• خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • خانه » خبری و خواندنی » نویسنده شهیدی که داستانش انتشار نشد

    نویسنده شهیدی که داستانش انتشار نشد

    حبیب غنی‌پور چهارده ساله بود که بهمن ۵۷ را درک کرد، امام (ره) خویش را آشنایی و با وی بیعتی باعشق بست.

    نویسنده شهیدی که داستانش انتشار نشد

    به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترتگروه فرهنگی گروه تحریریه سایت جوان؛ حبیب غنی پور در سال ۱۳۴۳ در محله «جی» واقع در جنوب غربی شهر پایتخت کشور عزیزمان ایران به دنیا آمد. تا سال ۱۳۵۷ مثل بقیه کودکان محروم جنوب شهر زندگی کرد؛ ولی در خانواده ای که پدر، کاسب معتمد محل بود و مادر، معلم قرآن جلسات مذهبی بانوان حبیب با نان حلال و اشک علاقه به اهل بیت محمد (ص) زیر سایه بلند مسجد روبروی منزل ارزش بزرگ شد.
    حبیب غنی پور چهارده ساله بود که بهمن ۵۷ را درک کرد، امام (ره) خویش را آشنایی و با وی بیعتی باعشق بست. در همان سنین از اعضای فعال کتابخانه مسجد جوالائمه (ع) بود. بنیانگذاران کتابخانه، جوانان پاک و مؤمن و مبارزی بودند که تعداد کثیری از آنان هنر را وسیله مبارزه با طاغوت درون و بیرون ساخته بودند.

    عبارات مهم : داستان کوتاه – کتابخانه

    نخستین جلسه قصه نویسی مسجد جوادالائمه (ع) در سال ۱۳۵۸ مملو از نوجوانان محل بود و حبیب با جسارت در صف اول نشسته بود و به قصه ای که یکی از آن جوانان می خواند گوش سپرده بود. کتاب «سوره، فرزند های مسجد» نخستین محصول ادبی و هنری آن جمع بود که قصه انشا از حبیب غنی پور در آن چاپ شده است بود. این کتاب که به نام انتشارات مسجد جوادالائمه در سطح کشور انتشار شد، در واقع نقطه شروع ادبیات دینی نوجوانان در کل تاریخ ادبیات نوجوانان اسلامی کشور ما بود.
    حبیب به تدریج به سمت نویسندگی حرفه ای قدم برمی داشت؛ ولی بوی باروت جنگ که از سال ۵۹ تمام فضای کشور را در برگرفته بود علاقه را به مصاف می خواند و حبیب عاشق به جنگ سیاهی ها رفت. در سال ۶۱، در عملیات مسلم ابن عقیل از ناحیه پا مجروح شد.
    در سال ۶۲، دوره دبیرستان را تمام کرد و جهت معلمی به مدرسه راهنمایی شهید چمران در حوالی میدان راه آهن رفت. ولی همچنان نویسندگی دل مشغولی عمده غنی پور بود.
    همزمان با تدریس ادبیات و دینی در آن مدرسه، در مجله رشد جوان و نیز مجله کیهان فرزند ها شروع به نوشتن کرد. در سال ۱۳۶۴ در رشته ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی قبول شد و در ضمن معلمی، نویسندگی و اداره کتابخانه ای با هفت هزار عضو، به تحصیل دانش پرداخت و در همان سال در عملیات والفجر ۸ (فتح فاو) شرکت کرد.
    او زیاد داستان هایش را در همین سال ها نوشته هست. مجموعه داستان «گل خاکی» جهت جوانان و «عمو سبدی» جهت نوجوانان، بعد از شهادتش انتشار شدند ولی تعداد زیادی تحقیق و داستان همچنان ناتمام و انتشار نشده از اوباقی مانده اند. آثاری همچون: داستان زال و رودابه، نگاهی به زندگی جلال آل احمد، تحقیقی راجع به شهر تبریز، حدود ده داستان انتشار نشده کوتاه، طرح چند رمان، یک رمان نیمه تمام جنگی، طرح دو داستان مصور (کمیک استریپ) از حکایات قدیمی، بازنویسی چند داستان از کلیله و دمنه، چندد داستان جهت کودکان و تعداد زیادی گزارش از مناطق جنگی.
    علاوه بر اینها تعداد زیادی مطلب در مجله کیهان فرزند ها از او به چاپ رسیده است.
    حبیب غنی پور در سال ۶۵ در دو عملیات کربلای یک و پنج شرکت کرد. در عملیات اخیر، علاقه در او به اوج خود رسیده بود؛ آن چنان که دیگر آرام و قراری نمانده بود، سرانجام در شب دهم اسفند ماه سال ۶۵، در ادامه عملیات کربلای پنج و در واقع در مراحل نهایی آن، با صورت ای متین و تنی خون آلود بر خاک شلمچه افتاد و خدای خویش را ملاقات کرد.
    شهید حبیب غنی پور در هنگام شهادت، بسیجی، هنرمند، معلم و دانشجویی عارف بود.
    سه کتاب از این نویسنده شهید به وسیله انتشارات سوره مهر انتشار شده است است:
    «سفر جنوب» مشمول بر یادداشت های روزانه شهید غنی پور با محتوای جبهه و مناطق جنگی جنوب و خاطراتی راجع به همرزمان شهید هست. این کتاب به تازگی به چاپ دوم رسیده است.
    «عمو سبدی» کتابی مشمول بر سه داستان کوتاه ِ «عمو سبدی»، «صندوق» و «لب کلفت» جهت کودکان و نوجوانان است.
    «گل خاکی» مشمول بر ۸ داستان کوتاه از شهید غنی پور راجع به دفاع مقدس است که جهت کودکان و نوجوانان نوشته شده است هست. زندگی نامه کوتاه وی مشمول بر دوران کودکی، جبهه و فعالیت هایش در مناطق متفاوت جنگی و نحوه شهادت وی نیز در کتاب آمده است.
    به یاد شهید غنی پور و گرامیداشت او، جشنواره ای ادبی با نام این شهید هر سال ۱۰ اسفند، همزمان با سالروز شهادت وی در مسجد جوادالائمه (ع) برگزار می شود.
    فرازی از وصیت نامه شهید غنی پور
    «برای رسیدن به آسمان معرفت الهی از نردبان علاقه که هر گام و پله اش عمل به واجبات و اعمال صالحه می باشد، استفاده کنید. خود را مأیوس و سرخورده ندانید، همت کنید تا در بزرگراه اعمال نیک قدم زنید؛ آیا که پای رونده به سنگ نمی خورد».
    روحش شاد و یادش گرامی
    انتهای پیام/

    واژه های کلیدی: داستان کوتاه | کتابخانه | نویسندگی | نوجوانان | کودکان | داستان | جوانان | فرزند | زندگی | انتشار

    اشتراک گذاری مطلب

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • کتاب های انتشارات اورجینال
  • کتاب های ادبیات روسی اورجینال
  • منابع اورجینال سبک شناسی
  • خرید کتاب های فشن از آمازون
  • کتاب خارجی معروف
  • منابع اورجینال ادبیات
  • هاردکپی کتاب های زمین شناسی
  • کتب نثر زبان اصلی
  • خرید کتاب های تفکر انتقادی از آمازون
  • دانلود فایل های زبان اصلی بدنسازی
  • تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است - طراحی شده توسط پارس تمز
    ?>