• خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • خانه » سرگرمی » داستان » داستان عاشقانه ((یواشتر برو من می‌ترسم…))

    داستان عاشقانه ((یواشتر برو من می‌ترسم…))

    داستان عاشقانه ((یواشتر برو من می‌ترسم…)) :

    زن و شوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می‌راندند. آنها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند.

    زن جوان: ‘یواشتر برو من می‌ترسم’ مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره!

    زن جوان: ‘خواهش می‌کنم، من خیلی میترسم.’ مردجوان: ‘خوب، اما اول باید بگی دوستم داری!’

    زن جوان: ‘دوستت دارم، حالا میشه یواشتر برونی؟’ مرد جوان: ‘مرا محکم بگیر’

    زن جوان: ‘خوب، حالا میشه یواشتر؟’ مرد جوان: ‘باشه، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، آخه نمی‌تونم راحت برونم، اذیتم می‌کنه.’

    روز بعد روزنامه‌ها نوشتند برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید. در این سانحه که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت.

    مرد از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند و این است عشق واقعی!

    اشتراک گذاری مطلب

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • خرید کتاب نورشناسی زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان های برنامه نویسی زبان اصلی
  • هاردکپی کتاب های سونا
  • خرید کتاب های زبان اصلی جانور شناسی
  • خرید کتاب های خارجی از آمازون
  • کتاب های گوش و حلق و بیتی اورجینال
  • دانلود منابع مرجع آمار ریاضی
  • هاردکپی کتاب های داروشناسی
  • هاردکپی کتاب های زمین شناسی
  • کتب عکس زبان اصلی
  • تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است - طراحی شده توسط پارس تمز
    ?>