم را نوشتم. روی کارهای “برتولت برشت” تحقیق کردم. به فرزند هاي دِه درس دادم. ۸ جایزه بازیگری گرفتم و برترین اجراهایم را روی صحنه بردم.

    اما به هر حال همواره با این عنوان درگیر بودید. به عنوان نمونه در کارهای تئاتر مجبور بودید، نقش زن بازی کنید؛ چیزی که نیستید.

    مهم نیست؛ من بازیگرم. روی صحنه نقش زن بازی کردم و مهم نیست. اساسا خودم را اذیت نمی کردم. آن وقت مانتوی راحت می پوشیدم. همه ي هم می دانستند من متفاوتم. اتفاقا وزارت ارشاد که می رفتم با مردها دست می دادم ولی حراست ایراد نمی گرفت. بعد از جراحی حراست گفت ما می دانستیم تو با بقیه تفاوت داری، جهت همین جلویت را نمیگرفتیم.

    این تجربه ها خیلی شگفت انگیز و خاص اند. میخواهم سراغ تجربه شخصی در جراحی برویم. نامه گرفتید، بعدش چه شد؟

    زنگ زدم به مهتاب کرامتی. سر فیلم برداری «بیست» بود. گفتم مهتاب باید ببینمت. او دوست دوران دانشگاهم بود. رفتم پیشش و گفتم که مجوز جراحی گرفتم. او راحت پذیرفت و حتی یک جراح بافایده به من معرفی کرد. رفتم پیش دکتر مهدی زاده جهت جراحی رحم و تخم دان که در بیمارستان «رسول «ص»» انجام شد.

    دیدنی است بدانید بیمارستان «رسول «ص»» جهت نخستین بار این جراحی را روی من انجام داد. دکتر مهدی زاده یک جراح فوق العاده و انسان شریفی بود. پرستارهای آنجا هم هوایم را داشت.

    بعد از جراحی چه حسی داشتی؟

    بینظیر. برترین احساس بود. باز هم به کمک مهتاب به دکتر حسینی معرفی شدم تا جراحی سینه انجام دهم. من هزینه اي پرداخت نکردم. مهتاب کرامتی تقبل کرد. ولی جهت جراحی آخر باید می رفتم سراغ دکتر کهن زاد در بیمارستان «پارس». آنجا خیلی گران بود. بهزیستی هم فقط یک میلیون تومان کمک میکرد و من حقوق چندانی نداشتم که بتوانم دستمزد دکتر کهن زاد را پرداخت کنم.

    جراحی تان چند مرحله بود؟

    سه جراحی که جهت من در یک پروسه سه ماهه انجام شد. جراحی آخر خیلی سخت و مهم هست. یعنی همان جراحی که اندام جنسی را عوض کردن می دهد. همان جراحی قرار بود دکتر کهن زاد انجام دهد. بیمارستان «پارس» که اصلا بیمه قبول نمی کند. جهت همین با مائده طهماسبی صحبت کردم. او گفت دلواپس نباش با دکتر صحبت کردم

    که تخفیف دهد و گرچه این را هم گفت که چهل نفر از فرزند هاي بازیگر به حسابم پول ریختند. دیدنی بود همۀ بازیگرهای زن جهت جراحی من پول واریز کرده بودند. هدیه تهرانی، کتایون ریاحی و… خیلی احساس شعف کردم. هنوز هم شعف دارم. جراحی ام آن وقت به وسیله دکتر کهن زاد، خیلی بافایده انجام شد.

    نقاهت طولانی بود؟

    دکتر کهن زاد فکر نمی کرد جهت من که در ۴۲ سالگی جراحی کردم، دوران نقاهت انقدر کوتاه باشد. خب! ۴۲ سالگی خیلی جهت این عمل دیر هست. هرچند که جراحی جهت ترانس ها اجباری نیست ولی من دوست داشتم بدنم را تطبیق دهم.

    درصد خانواده هایي که با این عنوان کنار می آیند، چقدر هست؟ به خاص با جراحی.

    درصد خانواده ها خیلی کم هست. گرچه مسئله خانواده نیست؛ مسئله آموزش هست. آگاهی به مردم نمی دهند. به عنوان نمونه فیلم «آیینه هاي روبرو» فیلم خوبی بود ولی مگر در چند سینما اکران شد؟ باید بودجه باید صرف آگاه سازی شود. یک نامه به من بدهند، خانواده ها را جمع کنم، آگاهی بدهم. کتاب وفیلم به آن ها نشان دهیم. کاری ندارد. من فقط مجوز میخواهم؛ نه پول و نه هیچ چیز دیگر.

    من سال ۸۷ جراحی کردم ولی می دانید، بعد از آن چند فیلم کار کردم؟ حتی دوست هاي صمیمی ام به من نقش نمیدهند و می گویند که نمی شود، کار کنی. چرا؟ حتی چند نفر زنگ زدند، برنامه «ماه عسل» و گفتند، سامان ارسطو را به برنامه تان دعوت کنید تا در این باره صحبت کند ولی آن ها گفتند، این عنوان خط قرمز صدا و سیما هست. خط قرمز یعنی چه؟ حتی نمایشم را هم هیچ کس حمایت نکرد؛ هر چند که خیلی بافایده دیده شد.

    بالغ بر ۵۰ خانواده با اینکار آگاه شدند که اگر پول جراحی فرزندانشان را ندارند، حداقل آن ها را بفهمند. حالا مشاهده نمایید، اگر اینکار حمایت می شد، چه اتفاقی می افتاد؟

    من ۱۱۵ قصه نوشته ام. این قصه ها قصه خیلی از آدم هاست.

    حس و حال شما جهت من دیدنی هست. هنگامی حرف هاي شما را مرور می کنم آن ۱۷ سال در ذهنم می آید. ولی شما در صحبت هایتان راحت از آن عبور میکنید.

    ۱۷ سال خیلی سخت.

    شما شانس آوردید. بعضی ها این شانس را ندارند و تا آخر عمر مانند همان ۱۷ سال شما زندگی میکنند.

    نباید این طور باشد. اتفاقا خواهش کردم، وزیر بهداشت بیاید نمایش ما را ببیند تا این ۱۷ سالی راکه من تجربه کردم کسی تجربه نکند.

    پس مرور این ۱۷ سال اهمیت دارد. ما جهت این که این تلخی را نشان دهیم باید زیاد راجع به آن حرف بزنیم.

    این ۱۷ سال تلخ ترین قسمتش تنهایی بود. واقعا تنها بودم. تنهایی درونی خیلی تلخ تر از تنهایی بیرونی هست. تو نمی توانی به برترین رفیقت هم توضیح دهی که چه مساله اي داری. این دردآور هست.

    روابط عاطفی ات چطور بود؟

    خیلی سخت بود. به چه کسی می توانستم اعتماد کنم؟ تجربه دست یکی را گرفتن و با او بستنی خوردن یک رویای همیشگی بود برایم. همۀ رویاهای من به حقیقت پیوسته اند جز رویای جوانی ام؛ من جوانی نکردم. در جامعه اي بودم که به سطحی از آگاهی نرسیده بود که به من یاری کند ولی امروز رسیده هست. رویاهای من هیچ گاه تحقق پیدا نکرد.

    هنوز هم؟

    نه! دیگر کنار آمده ام. دو سال است ازدواج کرده ام.

    ازدواج کردنتان هم باید تجربه جالبی باشد.

    آره دیدنی هست. خیلی. آن آدم می دانست من چه کسی هستم و مرا پذیرفت.

    راستی این را نگفتم. یکی از خاطرات تلخ من این است که چهار بار به من شوک الکترونیکی دادند. به من گفتند روانی! و در بیمارستان «روزبه» بستری ام کردند. من حتی دارو درمانی شدم گرچه خودم به شدت جلوی این عنوان را گرفتم. بر اثر این شوک من ماه ها فراموشی داشتم. به عنوان نمونه می دانستم این لیوان است ولی نمی توانستم اسمش را بگویم.
    با چه تشخیصی شوک الکترونیکی دادند؟

    گفتند توهم زدی.

    تشخیص اسکیزوفرنی داده بودند؟

    بله! و گفتند افسردگی داری. هرچند که من بعد از آن عنوان افسردگی شدید گرفتم.

    وقتی از فرزانه به سامان تبدیل شدي، روابط دوستانه ات چه شد؟

    یک سری ارتباط ارزش را با من قطع کردند و بعضی ها هم ماندند.

    روابط میان فردی دچار اختلال نشد؟

    نه. می خواستم همۀ آن طور که من هستم، دوستم داشته باشند نه آنطور که خودشان دوست دارند. ولی در حیطه کاری بی مهری زیاد به من شد. به عنوان نمونه در آلبوم محله «گل و بلبل» کار کردم و قرارداد بستم. یک سکانس هم گرفتند ولی بعد گفتند نمی توانی بیایی. پولم را هم ندادند. آن کار می توانست، شروع خوبی در تلویزیون جهت من باشد. توضیحی هم ندادند.

    در واقع بر اساس یک نامه نوشته نشده ممنوع التصویر شدي؟

    می شود گفت. با من برخورد شخصی شد. از وزیر نامه دارم که ممنوع الکار نیستم.

    مفید شد که به انزوا نرفتی.

    خواستند مرا منزوی کنند ولی نتوانستند.

    ****

    حرفهای سامان ارسطو گرچه دربردارنده تجربه هاي شخصی ارزشمندی است ولی همچنان به تبیین و نگاه علمی بیشتری نیاز دارد. دکتر «شهریار کهن زاد» که در این اساس تخصص و شهرت زیادی دارد و همان دکتر معالج سامان ارسطوست، در پاسخ به این پرسش که علت اختلال هویت جنسیتی چیست؟ میگوید: در کتاب هاي مرجع، زیاد علل این مریضی را تنها در حد اختلال کروموزمی و هورمونی به خاص در دوران جنینی میدانند.

    هیچ شاهدی در ثابت این فرضیه ها وجود ندارد. من زیاد این توضیح ها را کافی و قانع کننده نمی بینم. بر این باورم در شیوه نگرش فلسفی شرق توجیهی قانع کننده تر وجود دارد. نگاه شرقی در تکوین انسان جهت روح، جنسیت قائل هست. در این شیوه نگرش روح انسان، بدوا زن یا مرد هست. از این رو در رستاخیز ارواح انسان ها با جنسیت هاي پیشین خود برانگیخته میشوند؛ بنابرین روح باید با جنسیت مشخصی در کالبد آدمی شکل گیرد.

    او ادامه می دهد: در ظاهر و بر اساس واقعیت هاي علمی هر یک از ما از منظر جسمی چهار سطح جنسی داریم. اولی جنسیت کروموزومی هست. دوم جنسیت غددی است که دستور تولید غدد جنسی را صادر می کنند. سوم جنسیت ظاهری است و چهارم جنسیت اجتماعی . به نظر من اختلال هویت جنسی ایرادی است که در هیچ یک از این موارد به تنهایی قرار نمیگیرد. این کیفیت پیچیده را تنها با توجیه ها و تبیین هاي فلسفی می شود تعریف کرد.

    وقتی از او می پرسیم نشانه هاي این مساله کدام اند؟ پاسخ می دهد: این نشانه ها در کودکان این گونه است که تعداد زیادی از این افراد، جهت خود نام جنس برابر را می پسندند. از اندام تناسلی خود انزجار دارند. به عنوان نمونه پسرها وجود آلت جنسی خود را نفی میکنند و دخترها از نشسته ادرار کردن پرهیز می کنند و از رشد سینه ها هراسان می شوند.

    آن ها عمدتا بر این باورند که هنگامی بزرگ شوند جنس دیگری پیدا خواهند کرد. پوشش هایي که به جنس برابر تعلق دارند، بهره گیری می کنند. احساس اضطراب و افسردگی و…

    او معتقد هست: این اختلال اصلا مرسوم نیست. علت رواج زیادی که در بعضی گزارشات در مناطق گوناگون دنیا وجود دارد، عمدتا ناشی از خطای تشخیصی هست. در صورتی که به آن توجه کافی نشود، تعداد زیادی از بیماران همجنس گرا با این گروه اشتباه شده است و مسئله هاي درمانی زیادی بروز میکند.

    دکتر کهن زاد درمورد چگونگی تشخیص نیز می گوید: جهت تشخیص درست، توجه، وقت و تخصص مورد نیاز هست. اضافه بر این همجنس گرایی، افسردگی و اضطراب، اختلال هاي هورمونی و نقصان هاي معنوی و روانی نیز باید در نظر گرفته شوند. به یاد داشته باشیم که اختلال هویت جنسی با روان درمانی معالجه نمیشود. تنها راه درمان این افراد، جراحی و فراهم سازی جنسیتی است که بیمار در خود سراغ دارد.

    او همین طور تاکید میکند: این بیماران، بعد از گذران یکی از سخت ترین درمان هاي موجود در طب، هنگامی بالاخره از زیر تیغ عمل طولانی چند ساعته جراحی چون من به در آمدند، با حضوری بدون تجربه، شکننده و نو در اجتماع هم شاگردی، همسایه و همکار شما خواهند شد. در نظر داشته باشید که این درست لحظه سنجش انسانیت شماست.

     

     

    واژه های کلیدی: ترانس سکشوال | سامان ارسطو | اختلال هویت | بیمارستان | خانواده | احساسات | ازدواج | فرزندان | فرزند | جراحی | احساس

    گفتگو با سامان ارسطو بازیگر ایرانی که عوض کردن جنسیت داد

    گفتگو با سامان ارسطو بازیگر ایرانی که عوض کردن جنسیت داد

    گفتگو با سامان ارسطو بازیگر ایرانی که عوض کردن جنسیت داد

    گفتگو با سامان ارسطو بازیگر ایرانی که عوض کردن جنسیت داد

    اشتراک گذاری مطلب

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود منابع مرجع طب آزمایشی
  • دانلود منابع مرجع انرژی
  • خرید کتاب بازی های فکری زبان اصلی
  • دانلود منابع مرجع جبر کامپیوتر
  • هاردکپی کتاب های داروشناسی
  • خرید کتاب های سرد سازی از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی زبان مدلسازی
  • دانلود فایل های زبان اصلی جراحی پلاستیک
  • خرید کتاب های زبان اصلی کابالا
  • هاردکپی کتاب های خانه داری
  • تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است - طراحی شده توسط پارس تمز
    ?>